رفيق کورش عزيز

خواهش ميکنم اين نوشته را در اختيار اعضاى دفتر سياسى قرار بدهيد.

با آرزوى سلامتى

محسن ابراهيمى

٣٠ جون ٢٠٠٤، ١٠ تير ١٣٨٣

-------------------------------------------------------------

رفقاى عزيز دفتر سياسى،

اين نوشته، مستقل از نظراتم در مورد اختلافات سياسى است. در اينجا هدفم ارزيابى از اختلافات سياسى و اعلام موضع در مورد آنها نيست و آگاهانه از صحبت در مورد خود اختلافات سياسى در اين نوشته خوددارى کرده ام. اين، ارزيابى من از وضعيت حزب و چشم انداز تاريکى که در مقابلش قرار دارد است.

ترجيح ميدهم ارزيابى ام از اختلافات سياسى را در نوشته اى جداگانه طرح کنم. مخصوصا اينکه من دو سال پيش عضو دفتر سياسى نبودم و از مباحث مهمى که آن موقع در دفتر سياسى در جريان بود مطلع نبودم و همين هفته براى اولين بار به آنها دسترسى پيدا کرده ام و تازه اين امکان برايم فراهم شده است که تبيينم از اختلافات سياسى را بر اساس نظرات مدون بنويسم.

همچنين، من در اين نوشته دنبال مقصر نميگردم. از نظر من، مخصوصا در مکاتبات اخير از هر دو طرف، مخصوصا در لحن بحث کردن باهم اشتباهات زيادى رخ داده است و همچنين ادامه دارد. اشتباهاتى که فضا را سنگينتر و محيط را براى بحث سياسى تضعيف ميکند. شخصا، نسبت به نامه هايى که در ساختن چنين فضايى حتى در سطح بسيار کوچکى سهيم هستند ذره اى سمپاتى ندارم.

با آرزوى سلامتى

محسن ابراهيمى

٣٠ جون ٢٠٠٤

حزب کمونيست کارگرى در دو راهى سرنوشت ساز

رفقاى عزيز دفتر سياسى همه ما واقف هستيم که حزب در خطرناکترين گذرگاه اش قرار دارد. بى اعتمادى اعضاى رهبرى نسبت به هم هر روز عميقتر ميشود. اين بى اعتمادى هر روز بيشتر به گوشه و کنار حزب سرايت ميکند. شايعه، آتو گرفتن، برچسب زدن، اتوريته شکنى هر روز ابعاد وسيعترى ميگيرد. محفليسم نرم ميشود و پايه هاى حزبيت فرو ميريزد. جلسات دفتر سياسى به محل بل گرفتن، شاخ و شانه کشيدن تبديل شده است. همه رفقا بدرستى اعلام ميکنند اختلاف سياسى داريم اما مدتى است تنها چيزى که سرش بى کلاه مانده روشن کردن اختلافات سياسى است. بازار داغ مکاتبات و بخش مهم انبوه نامه هايى که الان رد و بدل ميشوند از نظر من نه تنها چيزى را روشن نميکنند بلکه فقط کلاف سردرگمى درست ميکنند که حتى رهبرى حزب هم اگر بخواهد از لابلايش حقيقتى را پيدا کند به متخصص احتياج خواهد داشت چه برسد به اعضا و مردم. حزب هر روز بيشتر به پرتگاهى نزديک ميشود که اولين قربانيانش صف بزرگى از کمونيستهاى کارگرى است و قربانى بعديش جامعه اى است که تنها اميدش براى رها شدن از منجلاب اسلامى و سرمايه دارى، حزب کمونيست کارگرى است. ميتوان و بايد حزب را از اين وضعيت نجات داد. رها شدن از اين وضعيت تماما به نحوه برخورد رهبرى حزب به اختلافات سياسى گره خورده است. اين دوره، از ما بالاترين سطح تلاش براى فهميدن همديگر، بالاترين سطح گذشت در مورد مسائل خرد، بالاترين سطح احساس مسئوليت در قضاوت، و مهمتر از همه بالاترين سطح تلاش براى روشن کردن اختلافات سياسى را ميخواهد.

