محمد فتاحى "على وته ميش" و آذر مدرسى آيا لازم است که من هم فاکتهاى ديگر کوروش را که ١٨٠ درجه عکس اين فاکتهاى زير است به آذر نشان دهم. آيا آذر فکر ميکند کادرهاى اين حزب بقيه را نميخوانند فقط دستچينهاى آذر را ميخوانند. نه لازم نيست. کادرهاى اين حزب همه نوشته ها و گفته هاى کوروش را خوانده و گوش کرده اند. لازم نيست بگردى و تعداى فاکت دلبخواهى به مردم نشان بدهيد. اگر امضاى آذر مدرسى را پاى نامه زير نميديدم به جرئت حدس و گمان من اين ميشد که اين سطح از "دانش و ادبيات" را اين سطح از "ذکاوت و ادب" و اين سطح از"منطق" و "استدلال" را على وتميش بيان کرده، نه آذر مدرسى. اين نامه را بايد قاب گرفت و به گردن آذر آويزان کرد. بگذار همه بدانند که مخافلين ما با چه فرهنگى حرف ميزنند. اين "شاهکار" را در کنار "شاهکار" رفيق بغل دستيشان محمد فتاحى "بشين سر جات" قرار دهيد تا خال کوبيها را بهتر ببينيد، تا عمق سقوط اين گرايش فکرى را در يابيد. من فقط ميتوانم بگويم متاسفم! کاش به اين سرعت غرق .... نميشديد. يک وظيفه ديگر هم به وظايف ما اضافه شد که جلوى اين سطح از "ذکاوت" و فرهنگ را بگيريم. آرزو ميکنم که هيچ کس مطلقأ هيچ کس تا اين سطح سقوط نکند. سقوط تا اين سطح را نه براى مخالفم حتى براى دشمنم هم آرزو نميکنم. اين دو "شاهکار" را يک بار ديگر حوصله به خرج دهيد و بخوانيد. لازم به نقد من نيست خودشان به اندازه کافى گويا هستند. براى کسانى که على وتميش را نميشناسند از رفقاى قديم کومله اى سوال کنند. محمد آسنگران ٢٥.٧.٢٠٠٤ ------------------------------------------------------------ليدرى که پرچم تحريف و تحريک احساسات، قيام عليه حزب و رهبرى آن و تصفيه ايدئولوژيک را بلند ميکند! آذر مدرسى تصميم داشتم در مورد تعدادى از نوشته هاى رفقايى مانند کاظم نيکخواه، نسرين رمضانعلى، سياوش دانشور و محمد آسنگران مطلبى بنويسم، تصميم داشتم به اين رفقاى عزيزم بگويم کار شما از چک کردن ترمزهايتان گذشته است به ته دره سقوط کرده ايد! (البته اگر گستاخى به رفقا نباشد)، ميخواستم بگويم دست از تحريف و شانتاژ برداريد، کسى اين سناريو دست سازتان را باور نميکند، به شعور کادرهاى مارکسيست اين حزب احترام بگذاريد. ميخواستم بنويسم اين حزب را نشناخته ايد همانطور که عبدالله مهتدى و مستعفيون نشناخته بودند. اما سمينار حميد تقوايى نشان داد که ظاهرا نه فقط اينها را بايد به ليدر حزب هم گفت بلکه بايد به ايشان گفت پرچم انحلال حزب در دست شما چه ميکند؟ من در اينجا فقط به روش پيشبرد مبارزه سياسى اين رفقا ميپردازم اما در سمينارى که دارم تقابل آنها با خط کمونيسم کارگرى منصور حکمت را مستدل نشان خواهم داد. تصوير سازى و تحريف و رياکارى تا کى؟ تصوير دست ساز حميد و هواداران او از کورش را همه شنيده ايم و من لازم نميبينم حرفهاى "سياسى" اين دوستان را تکرار کنم. اما راستش قالب کردن اين تصوير به کسانيکه که مباحث را خوانده اند، نظرات کورش را مستقيم از زبان خودش نه راويان با پرنسيب و امانتدارى چون آنها شنيده اند، غير ممکن است. بايد از حميد و بقيه پرسيد شما اين جملات را در سند "سقوط جمهورى اسلامى و نقش حزب کمونيست کارگرى ايران" نديديد که اعلام کرديد "کورش سوسياليسم را کنار گذاشته"؟ الف - سناريوى سرنگونى جمهورى اسلامى هرچه باشد حزب کمونيست کارگرى ايران جمهورى سوسياليستى را تنها آلترناتيو رهائى بخش ميداند. براى تحقق فورى آن مبارزه ميکند. شعار حزب زنده باد جمهورى سوسياليستى است. شما اين بند سند را نخوانديد که فرياد زديد "کورش ميگويد سوسياليسم ممکن نيست"؟ ب - حزب کمونيست کارگرى از همين امروز براى تحقق اين شعار تلاش ميکند. تلاش ميکند تا شرايط را بنحوى تغيير دهد که تحقق اين هدف هرچه سريعتر و فورى تر انجام شود. شما متوجه نشديد که کورش در سندش گفته است: (قابل توجه طرفداران شورا) پ - سرنگونى جمهورى اسلامى منجر به سر برآوردن انواع تشکل هاى توده اى و ازجمله شوراهاى محلى و کارخانه اى خواهد شد. اين تشکل ها و بويژه شوراها يکى از ارکان پايه اى حکومت حزب کمونيست کارگرى خواهند بود. حزب شکل گيرى اين تشکل ها، گسترش آنها و بويژه جلب آنها به سياست هاى حزب را از هم اکنون، و در دوره مورد بحث، يک پايه اساسى فعاليت خود قرار خواهد داد. شما يادتان رفته که در سند بندهايى هست که ميگويد: چ - بورژوازى و احزاب آن بدون ترديد وقتى شکست خود را محتمل بدانند به هيچ سناريو دمکراتيکى پايبند نخواهند بود. حتى اگر اين سناريو رفراندم مورد نظر آنها باشد. اما اين نتيجه گيرى است که مردم و بويژه طبقه کارگر و شوراها بايد به آن رسانده و براى مقابله با آن آماده شوند. حزب کمونيست کارگرى نسبت به رعايت هيچ پروسه دمکراتيک و متمدنى از جانب احزاب بورژوازى توهم ندارد. در نتيجه حزب بايد آمادگى فکرى و عملى رودروئى با بورژوازى و تصرف قدرت سياسى در موقعيت مناسب را داشته باشد. ١٣ - طرح رفراندم، مستقل از نقاط قوت و ضعف فى النفسه آن، پلاتفرم و طرح بيرون کردن سريع مردم و اعلام خاتمه انقلاب حول چند سوال قلابى مثلا سلطنت يا جمهورى است. درست مثل رفراندم جمهورى اسلامى آرى يا نه. حزب کمونيست کارگرى همانگونه که تاکنون بوده بايد اکيدا اين طرح را افشا کند. شما "متوجه" نشديد که بحث رفراندم و مجلس موسسان به بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى برميگردد؟ اين رفقا بعد از خواندن اين مطلب دست به قلم بردند و دست به "افشاگرى" عليه خط "راست" کورش زدند و سخنرانى کردند، اندر فوائد انقلاب و انقلابيگرى گفتند و کلاس اکابر گذاشتند، وا مصيبتا "انقلاب و سوسياليسم زير سوال رفت" راه انداختند. و انتظار دارند بخش اصلى کادرهاى اين حزب برايشان هل هله بکشند! بخصوص بخشى از کادرهاى حزب که روش بحث "پيشمرگه رمه است" را در حزب کمونيست ايران تجربه کرده اند. محترمانه ترين چيزى که ميشود به اين روش گفت جعل، شانتاژ و تحريف و تحريک احساسات است. اين رفقاى عزيز همه اين واقعيات را ديدند اما روش "پيشمرگه رمه است" را در بحث راه مى اندازند، گرد و خاک ميکنند که حرف سياسى شان و مخالفتشان با خط منصور حکمت را بپوشانند. من اين نقل قولها را براى متوجه کردن حميد و سياوش و کاظم نياوردم، بلکه براى افشا کردن روش نازل اينها در بحث سياسى است، براى نشان دادن اين است که وقتى در بحث سياسى کم ميآورند دست به شانتاژ ميزنند. وگرنه چه کسى است که باور کند حتى يک عضو ساده اين حزب، نه عضو رهبرى اين حزب، اينطور زير انقلاب بزند؟ تذکيه ايدئولوژيک کربلاى "وا انقلابا" را راه انداختند تا فضاى رعب و وحشت از مهر "ضدانقلابى خوردن" را بوجود بياورند، فرمان جهاد و پيمان وفادارى به ليدر را صادر ميکنند. مسابقه اعلام وفادارى به فرمولهاى خودشان تحت عنوان وفادارى به انقلاب راه انداخته اند. کسى که ورد "انقلاب خوب است"، "سوسياليسم آلترناتيو است"، "شورا مقدس است"، "کورش راست است" را ميخواند و دور خود فوت ميکند، کادرى که از ترس شما سوگند نامه شان را سريع ميفرستد آن کادر مارکسيست و کمونيسم کارگرى نيست که قرار است با اعتماد به نفس جلوى هر تعرض چپهاى هپروتى که به اين حزب حمله ميکنند، به ايستد. خط منصور حکمت کادر و رهبر کمونيست و مارکسيست لازم دارد نه درويش و خلفاى سوگند خورده، تذکيه ايدئولوژيک کرده. تسويه ايدئولوژيک "اين حزب به غسل تعميد احتياج دارد" اين هم يکى از تزهاى جديد ليدر حزب است. همه ميدانيم غسل تعميد اسم رمز تصفيه ايدئولوژک است. با اين تز اگر کسى عين فرمولهاى ليدر و هوادارانش را به کار نبرد، اگر کسى کورش و "خط راست" را محکوم و تقبيح نکند، ضد انقلاب، راست، مخالف طبقه کارگر و شورا و منصور حکمت است و بايد تصفيه شود. البته اين تصفيه مدتى است در سطح رهبرى حزب شروع شده است و اسم آن هم "هم جهت و هم خط بودن" گذاشته شده. معلوم نيست اين فرمان تصفيه تا کجا پيش ميرود. راستى ميدانيد چريکها هم وقتى عليه هم در سازمانشان دست به اسلحه بردند توجيهشان براى اين "غسل تعميد" ضد انقلاب بودن مخالفينشان بود؟ اگر گستاخى نباشد کسى به نام استالين هم با همين استدلالها حزب بلشويک را "غسل تعميد" کرد. واقعا بايد خيلى با تاريخ و موجوديت و سابقه و قدرت کمونيسم کارگرى در اين حزب بيگانه بود که تصور کرد کسى توان تصفيه در اين حزب را دارد. خامى محض است اگر کسى فکر کند با تحريک احساسات و بحثهاى سطحى ميتواند بدون مقابله کادرها و بخشى از رهبرى حزب آشکار اين حزب را از خط منصور حکمت خارج کند و دست به تصفيه بزند. انحلال حزب "در اين حزب ديگر تقدس و احترامى براى کميته مرکزى، دفتر سياسى، هيات دبيران و ليدر حزب نمانده است. کادرها بايد تصميم بگيرند." اين هم تز ديگر ليدر حزب است. منصور حکمت هزار بار گفته و بخشى از تئورى حزب او بود که حزب را رهبرى آن ميسازد. و اصرار داشت که رهبرى بايد کادرها را با خودش هم خط کند. اين فرمان قيام حميد عليه رهبرى حزب از کجا آمده است؟ ريشه در چه سنتى دارد؟ لازم است به ليدر حزب يادآورى کنيم که در اين حزب و سنت ما کنگره برگزار ميشود، کميته مرکزى انتخاب ميشود، دفتر سياسى و ليدرى انتخاب ميشود و همه اينها مراجع و مکانيزمهاى رهبرى و تعيين رهبرى حزب و سياستهاى آن هستند! بايد به ليدر حزب يادآورى کنيم که بى حرمت شدن رهبرى حزب بيحرمت شدن حزب نه صرفا در درون بلکه در بيرون حزب است. رهبرى که فرمان قيام کادرها عليه خودش را صادر ميکند قبل از هر چيز عدم صلاحيت خودش در رهبرى حزب را نشان ميدهد. معلوم نيست حميد ليدر حزب براى رهبرى انقلاب در ايران است يا ليدر قيام عليه حزب؟ جلوى انحلال حزب را ميگيريم رفقاى عزيز اين حزب نتيجه بيست و چند سال مبارزه کمونيستهايى است که با خط منصور حکمت و با منصور حکمت جنبش کمونيسم کارگرى را تا اينجا آورده اند. بخش جدى کادرها و رهبرى اين حزب دو تجربه حزب کمونيست ايران و مستعفيون را پشت سرگذاشته اند. اين کادرها را نميتوانيد مرعوب کنيد و وادار به تبعيت از نظرات ضد مارکسيستى تان کنيد. اينها همان کسانى هستند که با قدرت و صلابت در مقابل هياهوى راست در حزب کمونيست ايران و "چپ" مستعفيون از کمونيسم کارگرى ايستادند. اگر منصور حکمت محکم به محکمى حزب را گفت با اتکا و اعتماد به وجود چنين کادرهايى بود که با چنين هياهوى پوچى ميدان را خالى نميکنند. جهت اطلاع رفيق سياوش دانشور مارکسيستهايى در اين حزب هستند که جلوى گنده گويى هاى کسانيکه نقش همافران را براى خود قائل شده اند خواهند ايستاد و همان جوابى را که به شورشيان آوريل دادند به ايشان هم ميدهند. توجه کنيد که براى حفظ سنگر حزبيت کمونيسم کارگرى لايه کادرى اين حزب تاريخى از رزم و مبارزه را بنام خود ثبت کرده است، حزب را نميتوانيد با فراخوان شورش کادرها عليه رهبرى خود به انحلال کشانيد، اولين مقاومتها در جواب فرمان حميد تقوائى را در صفوف کادرها ميبينيد. اين پنبه را از گوش خود در بياوريد! ما حزب منصور حکمت را با خط منصور حکمت، با سنت و پرنسيبهاى منصور حکمت، با فرهنگ بالاى و عرق حزبى منصور حکمت حفظ ميکنيم و اجازه تعرض به اين حزب را به ماجراجويان غير مسئول نميدهيم و در مقابل فرمان تصفيه ايدئولوژيک و انحلال حزب همانطور که سال ٩٩ ايستاديم مى ايستيم. اين حزب ما است آنرا راحت تا به اينجا نرسانده ايم که به اين راحتى از دست بدهيم. زنده باد حزب کمونيست کارگرى ايران ٢٤ آوريل ٢٠٠٤ بشين سرجات! ٢٣ جولاى در جواب تهديدات سياوش دانشور در تهديدنامه اى که سياوش دانشور جرئت کرده خطاب به محمود قزوينى بر کاغذ بياورد، متذکر شده است که "همافر"هاى حزب آماده اند! اشاره سياوش به همافرهايى است که سال ٥٧ در مقابل ضدانقلاب از انقلاب دفاع کردند. ميخواهد بگويد ايشان در مقام "همافر" آماده است جواب محمود و ضدانقلابيون امثال وى را بدهد! سياوش عزيز! يادت باشد که هنوز عضو اين حزب هستيد. اگر کسى در خيابان در مقابلم اينگونه "همافر" شود، حتما ميدانيد جوابش چه خواهد بود. لذا خواهشا از موقعيت عضو حزب بودن سو استفاده نکن! خواهش ديگرم اين است وزن خود را همان اندازه بدان که هستى، متوهم نشو! خطاب به رفيق نازنينم سهيلا شريفى هم دوست دارم اضافه کنم که جنگ عليه "شورشيان آوريل" را خط تو پيش نبرد که کادرها را فراخوان ميدهيد مثل آنموقع عمل کنند. اگر فراموش کرده ايد، ميتوانم ماتريال هاى آن زمان را برايت بفرستم. يادت باشد که اينجا جنگ عليه سنتى است که ميخواهد حزب را از جنس محفل بى خاصيت "شورشيان آوريل" کند. زنده باشيد و بزرگ شويد! زنده باشيد و بزرگ شويد! |