تحريف نظرات، جعل در تاريخ و احکام وارونه نگاهى به سمينار دو روزه رفيق حميد تقوائى ايرج فرزاد رفيق حميد تقوائى در سمينار پالتاکى روزهاى ٢١ و ٢٢ ژوئيه ٢٠٠٤ به نقد نظرات رفيق کورش نشست و بعد از افشاگريهاى "مستند" و "مسئولانه" "او را شست و کنار گذاشت". اما تحريف نظرات کورش و دست ساز بودن مواضع منتسب به او چنان آزار دهنده و بازارى و عامى بودند که تصور ميکنم بخش اعظمى از کادرهاى اين حزب با قرار گرفتن در جريان کامل و واقعى مواضع کورش، احترام ناچيزى براى صداقت در امانت دارى حميد قائل بشوند. و من اميدوارم که رفيق حميد تنزل موقعيت و احترام خود نزد لايه کادرى حزب را ديگر به حساب شبحهاى مرموز نگذارد. اگر در رثاى کادرهاى حزب تحريک ميشود، اينجا هم به نظر و موضع آنها و حزبيت آنان بايد مراجعه شود. خوشبختانه اکثر نوشته ها و گفته هاى کورش و مباحث دفتر سياسى اکنون در دسترس کادرها قرار دارد. اين اندازه تحريف را از جانب رفيقى مثل حميد انتظار نداشتم. خوشحال نيستم از اينکه رفيق حميد متاسفانه به تصويرى که از او داشتم لطمه سنگينى زد. کاش اين خوشباورى من ادامه مى يافت... افسوس! رفيق حميد يک گرايش "راست" ى که ديپلوماسى بورژوائى را بجاى انقلاب ميگذارد و سوسياليسم را زودرس ميداند و... در بالاى حزب و مشخصا در نظرات کورش"کشف" کرده است و در تحليل نهائى و جمع بندى خود ميگويد که حامل چنان مواضعى نبايد در ارگانهاى رهبرى حزب مسئوليت داشته باشند. اين تصوير سازى جعل است، به شهادت اسناد منتشره و به شهادت حضور شخص حميد در اکثر جلسات. نميدانم حکمى که بر اساس چنين روشى خيلى ساده صادر ميشود، جز نوشته هاى زيباى رفقا سياوش دانشور و محمد آسنگران چه حاصل ديگرى را ميخواسته است درو کند؟ اما حال که همه مرزها بدون کمترين احساس مسئوليت در قبال سرنوشت حزب و کادرهاى داراى کارنامه روشن در جنبش کمونيسم کارگرى در هم شکسته شده است، من اجازه ميخواهم که چند کلمه اى در مورد راست و چپ در درون حزب کمونيست کارگرى بگويم. من کاملا برعکس رفيق حميد، نه به اتکا ساخته هاى ذهنى خود، که با سند و به اتکا مواضع اعلام شده حميد ميگويم، اگر يک گرايش راست بطور منسجم در حزب، بويژه در دوران فقدان منصور حکمت، نمايندگى شده است، اين اتفاقا مواضع رفيق حميد است که بايد رصد شوند. جوانه هاى اين گرايش راست و تقابل با خط منصور حکمت را بخوبى ميتوان دربحث سلبى- اثباتى رد يابى کرد. منصور حکمت به روشنى و صراحت ميگويد که خطى که حميد نمايندگى ميکند، در بنياد با موضع خود او متفاوت است. اما بهرحال ادامه تقابل با منصور حکمت در زمان حيات او از توان حميد خارج بود.فقدان منصور حکمت فضائى را ايجاد کرد تا رفيق حميد، طرح دوباره بقاياى نظرات و مواضع مستعفيون از حزب را در رهبرى حزب ممکن بداند( اگر رفيق کاظم اجازه اين "گستاخى" را به من بدهد). فراموش نکنيم که بحث حزب و قدرت سياسى( که نوار آن موجود است و خوشبختانه نميتوان آنرا دستکارى کرد) با "پس طبقه چه شد"؟ و "حزب را جاى طبقه گذاشتيد" و غيره از طرف مستعفيون و بقاياى چپ حاشيه خارج از حزب پاسخ گرفت. رفيق حميد تقريبا عين همان استدلالها را با چاشنى زدن به همان بحثها طى اين دوران و نيز در سمينار دو روزه اش، تکرار کرد. شورا، و انقلاب حلقه واسط بحث حزب و قدرت سياسى شدند و تمام بحث حزب و قدرت سياسى و بحثهاى نادر در کنگره سوم و نيز تمام جهتگيرى بحث آيا کمونيسم در ايران پيروز ميشود، بعنوان "بحثهاى شفاهى" و در تقابل با اسناد مکتوب منصور حکمت، رد شدند. حزب و جامعه خود منصور حکمت در تقابل با حزب و قدرت سياسى او قرار داده شدند و بحث "١٢ مرد خبيث" بطرز ناشيانه اى به حزب و قدرت سياسى الصاق شدند. منصور حکمت تئوريسين و پراتيسين بحث شوراها و تشکلهاى توده اى و طرفداران خط او که خود سازنده و رهبرى کننده شوراها و سازمانده اعتراضات توده اى بودند، در يک چشم بهم زدن بعنوان طرفداران "شفاهى" کسب قدرت سياسى توسط ١٢ مرد خبيث تنزل يافتند. پس طبقه چه شد؟ از پنجره اى که رفيق حميد با تابلوى بحث حزب و جامعه همان منصور حکمت مزين شده بود دوباره وارد حزب شد. بازى از نو! کيلومترها صفر! يک بار ديگر ميبايست تئورى رفتگان از حزب را اين بار با جانشينى طبقه با شورا و انقلاب در مقابل حزب به مصاف طلبيد. جمله طلائى رفيق حميد در اولين جلسه دفتر سياسى بعد از کنگره چهارم که " به اين نتيجه رسيده بودم که حزب با بحث حزب و قدرت سياسى منصور حکمت به جائى نمى رسد" ( نوار اين سخنان در دسترس است) و اينکه استراتژى حزب نبايد بر اساس حزب و قدرت سياسى استوار شود خط منسجم و البته پيگير رفيق حميد طى اين دوران بوده است. رفيق حميد حتى اصرار داشت که بگويد چون منصور حکمت آن مباحث را کتبى نکرده بود، خود به عنوان يک جهت گيرى "کفر آاود" اعتقادى به آنها نداشت!! آدم تعجب ميکند که پس آنهمه داد و هوار مستعفيون و آن دوران تقابل با آنها بر سر بحث حزب و قدرت سياسى چه بود؟ آيا سخت است نتيجه گرفت که مواضع رفيق حميد، حزب را و بالاى حزب را به عقب برد و يک بار ديگر حزب را به دوران قبل از کنگره دو عقب برد؟ اين درجا زدن و دل نکندن از حزب قبل از کنگره دوم و نوستالژى بازگشت حزب غير دخيل، حزب محافل بى تاثير و بحثهاى کشاف و مرزبنديهاى ايدئولوژيک و "جنگ مواضع" ويژه فرقه هاى حاشيه اى را کسى در دنياى واقعى و در جامعه "چپ" مينامد؟از آنجا که در تصوير سازى اختيارى از نظرات منتسب به کورش همه برچسپهاى ممکنى که سنت چپ حاشيه اى در "مبارزه ايدئولوژيک" بکار برده است در اظهارات رفيق حميد به نحو زننده اى بارها تکرار شدند، و اتيکتهاى از راست طرفدار تشکيل دولت موقت با سلطنت طلبان و مجاهد گرفته تا زدن زير مبانى برنامه اى حزب، به سوى کورش پرتاب شدند، من عميقا اعتقاد دارم که رفيق حميد به استناد اظهارات کتبى و "شفاهى" اش، هر دو، يک گرايش مخالف با خط منصور حکمت، بحث حزب و قدرت سياسى، و بحث حزب و جامعه او را پيگيرانه نمايندگى کرده است. به نظرم اين مواضع با نظرات مستعفيون يک تاريخ و يک خاستگاه دارند. بنابراين قالب کردن چنان نظراتى بعنوان "چپ" از جانب رفيق حميد، بخشى از همان وارونگيهاست. تصور نميکنم تشابه در نقد ايرج آذرين در جزوه او " خط مشى جديد حزب کمونيست کارگرى" و حتى عبارات و توصيفات مشابه با