رفقا عزيز،اين بشدت هشدار دهنده است که رفقايى که سالهاى طولانى صميمانه کنار هم ايستاده اند و براى هدفى مشترک مبارزه کرده اند، سالهاى طولانى بالاترين اعتماد را نسبت به هم داشته اند، چگونه در فاصله اى کوتاه اين درجه از بى اعتمادى، اين درجه از غير صميمى بودن در ميانشان شکل ميگيرد. آنهم در شرايطى که هنوز اولين قدمهاى بحث بر سر اختلافات سياسى برداشته شده است. اگر قرار باشد هر اختلاف سياسى، اينچنين ما را نسبت به هم بى اعتماد کند، اينچنين صميمت رابطه را در ميان ما از ميان بردارد، اينچنين فضاى بحث و جدل سياسى را خشک کند، اينچنين ما را از هم بيگانه کند، آيا اصولا ميتوان اميدى براى رها شدن از اين وضعيت داشت؟

نميتوان قبول کرد که شکل گرفتن اين درجه از بى اعتمادى ريشه در اختلافات سياسى ندارد. اگر اختلاف سياسى نقش اصلى را اين وسط بازى نکرده است لابد بايد اذعان کرد رفقايى که براى سالهاى طولانى مورد اعتماد ترين آدمها نسبت به هم بوده اند در يک چشم به هم زدن زير و رو شده اند و آنقدر هم زير و رو شده اند که ديگر شايسته يکصدم اعتماد قبلى هم نيستند.

به نظرم فقط يک حقيقت ميتواند شکل گرفتن اين درجه از بى اعتمادى و غير صميمى بودن، اين درجه از کدورت که در حال تبديل شدن به خصومت شخصى است، اين درجه از آلودگى فضاى ميان ما را که بطور کامل فلجمان کرده است را توضيح دهد. آن حقيقت اين است که بعد از بيش از دو دهه و نيم کار حزبى و بيش از يک دهه و نيم کار کردن در حزب کمونيست کارگرى، هنوز از بکار بردن سنتهاى حزبى براى پاسخ به اختلافات سياسى ناتوان هستيم. کار کردن باهم وقتى اختلاف سياسى نداريم هنر نيست. کار کردن با هم حتى وقتى اختلاف سياسى بود ولى منصور حکمت ميتوانست يک طرف بحث را قانع کند و انسجام فکرى و سياسى بوجود بياورد باز هم هنر نبود. رهبرى اين حزب اولين بار نيست که با اختلاف سياسى درگير ميشود اما اولين بار است که در فقدان منصور حکمت مسئوليت برخورد به اختلاف سياسى درون حزب را بر دوش دارد. براى اولين بار است که بايد بعد از منصور حکمت سنتهاى بجا مانده از منصور حکمت در برخورد به اختلافات سياسى را پياده کند. سنتها هر چقدر هم وجود داشته باشند، هر چقدر هم قوى باشند نهايتا بايد توسط آدمهاى زنده پياد شوند. ما به عنوان رهبرى حزب، تا همين امروز در پياده کردن سنتهاى حزبى براى هدايت کردن اختلافات سياسيمان درجه بالايى از ناتوانى نشان داده ايم.

اگر با اين روال پيش برويم، اگر بسرعت اين روال را قطع نکنيم، اگر بسرعت اين روش برخورد به اختلافاتمان را با موازين حزبى روشن و دقيق جايگزين نکنيم، وضعيت فعلى حادتر خواهد شد، بى اعتمادى عميقتر خواهد شد، فضاى حزبى و سياسى براى روشن کردن اختلافات بسته تر خواهد شد. حزبى که اختلاف سياسى دارد اما نميتواند آن اختلافات را در فضاى سياسى و حزبى به سرانجام برساند صاف و ساده ميپاشد و بسرعت و بدجورى ميپاشد.

از نظر من، اگر رهبرى حزب بسرعت نتواند اين وضعيت را زير و رو کند، ما حتى با پديده اى مثل ترک اعتراضى صفوف حزب مواجه خواهيم شد. اين فقط پيش بينى نيست. من شخصا علايمش را ديده ام. زمان به نفع ما نيست. هر چقدر اين وضعيت طولانى تر شود همانقدر راه بازگشتن به وضعيتى که بتوانيم اختلافات سياسيمان را روشن تر کنيم بسته تر خواهد شد. حزبى که قادر نباشد در عين داشتن اختلاف سياسى کارش را بکند و تمايزاتش را تدقيق کند يک شرط حياتى حزب بودن را از دست داده است. حزب کمونيست کارگرى بعد از منصور حکمت در حال حاضر علائم جديى از خودش نشان داده است که دارد اين شرط مهم تحزب سياسى کمونيستى را از دست ميدهد.

