رفقا حميد تقوايى و کوروش مدرسى لطفا اين نوشته را براى دفتر سياسى و کادرهاى حزب يعنى در همان سطحى که نوشته محمود قزوينى توزيع شده توزيع کنيد ------------- کاظم نيکخواه دفاع از کدام پلاتفرم؟ در پاسخ به نوشته محمود قزوينى تحت عنوان "هياهوى پوچ" يک توضيح: اين نوشته در پاسخ به محمود قزوينى را من قبل از سمينار شب گذشته کوروش در پالتاک در مورد اختلافات در حزب نوشته ام. بعد از شنيدن دفاعيات کوروش از مواضعش در مورد دولت موقت و رفراندوم و مجلس موسسان، و حتى شاهکار جديدش در متوسل شدن به "جمهورى دموکراتيک" و ارزيابيهايى که از بحثهاى درون حزب داد، بنظرم بايد اين مواضع و سيستم فکرى را در چارچوبى پايه اى تر مورد نقد قرار داد. در اين رابطه من سعى ميکنم مفصل تر بنويسم. اينجا بحث از سطح سياسى آن فراتر نميرود و تمام جنبه ها را نميپوشاند. اما موضع مرا در قبال اين مسائل کمابيش روشن ميکند. ١٩ ژوئيه ٢٠٠٤ ------------------------- نوشته محمود قزوينى در دفاع از مواضع کوروش در مورد "دولت موقت و رفراندوم و مجلس موسسان و نافرمانى مدنى و دولت حجاريانى" نشان ميدهد که کسانى که اين پلاتفرم را ميخواهند به درون حزب کمونيست کارگرى وارد کنند، به اندازه مدافعان اين مواضع در بيرون حزب، با مواضع اساسى کمونيسم کارگرى و مدافعان آن مشکل دارند و حتى به درجاتى با آن خصومت ميورزند. محمود قزوينى فحش هاى سياسى اى نظير چپ سنتى و ليبرال و کودکانه و ماجراجويى و و هياهوگر و غيره را نثار کسانى ميکند که اگر اجازه داده بودند فقط يکى از اين ترمهاى سياسى مثل "مجلس موسسان" و "نافرمانى مدنى" و "دولت حجاريانى" و امثال اينها وارد گوشه اى از سياستهاى رسمى حزب شود، خود او ديگر نميتوانست سرش را در برابر مردم و جريانات سياسى بلند نگه دارد. آيا درک عميقى ميخواهد که کسى بفهمد که اينها محورهاى پلاتفرم طيف راست اپوزيسيون از جمله بخشهايى از سلطنت طلبان تا ملى اسلاميها و توده اى ها و دوم خرداديهاى خارج حکومت است؟ فهميدن اين واقعيت نه به لنين نياز دارد نه به منصور حکمت و نه به تحليل و غور و تفحص. اين را هر کودک دبستانى امروز مى بيند و مى داند. اگر محمود از خواندن اين بحثها و قطعنامه هاى مربوطه شوکه نشده است شايد عجيب نباشد. اما اين عجيب است که متوجه نيست که اين بحثها در حزب کمونيست کارگرى و جنبش کمونيسم کارگرى جايى ندارد. متوجه نيست که در اين حزب نميتوان براحتى اسم بردن از شورا و انقلاب و قيام را کليشه پردازى خواند. اينها را در بيرون به اين حزب گفته اند و ميگويند. اما کارى هرکولى ميخواهد که کسى بتواند کارى کند که در درون حزبى که خودرا پرچمدار انقلاب و شورا و کمونيسم و سوسياليسم ميخواند، نام بردن از انقلاب و شورا را کليشه پردازى خواند و با پاسخ طيف وسيعى از کادرها و اعضا مواجه نشد. محمود مينويسد "متاسفانه دارد اينطور ميشود که هر طرح و سياستى که پايش را از تبليغ و ترويج فراتر بگذارد و بخواهد نيرو در جامعه جابجا کند و براى به پيش راندن توده وسيع مردم به جلو و کسب قدرت باشد و با فکر کليشه اى برخى ها وفق در نيايد به سازش و بند و بست با بورژوازى متهم ميشود" براستى انسان احساس ميکند بعضى ها در بيست و پنج سال گذشته خواب بوده اند و به يک مرتبه متوجه شده اند که در اين حزب نميشود عليه شورا و انقلاب و قيام حرف زد و آنرا فقط تبليغ و ترويج به مفهوم تجريدى بودن و غير عملى بودن خواند. جالب اينست که هميشه دفاع از کمونيسم و قيام و انقلاب با همين عبارات مورد حمله قرار ميگيرد: "اينها کليشه است. عبارت پردازى است. مجرد است. در فرهنگ مردم شناخته شده نيست" براستى ممکن است بگوييد چرا شورا مجرد است و مجلس موسسان مشخص؟ چرا انقلاب کليشه است و "رفراندوم" و نافرمانى مدنى سياستى براى جابجا کردن نيرو؟ محمود براى اثبات مواضعش اشاراتى کج و معوج و خارج از متن به تجربه بلشويکها ميکند تا نشان دهد که دفاع از "دولت موقت" و "رفراندوم" و "مجلس موسسان" و شرکت در آنها چيز عجيبى نيست و اصلا "بخشى از تئورى مارکسيسم است". اين کاملا درست است که کمونيستها و بلشويکها بقول لنين در دفاع از حکومت سوسياليستى "اگر زمانى لازم باشد ميتوانند با شيطان هم دست بدهند" اما نميتوان پشتک و وارو زد و هرگونه سياست دست دادن با شيطان را کمونيسم قلمداد کرد. سوال اينست که چرا کسانى در اين حزب درست موقعى که بيشترين انقلابى گرى و راديکاليسم و سنگر بستن در مقابل راست مورد نياز است رگ گردنشان عليه کسانى بيرون ميزند که درباره دست دادن با شيطان هشدار داده اند؟ چرا کسانى حتى موقعى که پته همه پلاتفرمهاى مبتنى بر مجلس موسسان و رفراندوم و نافرمانى مدنى روى آب افتاده است و حتى مدافعان ديروز آن به روغن سوزى افتاده اند، هنوز هم از اين مواضع دفاع ميکنند. محمود عزيز باور کن بحث از کردستان عراق و افغانستان و بلشويکهاى بعد از انقلاب فوريه کمکى به اين مواضع نميکند. زيرا همه آنها برمتن شرايط اجتماعى معينى مطرح شده است که هيچ ربطى به شرايط اجتماعى ايران در چند سال گذشته تا کنون و موقعيت حزب کمونيست کارگرى و سياستى که بايد در اين شرايط دنبال کند، ندارد. اشاره به بحث سناريوى سياه و سفيد هم جايى در اين بحث ندارد. يک ذره در حقانيت اين مواضع به کسى "کرديت" نميدهد، (برعکس است.) آنجا به صراحت همان چيزى که شما آنرا کليشه و کلى و "شعارهاى به ظاهر چپ" و چيزهاى ديگر ميخوانيد يعنى انقلاب، بعنوان راه حلى مشخص در برابر سناريوى سياه مورد تاکيد قرار ميگيرد. منصور حکمت ميگويد "روش و نسخه ما براى يک سناريوى سفيد سازماندهى انقلاب عليه جمهورى اسلامى به رهبرى طبقه کارگر در ايران است" و در جاى ديگر ميگويد "..جبهه و ائتلاف براى ما در چارچوب سياسى امروز موضوعيت ندارد. اتفاقا شرايط امروز و انتخابهاى سياسى مهمى که جلوى مردم قرار ميگيرد ايجاب ميکند که اختلاف فاحشى که ميان افقهاى سياسى و اجتماعى نيروهاى مختلف وجود دارد برجسته و تاکيد شود" آيا ميدانيد اين افقهاى سياسى و اجتماعى مختلف نيروهاى سياسى مختلف چيست؟ يکى از آنها همين شورا و حکومت شورايى است. يکى از آنها دفاع از انقلاب در مقابل نافرمانى مدنى است. يکى از آنها مخالفت با دولت موقت و مجلس موسسان و امثال اينهاست" اينها حتى از جمله مهمترين هايش هستند. نميشود آوردن بحث مجلس موسسان در پلاتفرم کوروش را زير سبيلى رد کرد و گفت "بعضى رفقا طورى صحبت ميکنند که گويا تشکيل مجلس موسسان هدف برنامه اى حزب اعلام شد. مجلس موسسان جايگاهى در اين طرح نداشت، چنانچه با حذف و تغيير آن چيزى عوض نشد و کوروش هم از ابتدا موضع در اين مورد را باز گذاشت. فقط با نشاندن حاکميت شورا به جاى دولت موقت هدف جايگزين وسيله شد و تاکتيک روز از برنامه استخراج شد". اين ديگر نشد. به اين ميگويند دفاع شرمگينانه از مجلس موسسان. اين کار جالبى در يک حزب سياسى نيست. بالاخره شما با کنار گذاشتن مجلس موسسان و تصويب "مجمع عمومى شوراها" به جاى آن موافقيد يا مخالف؟ بعلاوه توضيح دهيد که چرا تاکتيک روز از نظر شما دولت موقت است؟ (چون فکر ميکنيد که انقلاب مقوله است؟چون فکر ميکنيد که با خود حزب و از پائين نميتوان کارى کرد و بايد از بالا بفکر قدرت بود و از همين رو دولت موقت مهم شده و تاکتيک روز شده است؟) هنوز نه انقلابى شده است نه دولت موقتى تشکيل شده، نه معلوم است که چه کسى برنده قدرت است و حتى شانس قدرت گيرى حزب کمونيست کارگرى از بقيه بسيار بيشتر است، اما کسانى در اين حزب با استناد به تجربه بلشويکها بعد از انقلاب فوريه که قدرت بدست جريانات بورژوايى مختلف افتاده بود و بلشويکها در اقليت بودند، ميگويند بايد در دولت موقت تشکيل شده از راستها حتى نوع حجاريانى آن شرکت کنيم. حتى اگر خود حزب هم قدرت را بگيرد بايد اسم دولتش را بجاى جمهورى سوسياليستى دولت موقت بگذارد. اين حتى موضع بلشويکها بعد از انقلاب فوريه و تشکيل دولت موقت بوژروايى که مورد نقد جدى لنين قرار گرفت نيست. اين موضعى است که بخش راست منشويکها و سوسيال رولوسينرها در عمل در پيش گرفتند. بلشويکها در دولت شرکت نکردند. تا قبل از ورود لنين به روسيه از برخى مواضع آن بطور مشروط دفاع کردند و بعد از ورود لنين به روسيه مورد انتقاد شديد لنين قرار گرفتند و بر اساس "تزهاى آوريل" در برابر آن ايستادند و در اولين فرصتى که امکان سرنگون ساختن آنرا پيدا کردند دست به قيام عليه آن دولت موقت زدند. اما اينجا درست موقعى که همه چيز حکايت از اين دارد که انقلاب در ايران رنگ چپ و راديکال دارد و اين حزب بايد محکم تر و مصمم تر و با نقشه تر از قبل براى گرفتن قدرت خيز بردارد ميگويند ما بايد قبول کنيم که اين حزب قدرت را با سرنگونى جمهورى اسلامى نميگيرد بلکه جناحهايى از خود جمهورى اسلامى و راستها ميگيرند و ما بايد با طرح شرط و شروطى در اين دولت شرکت کنيم. اين در بهترين حالت يک شکست طلبى تمام عيار است. سوال اينست که چرا دولت موقت آرى و جمهورى سوسياليستى نه؟ چرا مجلس موسسان آرى و حکومت شورا ها نه؟ چون آن يکى از برنامه حزب کمونيست کارگرى استخراج شده و اين يکى از برنامه جريانات بورژوايى؟ نادر ميگفت کمونيستها هروقت خواسته اند راديکال باشند به چپ فرقه اى تبديل شده اند و هروقت خواسته اند توده اى شوند از راديکاليسمشان دست شسته اند ما ميخواهيم راديکاليسم را توده اى کنيم." (نقل به معنى) اما درست موقعى که همه دارند از انقلاب در ايران حرف ميزنند و اين حزب بعنوان پرچمدار انقلاب و انقلابى گرى شناخته ميشود و توده اى کردن راديکاليسم معنايش چيزى جز دفاع محکم و قاطع از انقلاب و قيام و حکومت شورايى نيست، درست وقتى که تمام شاخص هاى اصلى پلاتفرم راست يعنى "مجلس موسسان و رفراندوم و دولت موقت" بى آبرو شده است، صداهايى شنيده ميشود که ميگويد "مجلس موسسان و رفراندوم و دولت موقت ترمهاى شناخته شده اى در فرهنگ سياسى جامعه هستند اما شورا اينچنين نيست." (نقل به معنى از نوشته هاى کوروش در دفتر سياسى) پاراگراف آخر نوشته محمود قزوينى (به زير