رفيق حميد، لطفأ اين نامه را در اختيار اعضا و مشاورين ک.م. قرار دهيد. با تشکر امان ٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭ از امان کفا به رئيس دفتر سياسى رونوشت به دبير کميته مرکزى رفيق کورش عزيز اين نامه را بدنبال نامه دبير (شماره ٢) و نامه اخير شما در مورد پلنوم مى نويسم. همانطور که همه ما آگاهيم، اوضاع موجود و شرايط مشخص بحرانى امروز نيازمند پاسخ مناسب ما مى باشد. بايستى که بتوانيم به وضعيتى که همه ما را بس نگران کرده است، فکر شده و با تأمل کافى جوابگو باشيم. من هم مثل بقيه رفقا بشدت نگران وضع حزبمان هستم. اينکه اختلاف نظر وجود دارد بر همه ما آشکار است و بايستى که اين اختلافات (چه خود اختلاف و چه پاسخ صريح و سريع به آن) در دستور فورى ما باشد. اما آنچه که اين وسط مطرح است، در عين حال، راه و طريق ارائه اين اختلافات و پروسه پاسخ گفتن به آن است. منظور من مشخصأ در رابطه با تصميم اخير دفتر سياسى در مورد علنى کردن مباحث دفتر سياسى (در سطح کادرها) مى باشد. من مطمئن هستم که اين اولين و يا حتى آخرين اختلافات نيست و نخواهد بود، ولى راه حل را در درجه نخست «علنى کردن» به اين شکل نمى دانم. فکر مى کنم که منصور حکمت هم در تمام طول حيات اين حزب و حتى در حزب قبلى هم که به تشکيل فراکسيون دست زد، هميشه پرچمدار علنى بودن و شفافيت بود و لحظه اى اين امر را کنار نگذاشت، ولى راه درست آنرا انتخاب کرد. براى نمونه وقتى که بحث هاى شوروى مطرح بود، بولتن ها را دستور کار گذاشت، بطوريکه هر رفيقى مى توانست، بحث خود را کتبأ ارائه دهد، تا همه بتوانند با شنيدن نظرات متفاوت تصميم بگيرند. بياد ندارم که حتى يکبار مجموعه بحث ها و اسناد يک کميته حزبى در هيچ سطحى را اينطور علنى کرده باشد. من نمى دانم که اسناد اشاره شده در تصميم دفتر سياسى با اين فکر که قرار است علنى شوند، نوشته شده باشند، و يا اينکه آيا اين اسناد بدون مراجعه به صحبت هاى شفاهى ارائه شده در جلسات دفتر سياسى باشند، ولى بهر حال اگر کوچکترين احتمالى از هر کدام از اين دو مورد باشد، بايستى دقت و تأمل کافى را انجام دهيم. من خودم عضو دفتر سياسى نيستم، ولى اگر زمانى اين افتخار را داشته باشم، مسلمأ حق خودم خواهم دانست که آنچه با رفقاى ديگر دفتر سياسى مطرح مى کنم، بلند فکر کردن، لحن صحبت و نوشته ام، و غيره، همچنان که هميشه در اين حزب در تمامى سطوحش رسم و سنت بوده است متعلق به همان جمع باشد. يادم است که در اولين جلسه پلنوم بعد از کنگره ٣، که منصور حکمت بود، بحث هاى گوناگونى در گرفت و درست بعد از جلسه نامه اى آمد که تأکيد بر همين اصل داشت، که بحث هاى مطرح شده به هيچ وجه به بيرون از جلسه برده نشود، مگر نظر رسمى و کتبى. بنظر من اين اشتباه است که از اين سنت درست دورى جوييم. باز هم تأکيد دارم که اين حزب هميشه افتخار پرچمدارى شفافيت و علنيت بوده است. ولى از طريق درست آن. کنگره علنى مى گذارد، بحث ها و نظراتش را علنى اعلام مى کند، اما به حريم جمع هايش و ارگان هايش هم و آزادى ارائه نظر در آنها را هم همچنان محترم ميشمارد. باز کردن در آراشيو دفتر سياسى به اين شکل تا بحال در جايى اتفاق نيافتاده است. نه در دوره مارکس، نه