آيا امکانپذير است که در عين داشتن اختلاف سياسى، به فعاليت متحد و منسجم ادامه داد؟

به عنوان مقدمه بايد بگويم از نظر من با هر درجه اختلاف سياسى، تا زمانيکه در حزب دو گرايش سياسى متفاوت و در مقابل هم که انعکاسى از جنبشهاى سياسى متفاوت هستند شکل نگيرد؛ تا زمانيکه اين دو گرايش خودشان را در عرصه هاى مختلف فکرى، سياسى، استراتژيک و تاکتيکى تبيين نکرده اند؛ تا زمانيکه اين دو گرايش خود را در پلاتفرمهاى سياسى که در نقطه مقابل همديگر قرار دارند فرموله نکرده اند؛ حزب ميتواند و بايد به عنوان يک حزب متحد و يکپارچه به فعاليت خود ادامه دهد. هرگونه جدايى تا لحظه رسيدن به چنين مقطعى نامشروع، مضر، غير مسئولانه و نشانه بى کفايتى و بى درايتى است. اگر با همين روال پيش برويم، نه تنها نخواهيم توانست در عين داشتن اختلاف سياسى مثل يک حزب منسجم اما با فراکسيونهاى مختلف پيش برويم بلکه حتى قادر نخواهيم شد متمدنانه از هم جدا شويم.

ما به عنوان رهبرى اين حزب، اگر اين حقيقت حزبى را درک نکنيم، صلاحيت و توان رهبرى هيچ انقلابى را نداريم. رهبرى اى که نتواند حزب را تا زمان روشن شدن چنين تمايزى متحد نگه دارد نميتواند در راس هيچ انقلاب اجتماعى قرار گيرد. مهمتر از اين، نميتواند جامعه اى انقلاب کرده را به سوى رها شدن هدايت کند.

مباحث تا کنونى در رابطه با قدرت سياسى، استراتژى تسخير قدرت سياسى و شوراها حاکى از اختلافات واقعى در حزب در مورد مسائل مهم انقلاب است. اين مثل روز روشن است. اين مباحث را بايد به سرانجام رساند. اما اين هم يک واقعيت است که در اول راه روشن شدن اين مباحث، حزب پا در گل مانده است. با اينکه از درون اين اختلافات، هنوز دو پلاتفرم کاملا متفاوت و متضاد و در مقابل هم شکل نگرفته اند، دو صف در مقابل هم صف آرايى کرده اند. سرعت صف آرايى ها از سرعت روشن شدن تمايزات سياسى پيشى گرفته است. آن اتفاقى که در انتهاى چنين مسيرى بايد رخ دهد در اول اين مسير يقه حزب را گرفته است. شيپور از سر گشادش دميده ميشود.

نميتوان آن اتفاقاتى را که قاعدتا بايد در انتهاى يک مسير سياسى رخ دهد به اول آن مسير نقل مکان داد و انتظار داشت اختلافات روال حزبى خود را طى کنند و در فضاى سالم سياسى به سرانجام برسند. مقصر هر کسى باشد در اين حقيقت تغييرى نميدهد که حزب بسيار پيش از اينکه کسى بفهمد چه کسى چه ميگويد قربانى خواهد شد. با کمال تاسف، درست در لحظاتى که قدرت سياسى مسئله روز شده است، در لحظاتى که براى اولين بار در تاريخ سياسى ايران چپ کمونيست به يمن وجود حزب کمونيست کارگرى امکان دخالت در سرنوشت قدرت سياسى را پيدا کرده است، حزب از درون فلج شده است. حزبى که از درون فلج است نميتواند با هر استراتژى قدرت سياسى حتى يک قدم به قدرت نزديک شود.

حزب در دوراهى سرنوشت ساز قرار دارد. ١- ادامه همين روالى که در حال حاضر در جريان است. شکايات و پاسخ به شکايات، اتهام و پاسخ به اتهام، سابقه تراشى، حرمت شکنى، اتوريته شکنى، و ... با اين راه داريم خشتهايى را که طى سالهاى طولانى به کمک هم چيده ايم و اين ديوار را بالا آورده ايم با دست خودمان در فاصله اى کوتاه بر ميچنيم.

اين حتى راه جدا شدن سياسى نيست. اين راه فروپاشى قطعى است. ٢- توقف اين وضعيت. احترام به مصوبات سياسى و تشکيلاتى حزب. تمرکز روى تدقيق اختلافات سياسى. حفظ وحدت حزب تا زمانيکه اختلافات به پلاتفرمهاى متفاوت تبديل نشده است. با اين راه ممکن است باهم بمانيم و حزبى با فراکسيونهاى متفاوت باشيم. ممکن هم است از هم جداشويم. اما مطمئنا به سرانجام تراژيک راه اول دچار نميشويم.

با احترام و با آرزوى موفقيت

زنده باد حزب کمونيست کارگرى

محسن ابراهيمى

٣٠ جون ٢٠٠٤، ١٠ تير ١٣٨٣