نه مشهدى نه کاميارانى، کمونيست کارگرى!

پاسخ به رفيق جمال کمانگر

مصطفى صابر

جمال عزيز من کوشش کردم که توضيح دهم چرا در مورد تصميم رفيق حميد تقوايى در مخالفت با مصاحبه جوانان با کوروش در مورد زلزله، سکوت کردم. نوشته پيرامون نامه مظفر را هم قبلا براى کميته مرکزى فرستاده بودم. اهل هر کجا بودى برايت ميفرستادم. چون به اصل سوال مربوط بود. (همانجا هم نوشتم که اين فرصتى است تا به يک سوال عمومى تر در مورد خودم پاسخ دهم و خواستم که آن نوشته در اختيار کليه کادرها قرار گيرد. چرا تو ارسال آنرا به محل تولدت ربط دادى!؟)

جالب است که آن نوشته دقيقا همان چيزى را ميگويد که به من برگردانده اى: که اين مساله کرد و فارس نيست، ربطى به محل تولد کسى ندارد، کومله و ا.م.ک هم نيست، ربطى به سابقه کسى ندارد، که بحث تجربه مشترک هم نيست، لازم نيست آدميزاد تجربه اى از سر گذرانده باشد تا حرف حساب را درک کند. اين ها خلاصه هشدار هاى من است و تو دقيقا با همين ها يقه خود مرا گرفته اى!!؟ اين برخورد تو نشان ميدهد که من حق داشتم راجع به برداشت هاى خودبخودى از يک مشاهده و واقعيت در حزب ما (اينکه شکاف در بالاى حزب اساسا از مرز کميته کردستان ميگذرد) هشدار بدهم. باز تاکيد ميکنم، آن نوشته وجهى از ارزيابى من از دعواهاى حاضر است. يک وجه مشکل حزب ما امروز کم توجهى کل حزب و کمونيسم کارگرى به نقطه قوت عظيمش در کردستان است. اين شامل همه رهبرى حزب با هر شناسنامه و سابقه اى ميشود. حزب ما کلا و نه فقط در کردستان از واقعيت اجتماعى خودش عقب است و اين برجسته تر و عاجلتر از هر جايى در کردستان مشاهده ميشود. چون در آنجا توده اى است. اين واقعيت به نظر من در درون حزب منعکس ميشود و حزب را دچار التهاب و عوارضى کرده است. از جمله، اين من نيستم که فکر ميکنم که رفقايى که دور کوروش جمع شده اند بخاطر کرد بودنشان است. خير. تلقيات خودبخودى در بين ما که من در آن نوشته نقد کردم دارد اينرا ميگويد. من که به سهم خودم عليه اين تلقيات اعلان جنگ داده ام. ولى اين تو هستى جمال عزيز که با خواندن آن نوشته ياد محل تولدت افتاده اى!براى اينکه مطمئن شوى غير منصفانه نمى گويم به استدلال خودت توجه کن. ميگويى: من راجع به زلزله پرسيدم و مصطفى موضوع ديگرى را وارد کرد. خير جمال جان، خيلى روشن است که شما راجع به زلزله سوال نکرديد. راجع اختلافات بالاى حزب در يک مورد معين (موضوع مصاحبه جوانان کمونيست با کوروش در مورد زلزله و مخالفت حميد تقوايى با آن) سوال کرديد. اگر بحث زلزله بم بود که ما مشکلى نداشتم. نامه ها و اختلافات که سر اين نبود که موضع کى در مقابل زلزله بم درست يا غلط بود. بحث نهايتا سر علنى کردن يا نکردن اختلافات به يک شيوه خاص بود. حتى سوال مشخص خود شما اينست که چرا در آن دعواى معين از حق خودم يا اصولم دفاع نکردم! کجاى اين مربوط به زلزله بم است؟ پس چرا ميگويى من مصطفى يک چيز پرسيدم و او چيز ديگرى جواب داد و هرچه فکر کردم به جايى نرسيدم مگر اينکه من کاميارانى ام!؟مساله درست مربوط به دعواهاى جناح هاست و منهم صريح برايت نوشتم که آن وسط گير کردم و کوتاه آمدم. نوشتم که اگر عليه آن تصميم حميد تقوايى مينوشتم بلافاصله در اختلافات جناحى ضرب ميشد و من اينرا نمى خواستم و هنوز هم نمى خواهم. نوشتم که اين جناح بندى ها را کاذب و شکننده ميدانم. نوشتم که من ارزيابى ديگرى از مبناى مادى اختلافات موجود دارم و نوشته در رابطه با نامه مظفر وجهى از اين ارزيابى است. ميخواهم بگويم من فکر ميکنم هم سوال شما را فهميدم و هم تا آنجا که جوابى به عقلم ميرسيد صادقانه و صريحا دادم. شما از جواب من قانع نشديد ولى بحث مشهد و کامياران را پيش کشيديد! جمال جان قبل از من هم رفقاى ديگرى هشدار داده اند که نبايد اجازه دهيم دعواى امروز ما به کرد و فارس تقليل داده شود. دعوا سياسى و جدى است. دعوا در تحليل نهايى بر سر اين است که حزب کمونيست کارگرى چه کند تا در قبال انقلابى که از راه ميرسد بعنوان يک حزب سياسى و وسيع، بعنوان رهبر انقلاب، بعنوان نوک تيز جنبش کمونيسم کارگرى ظاهر شود. چگونه در دل اوضاع فعلى قدرت بگيرد و دنيا را تغيير بدهد. در ارزيابى من در همان نوشته کردستان دروازه قدرت اين کمونيسم کارگرى است! کسى که وقتى اينرا به او ميگويى و ميگويى اينجا مشکل داريم فورا، و پيش از آنکه وارد مضمون بحث شود، ياد محل تولد خودش و سابقه اش مى افتد ممکن است در دام همان ارزيابى هاى خودبخودى (يعنى نهايتا ناسيوناليستى) باشد که من در نامه ام راجع به آن هشدار داده ام.اينکه شما از نامه مظفر خبر نداشتيد، يا حتى اينکه حکمت ارسال نوشته من روشن نبوده باشد باز نمى تواند موجبى باشد که ياد محل تولد بيفتيد. شما ميتوانستيد بگوييد که مصطفى نوشته شما خوب بود، با هشدارهاى شما هم موافقم، کارى هم به ارزيابى هاى شما ندارم، ولى حکمت آن چه بود؟ اين که نشد جواب من. درست نبود در مورد اشکالى که در کار حميد ميديدى سکوت کنى. ولى شما چنين نکردى. يکى دو روز تعمق کردى و دست آخر تيتر نامه ات را کردى: اگر من مشهدى بودم... و مرا متهم کرده اى که رفقاى همنظر کوروش را کرد لقب داده ام و به شعور و درايت سياسى آنها توهين کرده ام. اينرا از کجا آوردى جمال جان؟ چون تو کاميارانى هستى!!؟ خواهش ميکنم نوشته من «عليه يک دسته بندى کاذب» را دوباره بخوان. آنجا درست عليه همين تلقيات مضر و غير مارکسيستى و اشکال پوشيده تر آن هشدار داده ام. به نظرم براى بستن آنها به من بايد استدلالات قويتر و روشنترى آورد.در ضمن فقط در اين مورد (مصاحبه با کوروش در مورد زلزله) نيست که سکوت کرده ام. در خيلى موارد به ناچار سکوت کرده ام. چه عليه اين جناح و يا آن جناح. چون قبلا هم نوشتم فکر ميکردم و فکر ميکنم کوبيدن بر سر تيز ميخ است. اما تا آنجا که مباحث سياسى جريان داشته موضع روشنى دارم. علت موافقتم با حميد تقوايى همنظرى سياسى و علت مخالفتم با بحث هاى کوروش نيز يک مخالفت سياسى است. اگر ميخواهى بدانى مصطفى صابر چند بام و هوا دارد لطفا بحث هاى سياسى را بخوان. يک بام است و يک هوا. در مورد دعواهاى جناحى من نه بامى دارم و نه هوا. برعکس، مصرانه خواهم کوشيد تا جناح بندى موجود شکسته شود.