نويس مراجعه کنيد) که مخالفين بحثهاى کورش مدرسى را به تمسخر ميگيرد و آنان را به "تجديد چاپ" جزوه ايرج آذرين حواله ميدهد، در کنار عصبيتى که از انتشار اسناد در ابتداى نوشته اش بروز ميدهد يک حرکت جديد و در عين حال روشهاى پاخورده و شناخته شده اى را بعد از انتشار اسناد دارد بنمايش ميگذارد. ضمن نقد آن بايد با خونسردى منتظر شد تا موج بگذرد و در عين حال به امثال رفيق محمود، البته اگر خودش بخواهد، کمک کرد که به مسير قبليش در حزب کمونيست کارگرى برگردد. حدود دو هفته پيش محمود قزوينى در نامه اى به کورش مدرسى از حرفهاى يک عضو دفتر سياسى درباره دلايل عدم انتشار اسناد اظهار نگرانى ميکند و در متن آن اهميت علنى شدن اسناد و حتى پخش علنى آن حرف ميزند. امروز دو هفته بعد از انتشار اسناد از "هياهوى پوچ" و گويا خبرى هم نبوده حرف ميزند، از برخى اعضاى دفتر سياسى افشاگرى ميکند که روى چيزهاى غير مهمى "سرمايه گذارى" کرده بودند و ... و بالاخره ميگويد برويد ايرج آذرين را منتشر کنيد. سوال اينست چه شده؟ چطور شده که وقتى در متن بحث حول حزب و قدرت سياسى به ايرج آذرين اشاره ميکرد و چند بار در نوشته اش تاکيد ميکرد که قصد مقايسه با ايشان را ندارد اکنون پس از انتشار اين اسناد باصطلاح غير مهم آنچنان رگ گردن محمود بيرون ميزند که نميتواند خود را کنترل کند. رفيق محمود اين يک روش شناخته شده است که در عالم سياست وقتى کسانى از يک خط به سمت ديگرى ميروند بدلايلى زمينى طرف مقابل را به فحش ميکشند. بايد مواظب بود که پا گذاشتن در اين زمين در حزب ما باب نشود. مجلس موسسان و دولت موقت و رفراندوم و امثال آن در قطعنامه مصوب کنار رفتند، خود کورش هم ميگويد که هيچکدام از رفقاى موافق ساير نظرات وى، در اين مباحث با وى هم نظر نبودند. اينکه امروز شما به دفاع از اين نظرات ميپردازيد مبارک باشد و اشکالى ندارد، اما لازم نبود براى پيوستن خودتان به اين نظرات چنين هزينه اى را بپردازيد. لازم نبود به کسانى که به سياستهاى مصوب کنگره چهار حزب تاکيد ميکنند و اسناد مقابله شان با دولت حجاريانى اکنون روى سايت است رو کنيد و به آنها فحش ايرج آذرين بدهيد. ميتوانستيد خونسرد تر و سياسى تر در چهارچوب سنتهاى حزب کمونيست کارگرى بايستيد و از يک نظر دفاع کنيد اما طرف مقابل را به لجن نکشيد. شما خواسته ايد اعلام کنيد که به نظرات کورش پيوسته ايد و اکنون اين نظرات بجاى يک نفر دو نفر مدافع دارد. اينرا ميتوان قبول کرد. اما اينرا هم بدانيد که اگر حس تناسب نداشته باشيد جوابتان را محکم به محکمى حزب خواهند داد. ------------------------------ زير نويس(پاراگراف آخر نوشته محمود قزوينى):"رفقا مشى سياسى تازه حزب کمونيست کارگرى ايران، در دفاع از مارکسيسم، يکبار در مقابل حزب و قدرت سياسى نوشته شده است (اشاره محمود قزوينى که هجويات ايرج آذرين عليه حزب کمونيست کارگرى در جزوه اى با همين نام مشى سياسى تازه حزب ... است) و در آن از انقلاب از پايين در مقابل تکيه به اقليت و بند و بست از بالا، در دفاع از دولت شورايى و کمون در مقابل دولت حزب و در دفاع از جنبش طبقه کارگر در مقابل جنبش طبقات ديگر و ..مفصل تر تئوريک تر، مستدلتر و حتى محترمانه تر بحث شده است. لزومى به دوباره نويسى آن نيست. ميتوان آنرا تجديد چاپ نمود" ١٨ ژانويه ٢٠٠٤ |