تشبيهات حميد از کورش و بحثهاى "شفاهى" منصور حکمت تصادفى باشند. من چنين نظراتى را اولترا راست ميدانم. با هزار من سريش "چپ" به چنين موضعى نمى چسپد. جهت اطلاع کادرهاى حزب ميگويم: برويد احساس خوشحالى محمد نبوى در رهبرى کومه له را از جا باز کردن مواضع حميد در حزب کمونيست کارگرى بخوانيد، برويد به شخصيتهاى پالتاکى "طرفدار طبقه کارگر" و نظرات امثال تراب ثالث و بحثهايشان دقت کنيد تا ببينيد مواضع رفيق حميد و اعلام جهاد رفقائى چون محمد آسنگران و سياوش دانشور و کاظم نيکخواه عليه "نظرات دست راستى" کورش چگونه با بقاياى چپ حاشيه اى و مواظع "کارگر کارگرى" آنها چفت اند. وقتى در درون حزب رفيقى مثل محمد آسنگران که مجاهدتهايش در مبارزه با "راست" در تاريخ پيوسته حزب کمونيست کارگرى براى لايه استخوان خورد کرده در مکتب منصور حکمت معرفه است، کادر مورد اتکا حميد ميشود، ميتوان حدس زد که تا چه حد خود فرمانده چنين لشکرى "چپ" را نمايندگى ميکند. همه اينها را ميگويم چون واقعا رفيق حميد جاى هيچ ملاحظه اى را براى احدى باقى نگذاشت. حال که افشاگرى از طريق توسل به عوامفريبى راهى براى تحريک احساسات عقب مانده شده است، منهم ناچارم در مقابل به اتکا فاکت و سند و تاريخ زنده جدال گرايشات درون کمونيسم کارگرى، از خود و تلاش ماتريال انسانى کمونيسم کارگرى و کل تاريخ آنان و خط منصور حکمت اعاده حيثيت کنم. من چنين قصدى نداشتم، اما وقتى بى بضاعتى در حتى بيان درست اختلافات سياسى در بالاى حزب، در نازلترين سطح شکل و قالب افشاگريهاى عاميانه را از طريق قلب آشکار حقيقت بخود ميگيرد، راهى جز دفاع از حقيقت و کنار گذاشتن هر ملاحظه برايم باقى نميماند. متاسفانه اين تصويرى است که رفيق حميد از شفافيت بدست داده است. حکم تصفيه و پاکسازى که حميد داد، يعنى اينکه حاملين نظرات "راست" مورد نقد او نميتوانند ارگانهاى رهبرى حزب را در دست داشته باشند، به يک خوشباورى من نقطه پايانى گذاشت. تصورم اين بود که عليرغم اينکه من از مدتها قبل پى برده بودم که حميد مواضعى عليه خط منصور حکمت، دارد. اما بر اين باور بودم که او ميتواند در ارگانهاى رهبرى حزب باقى بماند و مورد نقد قرار بگيرد. فکر ميکردم که در حزب بعد از منصور حکمت دوران تعيين تکليفها را بايد با احتياط و وسواس و مسئوليت بيشترى ارزيابى کرد و تا زمانى که کسى علنا پرچمى را براى ترک اين حزب و يا انحلال و به انحراف بردن آنرا بلند نکرده است هنوز راه زندگى مشترک در يک حزب را داريم. تصورم اين بود که کادرهائى که از اين همه تند پيچ رد شده اند، را نميتوان در اوج ساده انديشى به مخالفت و دشمنى با مواضع برنامه اى حزب الصاق کرد. هيچگاه از دورانى که فعاليت حزبى با منصور حکمت را داشته ام، بر اين باور نبوده ام که تمام اعضاى مرکزيت احزابى که او رهبريش را ميکرد، خط و گرايش و مواضع او را به تمامى نمايندگى ميکنند. حضور تعدادى از آن افراد در رهبرى کومه له باقيمانده و سازمان زحمتکشان و بقاياى اکنون پراکنده شده مستعفيون در انواع محافل يکى دو نفره دگرانديش شده و پسامدرنيستى بحد کافى گوياست و نشان ميدهد که پروسه واگرائى گرايشات