دستت را ميفشارم.

مصطفى صابر

١٨ جولاى ٢٠٠٤

اگر من اهل مشهد بودم جواب به نامه مظفر محمدى را ميفرستادى؟!!

رفيق مصطفى عزيز باسلام و خسته نباشيد با تشکر فراوان از جواب سريع که به من داديد.

من از زمانى که جواب را دريافت کردم اين مسئله برام پيش آمده است که چرا مصطفى جواب به نامه مظفر محمدى را براى من فرستاده است. من در مورد يک موضوع مشخص يعنى زلزله بم سئوال کردم. ولى يک موضوع ديگر که مورد نظرم نبود هم مطرح کردى. مصطفى شما رفقايى که در کنار کوروش هستند را به خاطر کرد بودنشان در کنار او مى بينى ، فکر ميکنم اين توهين به عقل و درايت سياسى آنهاست. اين سرمايه گذارى بدى است که رو محل تولد افراد در آن است که من قبول ندارم. نمى دانم اگر يک نفر غير از من مثلا اهل مشهد اين سئوال را ميکرد همان نامه را ميفرستادى؟! من نه سنم قد ميدهد که اتحاد مبارزان و کومله را ديده و شناخته باشم و نه از آن تجربه آمده باشم. و نه نامه مظفر را خوانده ام و نه از طريق آنها(ام.ک و کومله) به حزب کمونيست کارگرى پيوستم! دنياى بهتر منصور حمکت مرا به اين حزب جلب و جذب کرد! هرچه فکر کردم حکمت اين جواب به نامه مظفر را ندانستم! فقط اين برام تداعى شد ممکن است چون من در کامياران بدنيا آمدم اين را ضرورى کرده است. رفيق مصطفى اگر اين تعبير را خودش قبول دارد، لطفا توضيح دهد که خودش چرا کنار حميد قرار گرفته است؟ آيا اينجا هم نزديکى محل تولد مبنا است؟ اگر اينطور نيست و جدا مسايل را سياسى ميبيند، چرا در اعلام موضع سياسى خود ( سر مسئله بم) با همان صراحتى که بيرون حزب به سوالات جواب ميدهيد در درون حزب اينطور نميکنيد؟ مصطفى يک بام دارد و دو هوا؟؟ اين سياسى است؟؟براى منى که خواننده مصطفى در جوانان کمونيست هستم، بايد مصطفى ديگرى را در درون حزب طور ديگرى ببينم؟ کداميک چهره واقعى مصطفى است؟ من از شما سوال نکردم که طرف کى هستيد؟ سوال کردم که چرا از اصولتان در آن مباحثات دفاع نکرديد؟؟ شما اگر ميخواهيد قانع کنيد که رفيق حميد يا هر کس ديگرى درست ميگويد فکر نميکنيد که اين راهش نيست؟؟ اميدوارم که اشتباه کرده باشم و مصطفى اين پيش داورى را نکرده باشد. اميدوارم تا زمانى که ضرورى نباشد به استقبال چنين پيش داوريهايى نرويم!

قربانت

جمال کمانگر

رونوشت دفتر سياسى ، ليدر حزب

١٨جولاى٢٠٠٤