شماره:
1 – 0630
تاريخ:
30 ژوئن 2004
از:
کورش مدرسى
به:
دفتر سياسى
موضوع:
در مورد توزيع
اسناد – طومار
آلمان – نامه
على جوادى
رفقا
در
مورد اسناد و
توزيع آن موضع
من روشن است.همه
اسناد بايد در
اختيار همه
کادرها قرار
بگيرد. دليل
اين موضع را
هم توضيح داده
ام. رفيق مصطفى
صابر قرارى را
در مورد محدود
کردن نوع
اسنادى که
بايد منتشر
شود پيشنهاد
کرد. اين
پيشنهاد توسط
على جوادى "سکند"
شد. و رفقا فاتح
بهرامى و اصغر
کريمى هم از
آن دفاع
کردند. روشن
است که قرار
پيشنهادى مصطفى
در مقابل قرار
مصوب دفتر
سياسى بود که
بايد همه اسناد
در اختيار
کادرها قرار
گيرد. اما
ايرادى نداشت.
دعوتى بود به
تجديد نظر در
تصميم دفتر
سياسى. رفيق
ايرج فرزاد از
طرف ديگر
پيشنهاد کرده
است که بجاى محدود
کردن نوع
اسناد، دامنه
توزيع آن را
تغيير دهيم و
به کميته مرکزى
محدود کنيم.
اينهم، مثل
پيشنهاد رفيق
مصطفي،
پيشنهادى است
در مقابل
مصوبه دفتر
سياسى و
خواستار
تجديد نظر در
تصميم دفتر
سياسى شده
است.
هردو
اين
پيشنهادها، چه
با آن ها
موافق باشيد
يا نه، از اين
ارزيابى درست
ناشى ميشود که
با پخش اسناد
به اين شکل
حزب کمونيست
کارگرى وارد
دورى ميشود که
ديگر قابل
برگشت نيست. هم
در جلسه دفتر
سياسى و هم
بصورت کتبى توضيح
دادم که فکر
ميکنم ارزيابى
رفقائى که
نگران نتايج
توزيع اين
اسناد هستند
خوشبينانه تر
از آنست که من
فکر ميکنم. حزب
کمونيست
کارگرى با
مخاطرات عظيم
ترى روبرو خواهد
شد.
يک
راه در مقابل
من قرار داشته
است که با
توجه به مصوبه
دفتر سياسى کليه
اسناد را در
اختيار
کادرها قرار
دهم. اما با
توجه به اين
واقعيت که دو
پيشنهاد براي
تجديد نطر روى
ميز است، با
توجه به اينکه
هنوز اسناد روى
سايت کامل
نشده است، با
توجه به اينکه
رفيق فاتح
بهرامى مشغول
تکميل اسناد
کتبى و رفيق
آذر مدرسى در
حال آماده
کردن اسناد
شفاهى است، با
توجه به اينکه
مطابق توافق
دفتر سياسى اعضاى
دس بايد در
مورد کامل
بودن يا نبودن
اين اسناد اظهار
نظر کنند، که
نکرده اند و
با توجه به
اينکه قرار
بود مقدمه يا
توضيحاتى بر
اين اسناد
نوشته شود،
معتقد بودم و
هستم که بايد
فرصت ديگرى به
دفتر سياسى داد
تا در حالى که
آرشيو را
تکميل ميکنيم،
تکليف
پيشنهادات
رفقا مصطفى و
ايرج را در
جلسه حضورى دس
روشن کنيم. جلسه
اى که تنها
چند روز با آن
فاصله داريم. اين کار
يعنى به تعويق
انداختن پخش
اسناد.
کسى
که اين تصميم
را بلوکه کردن
قرار دفتر
سياسى اعلام
ميکند. تصميم
خود را گرفته
است. گوشش را گرفته
و داد ميزند
تا صدائى را
نشنود و اجازه
ندهد کس ديگري
هم جز داد او
صداى ديگرى
بشنود. راهش
را جدا کرده
است. شروع به
جمع آورى طومار
عليه ارگانى کرده
که خود عضو آن
است. قدم بعدى چيست؟
آيا من بايد
در دفاع از
حزب و حزبيت
عليه اين رفقا
تطاهرات
سازمان دهم؟ يا
براى
برکناريشان
طومار جمع
کنم؟
رفقا
موقعيتي
که امروز در
آن قرار گرفته
ايم حساس ترين
موقعيت در
حيات سياسي
همه ماست و
تصميمي که
ميگيريم حساس
ترين تصميم در
زندگي سياسي
ما. ديگر کسي ضرب
کردن حقيقت و
حزبيت در
منفعت جناحي و
تسليم شدن به نسبيت
سياسي، يعنى تعيين
حق و حقيقت
بسته به تعلق
جناحي يا
سياسي را از
ما نخواهد
پذيرفت. اگر
نسبيت فرهنگي
ارتجاعي است.
نسبيت سياسي فوق
ارتجاعي است.
امروز روزي
است که بايد
در مقابل
ماجراجويان
سياسى ايستاد.
تسليم شدن
دفتر سياسى به
نسبيت سياسى
مرگ حزب
کمونيست کارگرى
است. نبايد
سرنوشت حزب را
فداى محدود
بينى، مريخي
گري، فوبياى
توطئه و بى
درايتى جمعى
غير مسئول
کرد.
اختلاف
ما بجاي خود
بايد باهم، در
کنار دبير
کميته آلمان و
ساير بخش هاي
تشکيلات که
مجبور به دفاع
از حزب و حزبيت
در مقابل
اعضاي دفتر
سياسي و کميته
مرکزي شده
اند، حزب
کمونيست
کارگري را
محکم کنيم.
جناح ما قبل
از هرچيز،
مانند همه اين
رفقا، بايد
جناح حزب
کمونيست
کارگري باشد.
زنده
باد حزب
کمونيست
کارگري ايران
کورش
مدرسي
30
ژوئن 2004