درون کمونيسم کارگرى آن سناريو ساده انديشانه رفيق حميد را نداشته است. اگر منصور حکمت ميخواست با روشى که اکنون رفيق حميد در پيش گرفته است، عمل کند، ترديد دارم ميتوانست در عين نظريه پرداز بودن جنبش کمونيسم کارگرى، ما شاهد تجسم حزبيت يافته گرايش اجتماعى او بوديم. بى توجهى به، و به نظر من بيگانگى با، اين جنبه حزبيت کمونيسم منصور حکمت و درجا زدن در سنت روابط و مناسبات محفلى و نبرد "مواضع"، يک مشکل اساسى رفيق حميد و محفل او در حزب بعد از منصور حکمت است. آيا مشکل است بفهميم اگر حميد بجاى منصور حکمت بود، اکنون بخاطر بحث سلبى و اثباتى و يا امکان قدرت گيرى حزب از طريق انتخابات، منصور حکمت با احکام ضد برنامه اى، طرفدار دمکراسى پارلمانى و غيره از جانب حميد برچسپ ميخورد و خيز برميداشت که او را از مراکز تصميم گيرى حزب کنار بزند؟ تلاش منصور حکمت براى ساختن يک حزب سياسى جا افتاده و داراى سنت؛ و نگرانى هميشگى او که به رهبرى حزب همواره هشدار ميداد که از محول کردن همه چيز به منصور حکمت دور شويد و سعى کنيد حزبى سياسى و متکى بخود و مبتنى بر آثار او را بسازيد، بايد در توجه به اين جنبه مهم جنبش کمونيسم کارگرى، يعنى بنا کردن يک حزب سياسى پاسخ بگيرد. رفيق حميد به نظرم سوال ديرين منصور حکمت را هنوز جدى نگرفته است تا بتواند پاسخى هم داده باشد. با اعلام جمع بندى حميد از بحث دو روزه اش، من به اين نتيجه رسيدم که مواضع رفيق حميد و قرار گرفتنش در راس حزب، با اين درجه از عدم احساس مسئوليت در مقابل سرنوشت يک حزب داراى ٢٥ سال سابقه و سنت، حزب را بسوى اضمحلال و در بهترين حالت به يک محفل صرفا "اعلام مواضع" تنزل ميدهد از اين رو منهم تمام تلاشم را خواهم کرد که صاحبان چنين موضعى ارگانهاى رهبرى حزب را در دست نداشته باشند. در آخرين جملات پايانى سمينار، رفيق حميد يکى دو جمله نصيحت و اندرز داد که بحثها را سياسى و غير شخصى ادامه بدهيم. بسيار ممنون رفيق حميد! تصور ميکنم درايت و احساس مسئوليتى که شما از جمله در اين سمينار دو روزه از خود به کادرها نشان داديد، و پرتگاهى را که "در احساس آرامش کامل" در برابر سرنوشت حزب گرفتيد، کادرهاى خط منصور حکمت از خود شما خواهند خواست که ناصح بدوا سوال را بخويش برگرداند. رفيق حميد! با شناختى که من از حزب دارم، مطمئنم که با نسخه اى که شما در نتيجه گيريتان براى سرنوشت حزب پيچيديد، بسيارى از فعالين خط منصور حکمت خواهند گفت که حميد تقوائى صريح و آشکار تصميم به فروپاشاندن حزب را در دستور دارد و هر راهى براى قرار دادن اختلافات بالاى حزب بر يک سنت حزبى و متمدنانه و بدور از شانتاژ و تحريک احساسات را بست و در برابر تلاش براى حفظ پکپارچگى حزب، از پيش سدهاى غير قابل عبور بناکرد و جنگ عبارات و کلمات قصار و بسيج خلق وخو و اخلاقيات مدافعين سنتهاى چپ حاشيه اى را جايگزين يک مبارزه سياسى در شان حزب کمونيست کارگرى کرد. در اين سمينار من به عمق فاصله سنن مورد دفاع رفيق حميد با تاريخ کمونيسم منصور حکمت بيشتر پى بردم. سعى خواهم کرد که در سمينار خود وجوه مختلف گرايشى را که حميد نمايندگى ميکند بازتر کنم. |