يک هشدار رفيقانه! مصطفى صابر رفقاى عزيز دفتر سياسى برخورد رفيق کوروش به رفيق اصغر به نظر من بسيار هشدار دهنده بود. اصغر بدرست از پخش نامه اى که «حرفهاى دم يخچال» رفيقى را مبناى اتهام و نقد رفيق ديگرى قرار داده انتقاد کرده است و کوروش به جاى اينکه اين اشتباه خود (يعنى پخش نامه رفيق اسعد کوشا به آذر) را به سادگى بپذيريد، ميکوشد که يک بينش استالينستى و بدتر از آن را در نامه اصغر توضيح دهد و افشاء کند. من اينجا احتياجى به بحث در مورد اينکه صحبت هاى کوروش صحيح نبود نمى بينم. اصغر بطور روشن در مورد آن صحبت کرد. اينجا ميخواهم بر اين نکته تاکيد کنم که چگونه رفيق کوروش براى اينکه اشکال کار خود را نپذيريد و به اصطلاح کوتاه نيايد، حاضر شد هر ناروايى را بگويد و هر «تحليل» واضحا ناصحيح و غير قابل دفاعى را به منقد خود الصاق کند. اين نمونه افراطى از مشاهده اى است که من در نوشته هاى اخير خود راجع به آن هشدار داده ام: تلاش براى تراشيدن اختلافات غير واقعى، تلاش براى صف بندى هاى کاذب و بى پايه و حفظ نيروى «جناحى» بر اساس اينگونه صف بندى ها. اميدوارم اشتباه کنم. اما ترجيح ميدهم احساس و برداشتم را به صراحت بيان کنم. راستش در وحله اول نگران خود رفيق کوروش هستم. همينطور نگران اين هستم که اين روش و اين اختلاف تراشيدن ها ميتواند ما را به جاى بدى بکشاند. اميدوارم که اين هشدار در قالب جناحى نرود و تبليغات محسوب نشود. اميدوارم رفيق کورش از من دلخور و عصبانى نشود و مرا به انگيزه شناسى و نظاير آن متهم نکند. خوب ميفهمم که وقتى بحثى مطرح شد بايد ابتدا عدم صحيت سياسى و تئوريک آنرا نشان داد. به سهم خود در اين راه تلاش کرده و خواهم کرد. مع الوصف اينجا از روى صميميت و دلسوزى براى حزبمان و تک تک رفقاى عزيزم، اين هشدار و عطف توجه را لازم ديدم. با ارادت و احترام به همه رفقا زنده باد حزب کمونيست کارگرى مصطفى صابر. ٨ جولاى ٢٠٠٤ |