از نسرين رمضانعلى لطفأ اين نوشته را در سطحى که نوشته رفيق محمود قزوينى ارسال شده پخش کنيد. جدال بر سر کمونيزم و همه پرنسيپهاى اين حزب است. جوابى به نوشته هياهوى پوچ محمود قزوينى "وظيفه ما ايجاد يک حزب سياسى کمونيستى کارگرى است. در طول بيست سال ما نشريات مارکسيستى ايجاد کرده ايم، پرچم آرمانها و برنامه هاى کمونيستى را برافراشته ايم سازمانهاى کوچک و بزرگ ساخته ايم، تبلغ و ترويج کمونيستى کرده ايم، مبارزه مخفى و علنى و مسلحانه کرده ايم اما وظيفه ما ايجاد يک حزب سياسى است که در مرکز جدال قدرت در جامعه پرچم کارگران، پرچم مساوات طلبى و آزاديخواهى را بلند کند و بطور عينى يکسوى اين جدال باشد و شانس پيروزى در اين جدال سياسى را داشته باشيم. " بر گرفته از حزب و جامعه از گروه فشار تا حزب سياسى، منصور حکمت محمود قزوينى اينها را بحثهاى کلى و مجرد و فرقه اى ميداند. ظاهرا يکى از طرفداران پروپا قرص تزهاى رفيق کوروش مدرسى، محمود قزوينى است. که با توجه به نوشته اش و گستاخى اى که در حمله به حزب و رهبران آن در آن مى بينيم ظاهرا دارند راه را براى حملات جنگ سردى به رهبرى اين حزب فراهم ميکنند. رفيق محمود! قبل از هر چيز کمى تامل کنيد و کمى اتهامات و نحوه برخوردتان به حزب کمونيست کارگرى و رهبرى آنرا مزه مزه کنيد. هياهو بر سر پوچ نيست. هياهو بر سر نحوه به قدرت رسيدن حزب است البته حزبى کمونيستى کارگرى. اصل مسئله اينست نه چانه زنى با امثال حجاريان، و نه اينکه مردم در صحنه قيام براى سرنگونى جمهورى اسلامى و به زير کشيدن هر دو جناح اين حکومت را به "مشتى که فقط بفکر غارت سوپرمارکتها هستند،" تعريف کنيم و اما کسانى که به درست دارند به نقد بحثهاى کوروش مى پردازند را به تعدادى چپ سنتى، و متهم کردن آنها به انارشيست. رفيق محمود عزيز اين حزب براى "چانه زدن در بالا و فشار از پايين" (شعار جبهه مشارکت) با سران دوم خرداد و جريانات ملى مذهبى که در تز رفيق کوروش اين احتمال را مى گذارد که در دوره گذار قدرت را بگيرند، به ميدان نيامده است. قدرت گرفتن شاهکار نيست چطور گرفتن و در خدمت چه طبقه گرفتن مهم است. همين امروز هم خيلى هاى ديگر آماده تر از ما هستند که قدرت را بگيرند. از زد و بند با هر گرايشى و قدرتى و به هر قيمتى در صدد انجام اين امر هستند. اين بحث يعنى در کنار جناحهاى رژيم نشستن، به درست نه تنها امروز کادرهاى حزب کمونيست کارگرى باور کنيد اگر مردم عادى جامعه همان مردمى که شما اعتراضاتشان را تحت نام نافرمانى مدنى فرموله مى کنيد، بشنوند رويشان را از شما برخواهند گرداند. نه بخاطر اينکه شما هستيد بخاطر اينکه شما را با حزب منصور حکمت مى شناسند. حزبى که پرچم نه مردم به جمهورى اسلامى است، حزبى که همه جناحهاى حکومت اسلامى را مرتجع و رفتنى اعلام کرد. حزب منصور حکمت اعلام کرد، مردم هيچ يک از جناحهاى اين حکومت را نمى خواهند، مردم آزادى و برابرى و يک زندگى انسانى مى خواهند. حزبى که نماينده خواستهاى حق طلبانه مردم است. امروز چگونه است در همين حزب تعدادى و از جمله رفيق کوروش و رفيق محمود دفاع از همين پرنسيبها را هياهوى پوچ و فرقه اى اسم ميگذارند. همانند کودکى ذوق زده بالا و پايين مى پرند و فاکتهايى را مى آورند که ربطى به اين مباحث ندارد. منشور افغانستان چه ربطى به منشورى که ما براى آزاديهاى سياسى در ايران داده ايم دارد. مگر ما اعلام کرده ايم مى خواهيم در افغانستان قدرت را بگيريم . شما رهبرى اين حزب را چنين تعريف مى کنيد که اصولى را حفظ کرده اند و دارند مرتب تکرار مى کنند. من به شما اطمينان خاطر مى دهم که با همين اصول است که اين رهبرى اجازه نداده امروز اين حزب در کنار احزاب و دار و دسته هاى راست و ملى و مذهبى وامثالشان نشسته و سوداى بازى داده شدن توسط اين جريانات در فرداى سرنگونى جمهورى اسلامى را جزيى از سياست و تاکتيکش بکند. منصور حکمت حزب ما را ساخت و در کنار خودش انسانهايى را ساخت که به راحتى زير پرچم جريانات راست نخواهند رفت. عظمت منصور حکمت در اين بود که مارکسيسم را از زير آوار تحريفات در آورد و آن را باز تعريف کرد. نسلى که با منصور حکمت بزرگ شدند و منصور حکمت را شناخته اند اجازه نخواهند داد که تئوريهاى منصور حکمت، روش و سنتهايى که او به يادگار گذاشت، دفاع از شعارهاى و پلاتفرمهاى راستترين جريانات به بهانه رسيدن به قدرت باشد. بايد کسانى که مطالبى گستاخانه همانند محمود قزوينى مينويسند توصيه کرد بروند مقاله منصور حکمت تحت عنوان ايست ترمزهايتان را چک کنيد را بخوانند. زنده باد حزب منصور حکمت ٢٠.٧.٢٠٠٤ |