لنين و نه منصور حکمت. متأسفانه اين تصميم دفتر سياسى، مثل اينست که بگوييم که رأى گيرى هم علنى بشود، چون شفافيت بايد داشت و سنت شکن بود. کدامين نوار نشسث هاى پلنوم در زمان منصور حکمت پخش و در دسترس کادرها قرار گرفت. حتى آنجا که بحثهاى مهم مثل جلسه معروف پلنوم در لندن (قبل از استعفاها) که نادر بحث هاى خود را در رابطه با حزب و جامعه و شخصيت ها ارائه داد، نه همه کادرها بلکه کادرهاى معينى را از پيش دعوت کرد. بحث کرد، سؤالات و ابهامات و نظرات همه شرکت کنندگان را جويا شد و تازه بعد از آن بحث هاى خود را نوشت و در اختيار همه قرار داد. بولتن، جلسه مشخص و غيره راه هاى درست است. چرا اين سنت ها را کنار مى گزاريم؟ و ثانيأ مشکل ديگر آن اينست که اگر براى دفتر سياسى اين امر جايز است، پس براى کميته مرکزى و ارگان ها و کميته هاى ديگر حزبى هم بايستى قابل اجرا باشد. يک لحظه تصور کنيم که اگر کميته حزبى هم در فلان کشور با همين شکل کار کند، چه بلايى مى تواند سر تشکيلات محل آيد. حتمأ خود دفتر سياسى که هيچ، در جا مسئول کميته خارج کشور، در اولين لحظه نامه اى مى نوشت و مى خواست که ابتدا اين اختلافات را به ارگان مافوق خود ارجاع دهند و بعد اگر به نتيجه اى نرسيد، بعد راه هاى ديگر را با توافق با اين ارگان بالاتر، اتخاذ کنند. اين نکته در مورد دفتر سياسى هم به مراتب بيشتر صدق مى کند. به همين دليل دفتر سياسى هم که حال به اين نتيجه رسيده که خودش بيش از اين نمى تواند بحث ها را به جلو ببرد، حداقل بايستى ابتدا نطرات جمع بندى شده فعلى اش را به کميته مرکزى ارجاع دهد. اين حق کميته مرکزى است، و من عضو اين کميته راستش نمى خواهم که در مقابل عمل انجام شده قرار بگيرم. فکر ميکنم که محق هستم که در مورد اينکه اصلأ چه چيزى اختلاف هست و چه راه حلى برايش مناسب است، کامل بشنوم، اظهار نظر کنم، و رأى بدهم. تصميم دفتر سياسى در اين مورد، براى منِ عضو کميته مرکزى، قابل دفاع نيست. بگذاريد مسئله را کمى بيشتر از حد ببرم تا نکته اى را که برايم مهم است بهتر معلوم کنم. اگر بر فرض روزى دفتر سياسى بدنبال بحث هاى درونى اش به آنجا رسيد که اصلأ نمى تواند به کارش ادامه دهد و بايستى خود را منحل کند، آيا هنوز اين حق دفتر سياسى بود که اينرا علنى کند؟ آيا هنوز نمى بايستى در ابتدا به کميته مرکزى رجوع کند؟ اينکه حتى منظورش از علنى کردن، و سطح آن و دامنه آن تا کجاست، نيز بايستى با توافق کميته مرکزى انجام گيرد. آيا اين جزو اختيارات کميته مرکزى نيست؟ من جدا از اينکه خودتان و يا دبير کميته مرکزى چه نظرى در مورد اين اسناد و مباحث داريد، تقاضا دارم که در اين تصميم خود تجديد نظر کنيد. همين جا از دبير کميته مرکزى، رفيق حميد تقوايى، هم تقاضا دارم که اين حق اعضا کميته مرکزى را در مورد چنين تصميمى رسمأ اعلام دارد، و تا زمانى که کميته مرکزى حداقل اين اسناد را نديده است و تصميم رسمى خود را نگرفته است، از هرگونه انتشار علنى جلوگيرى شود. ما بايستى با قطعنامه ها، با پلاتفرم ها، با بحث هاى جمع بندى شده رو به تشکيلات برويم. اين امر بخصوص با در نظر گرفتن شرايط حساس و خطير فعلى به نظر من کاملأ حياتى است. زنده باد حزب امان کفا ١ ژوئيه ٢٠٠٤ |