از پروين کابلى تاريخ : ٢٣ جولاى ٢٠٠٤ به : رفقا حميد تقوايى و کورش مدرسى لطفا در اختيار اعضاى ک. م و کادرها بگذاريد. تداوم حکمتيسم رمز حيات ماست ! منصور حکمت : من جدل درون مکتبى، تا چه رسد به درون جنبشى، را ابدا رد نميکنم. اما بيائيد ببينيم اين جدل ها تا آنجا که واقعا يکسوى آن مارکسيسم و کمونيسم کارگرى بوده است در چه چهار چوب تاريخى صورت گرفته و در متن عمومى مبارزه فکرى کمونيسم کارگرى چه نقشى داشته است. آنچه مارکسيسم را مارکسيسم ميکند و کمونيسم را کمونيسم ميکند مرزبندى پلميکى مارکس با پرودون و لاسال نيست. انتقاد عمومى مارکس به سرمايه دارى و تفکر بورژوائى بطور کلى است. ( تفاوت هاى ما ، مجموعه آثار جلد هفتم ص ١٨٤ تا ١٨٥)
نامه ى شماره يک کورش بطور قطع مرا متقاعد نمود که بطور جدى بايد به نقد ديدگاهى پرداخت که بعد از پلنوم ١٦ تلاش نموده با کنار زدن کمونيسم کارگرى رهبرى را در حزب در دست بگيرد. لازم است که بگويم که من کاملا با حميد تقوايى توافق دارم قطعنامه کورش در مورد سقوط ج. ا. و نقش حزب که در تاريخ ٢٤ اوت ٢٠٠٢ به دفتر سياسى ارائه ميشود يک ديدگاه کاملا منسجم را در مورد نقش حزب در دوران سقوط ج . ا . نشان ميدهد. کورش در اين پلاتفرم قدم به قدم و درهر بندى به آماده کردن ذهن خواننده براى رسيدن به هدفى که از پيش تعيين کرده مى پردازد. بند ب : چگونه ميتوان از بهم ريختن شالوده زندگى و تحقق سناريو سياه ممانعت کرد.... بند پ ، نقشه و يا پلان عبور متمدن آرام و دمکراتيک در پاسخ به اين سوالات اين گونه جواب ميدهد: حکگا فاقد يک طرح و يا تصويرى از يک پروسه مسالمت آميز و متمدن ... است٠ و ادامه ميدهد: چيزى که در انقلاب ٥٧ اتفاق افتاد يک دولت منصوب خمينى و شوراى انقلاب او تشکيل گرديد. منصور حکمت در رابطه با دولت خمينى و شوراى انقلاب او ميگويد: انقلاب ٥٧ حرکتى براى آزادى و عدالت و حرمت انسانى بود. جنبش اسلامى و دولت اسلامى نه فقط محصول اين انقلاب نبود، بلکه سلاحى بود که آگاهانه براى سرکوب انقلاب. هنگامى که ناتوانى و زوال رژيم شاه مسجل شده بود، به ميدان آورده شد. ( جلد ٨ مقاله تاريخ شکست نخوردگان ص ٣١٦ ) من و کورش و بسيارى ديگر از رفقا به ياد داريم که چگونه در نبود يک حزب کمونيست کارگرى، آلترناتيو ماکزيماليست و شفاف، خمينى به ميدان آورده شد. فرق اين دوره با انقلاب ٥٧ اتفاقا همين است. اگر چريک فدايى که چپ جامعه بود انقلاب را به ضد انقلاب فروخت، اکنون که حکگا وجود دارد. ميتواند و امکان اين هست که چپ به يک آلترناتيو جدى تبديل گردد. البته کورش هم دقيقا با همين فرض همين حزب انقلاب و ماکزيماليست حرکت ميکند. اين را ميشود در همه جاى قطعنامه او ديد. ولى کدام حککا، حکگاى منصور حکمت و قبل از پلنوم ١٦ و يا حکگاى قطعنامه کورش. سوال اين است. آيا حککا ميخواهد حکمتى باقى بماند؟ در بند ١٤ قطعنامه ميگويد: طرح گذار دمکراتيک و مسالمت آميز به نظام مورد نظر مردم و کم کردن امکان وقوع سناريو سياه ... سوالى که اينجا بلافاصله به ذهن ميرسداين است منظور از طرح گذار دمکراتيک و مسالمت آميز چيست؟ مگر نه اينکه بند ١٢ ميگويد که با توجه به نفوذ چپ .... و راست بدون برو برگرد سياست سقوط کردن اعتراض مردم و اعلام خاتمه انقلاب را در پيش خواهد گرفت. که حتما همينطور است. در اين صورت چکار بايد کرد؟ بايد وقتى دست به اين اقدام زدند طرح گذار مسالمت آميز و دمکراتيک به نظام مورد نظر مردم را رو کنيم. ولى کدام نظام ؟ هژمونى شوراها که معلوم نيست. طبق سند قطعنامه. کورش ميداند که بورژواى وقتى دست به حمله ميزند از سر ضعف و تهديدى است که طرف مقابل يعنى چپ جامعه احساس ميکند. با توجه به نفوذ و سنت هايى که دارد قبلا تمام دم و دستگاههاى تبليغاتى جامعه را تصرف کرده و ديگر ما حتى وقت در آوردن طرح از جيبمان را نداريم. اولين قربانيان آن ما هستيم که در مجلس موسسان نشسته ايم و منتظر پروسه دمکراتيک رفرندام با نظارت نيروى متمدن سازمان ملل هستيم. بند ب : ممانعت از اعلام خاتمه انقلاب تا جايى که مردم در يک فرصت مقبول بتوانند تصميماتشان را در مورد آينده بگيرند. چه ممانعتى، کدام فرصت مقبول، کدام مردم؟ چه کسى و يا چه مجمعى اين مرز را تعيين ميکند؟ اين مجمع چگونه انتخاب ميشود؟ چه کسانى و چه گروههاى در آن جمع خواهند شد؟ بند ١٨ پلاتفرم ميگويد براى جلوگيرى از تحقق سناريو سياه و تضمين گذار متمدن و دمکراتيک بايد تلاش کرد که نيروهاى سياسى را زير فشار قرار دهد که تعهد خود را به آن اعلام کند. اين گروه را فرض اگر بگيريم همانهايى هستند که امروز تعدايشان در خارج هستند، همانهايى که حتى وقتى سمينار در مورد حجاب کودکان ميگذاريم اگر تهديدمان نکنند حتما به جلسه ما نمى ايند که تعدادمان زياد نشود. اما فرضمان اين است که گفتند تعهد ميدهيم. چه تضمينى وجود دارد که خانبابا تهرانى و ديگران اين تعهد را به پيش ببرند؟ مرز نگهدارى اين تعهد را چطورى ميشود براى ما و براى آنها تعيين کرد؟ آيا با توجه به سابقه ما و آنها اين نميشود که براى اينکه پلاتفرم خودمان را حفظ کنيم بايد هرچه آنها گفتند قبول کنيم و اگر نکرديم فورا جار و جنجال راه بيندازند که ما خودمان به تعهد خودمان عمل نکرديم. آيا چنين تعهداتى دست و پاى ما را از همين حالا نميگيرد و ميدان عمل مان را که ماکزماليست بودن، شفاف بودن و قاطعتيمان را کم نميکند؟ کورش معتقد است که طرح دولت موقت ، مجلس موسسان ، رفراندم ما را به جلو صحنه سياست ايران پرتاپ خواهد کرد. من با اين جمله پرتاپ خواهد کرد خيلى موافق هستم. اما به کجا پرت خواهيم شد؟ سوال اين است. اگر روى صندلى سابق فدايى با صورت سقوط کنيم شانس آورديم ، تنها صورتمان خورد خواهد شد. و در آخر: کورش در قطعنامه خود بارها و بارها از مفاهيم و عباراتى استفاده ميکند که براى فرهنگ و ادبيات سياسى ما غريب و بيگانه است. مفاهيم که ميتوان گفت تعلق به سنت ها و ارزشهاى سياسى بيرون از ما را دارند. من اين در اين رابطه شما را به مصاحبه منصور حکمت با ايسکرا در مورد جامعه مدنى رجوع ميدهم. در پاسخ به سوال اول که در حزب هم مفاهيمى چون جامعه مدنى استفاده ميشود منصور حکمت ميگويد: حزب ، بعنوان حزب ، بحثى درباره جامعه مدنى ندارد. و بعد ادامه ميدهد ...... ما بايد در بحث جامعه مدنى دخالت کنيم. دخالت نه شرکت ( تاکيد روى دخالت نه شرکت در خود متن اصلى وجود دارد) ما بايد منافع واقعى و شعارها و سياستهايى را که تحت پوشش اين بحث و عبارت دارد مطرح ميشود به مردم بشناسانيم. ( جامعه مدنى مصاحبه با ايسکرا از سايت منصور حکمت ) و در تاريخ شکست نخوردگان ميگويد: ........انقلاب: افراط، انقلاب: خشونت، انقلاب: استبداد، انقلاب: انهدام، به نظر من بازنگرى در اصول سياست هاى تاکنونى حکگا ما ر ابه جاى ديگرى غير از آنچه که تاکنون بوده ايم پرت ميکند. اخيرا در يک بحث چند نفرى رفيقى در دفاع از وجود سياست و نظرات مختلف در حزب ميگفت که حزب دمکرات را نگاه کن. سالهاست که با نظرات مختلف با هم هستند. مقايسه سنت ها و روش هاى ما و حزب دمکرات کردستان سه سال پيش در درون حزب خواب را از چشم همه ما ميگرفت. رفقا اگر مفاد اين قطعنامه به سياست رسمى حزب تبديل شود، قول خواهم داد که ما پرت خواهيم شد. ولى به کجا؟ بايد با بحث و پلميک هاى دوستانه و رفيقانه بدور از گرد و خاک کردن و با سنت هاى منصور حکمت جلو اين پرتاپ را گرفت. |