از مهرنوش موسوى به: حميد تقوايى، کورش مدرسى، اصغر کريمى به: اعضا هيئت دبيران و دفتر سياسى حزب رفيق حميد عزيز، سلام! در آخرين نامه شما، نامه دبير شماره ٢، ما را و حزب را به "پشت سر گذاشتن مسئله آزادى زن" فراخوان داده بوديد. عنوان کرده اى که تا همين جا هم وقت و انرژى زيادى از بالاى حزب صرف اين مسئله شده است. در عين حال در آخرين لحظات کنفرانس آلمان، از من خواستى که ضمن کمک به تحکيم حزبيت و جلوگيرى از ضربات و صدمه وارد شدن به حزب، نقد و اعتراض خود را از "مجارى تعريف شده تشکيلاتى" تا به فرجام رسيدن آن دنبال کنم. من به قول خود نسبت به شما وفادار مانده و وفادار ميمانم. در مجارى تعريف شده، امر و نقد خود را دنبال، حتى در آخرين پاسخ خود به نامه رفيق آذر ماجدى، به ارسال آن به کادرها نيز عدم تمايل نموده ام. گفته و نوشته ام که منتظر بررسى شکايت اعتراضى خودم از سوى دفتر سياسى حزب ميمانم. در عين حال شما خود، به گفته رفيق کاظم نيکخواه، به دلايل منفعت کل حزب، با بحث مفصل با رفيق آذر ماجدى، جلو انتشار بيرونى قرار بر عليه من را به درست گرفتيد. ايشان را متقاعد کرديد که دست از اين اقدام بردارد. اکنون انتشار علنى قرار بر عليه من، مرا به اين واداشته است تا قبل از انجام هر گونه عکس العملى، از شما به عنوان رهبر کل حزب بخواهم که ٢ سئوال مرا پاسخ گوييد:١- تصميمات اتخاذ و اعلام شده از جانب شما، در باره تاکيد بر گسترش ندادن بحث در کميته مرکزى پس از نامه رفيق فاتح شيخ، همچنين نامه دوم دبير در باره محدود کردن دامنه ضربات وارده بر جريان ما در رابطه با برکنارى من و پشت سر گذاشتن آن، فراخوان شما به خود من در باره دنبال کردن هر گونه نقد و اعتراضى از مجارى تعريف شده حزبى، احترام به اين مجارى و تصميمات آنها، در هر دو مورد با عکس العمل کاملا مخالف يک طرف اين جدال روبرو و هم شما و هم من و کليه افراد درگير در اين بحث و کل حزب را با عمل انجام شده مواجه ميکند؟ شما خود به درست جلو انتشار علنى قرار عليه من را در گزارش نشست سازمان آزادى زن گرفتيد. چگونه است که پس از تاکيد نامه دوم دبير و بلافاصله پس از آن، عمل انتشار اين قرار و گزارش، حتى حرف و رهنمود خود شما را نيز بى اعتبار نموده است؟ يا اينکه خود شما نيز به صورت روزمره تصميمات ابلاغ شده به ما را مورد تجديد نظر قرار داده و عملا خط حرکت و برخورد اين مسئله دارد بر مبناى مصوبه، نامه و يا رهنمود غير رسمى پيش برده ميشود؟ آنچه رسمى است، نامه خود شما، نامه دوم دبير و همچنين نامه رفيق اصغر کريمى و مقدمه نامه شما ماقبل از نامه دوم دبير است. آيا ابتکار اين اعمال و صدمات و لطمات وارده به ما، از حوزه اختيار و نامه هاى رسمى شما خارج شده است؟ يا اينکه شما نيز بر نامه ها و گفته هاى خود عملا تجديد نظر نموده ايد. آيا خود شما نيز از اين اقدامات دفاع ميکنيد؟ جوهر هر دو نامه شما خشک نشده است، که در هر دو مورد، اقدام عملى ناهمخوانى با خود تصميم شما، ولو با توسل به هر بهانه و هر توجيهى، قبل از هر کسى از سوى ياران و موافقين خود شما صورت ميگيرد. نامه رفيق مينا در باره اينکه ايشان در روزنه جوابگو باشند، يا نامه به حسن پناهى توسط رفيق آذر ماجدى قبل از سخن با ما، التيماتوم غير مستقيمى بود به خود شما. آن هم با توسل به بهانه ها و توجيهاتى که شخصا نميدانم چگونه به فاصله چند روز ١٨٠ درجه تغيير ميکنند. چه پاسخى به من در باره اين تناقض آشکار و مهم داريد؟ من و رفقاى رهبرى اين حزب چه چيزى را بايد مبنا بگيريم؟ نامه ها و رهنمودهاى رسمى شما را يا اقدامات عملى آذر ماجدى را؟ ليدر اين حزب کيست؟ من به شما راى داده ام، من حميد تقوايى را ليدر منتخب پلنوم و کنگره اين حزب ميدانم. از شما هم به خاطر دستى که براى حمايت از شما بلند کرده ام، پاسخ ميخواهم.آيا بديهى نيست که در پى تحميل اين رفتارها ما تصور کنيم که يکى از مشکلات همه ما اين است که تصميمات و رهنمودهاى خود شما، قبل از هر کس، توسط ياران و موافقين خود شما شکسته و بى اعتبار ميشود؟ محق نيستيم بپرسيم که چرا شکستن عهد و رهنمود شما بوسيله ياران و موافقين خود شما، فقط با استناد به شبح "فضا" و آژيته کردن خود بر مبناى وجود "اختلافات" بسيار آسان و با مجوز شده است؟ در شرايط سکوت، عدم نقد صريح و آشکار و بدون مصلحت گرايى، عملا سکان حرکت از ليدر حزب سلب ميشود و ناخواسته به دست کسان ديگرى سپرده ميشود که هيچگاه منتخب من و ١٨٢ نفر از نمايندگان کنگره چهارم و آخرين پلنوم ما براى گرفتن سکان ليدرى اين حزب نبوده و نيستند. ما به حميد تقوايى راى داده ايم. کنگره چهارم ٢ مصوبه مهم داشت. يکى مصوبه سياسى، يکى سپردن سکان حزب با راى اکثريت قريب به اتفاق و محکم کل اعضا کميته مرکزى به کميته مرکزى منتخب و در راس آنها، به حميد تقوايى. حميد تقوايى براى حفظ اتحاد و انسجام کل حزب. پس از کنگره، نامه مهم و مشترک دفتر سياسى و ليدر که خود باعث بازگرداندن طراوات و شادابى سياسى به کل ما شد. متاسفانه اکنون و در واقعيت من با اين تصوير مواجه هستم قبل از هر مخالفى، اين موافقين شما هستند که تصميمات شما را با عمل خود وتو ميکنند. نقش شما با تاثر ميگويم که به توجيه عمل انجام شده اين ياران، تقليل يافته است. مجبورم عليرغم ميلم بگويم که ياد اين ضرب المثل افتادم که گويا "دشمن دانا بلندت ميکند، بر زمينت ميزند نادان دوست!" شما کجا ايستاده ايد؟ من و بدون شک بسيارى از رفقاى رهبرى و کادرهاى اين حزب ديگر قادر به تشخيص درست و شفاف نقش شما که همراه و همقدم با رفقاى ديگر کميته مرکزى حزب را بعد از منصور حکمت تا به اينجا آورديد، نيستيم. آيا فکر نميکنيد که خود همين اقدام انتشار ويژه نامه، سر فصل جديدى براى تحميل پروسه ايى، همچون شروع مخالفت با کمپين گل رز در ابعادى ديگر و خطرناکتر و ماجراجويانه تر اين بار به کل اين حزب است؟ ٢- با علنى شدن اين قرار ناروا، ناحق و غير واقعى، با انتشار اين ضد حقيقت که گويى علت عدم گسترش دامنه فعاليت آزادى زن، وجود سردبير آزادى زن و به لاجرم تغيير آن بوده است. با انتشار گزارش و سخنانى که حتى به لحاظ فاکت غلط و نابجا ميباشد، چه تکليف و رهنمودى را در مقابل من ميگذاريد؟ شما سخنان مرا شنيده ايد.آيا حاضريد از همان دلايلى که شما را بر آن داشت از عدم انتشار آن دفاع و بر آن پافشارى کنيد، امروز هم در مقابل اين اقدام دفاع کنيد؟ موضع شما در نامه دوم دبير حال با هر تاخيرى، کور سوى عدالتى بود، حتى همين موضع هم با اقدام آذر ماجدى و گزارش و قرارش در ويژه نامه آزادى زن قرابتى ندارد. رهنمود شما، به عنوان ليدر حزب، به من به عنوان عضو کميته مرکزى در همين مورد معين چيست؟ چه رهنمودى را توصيه ميکنيد؟ با تشکر و احترام ٢٨ ژوئن ٢٠٠٤ نامه دبير شماره ٢ ( اين نامه براى همه کادرها ارسال ميشود) رفقاى عزيز در چند هفته اخير مباحث و مجادلاتى در حزب پيش آمده است که اذهان و توجه کادرها و اعضاى حزب را بخود معطوف داشته و ستوالات و نگرانيهائى ايجاد کرده است. همه ميدانيد چه مسائلى را ميگويم. مساله سردبيرى آزادى زن و مساله اختلاف نظر در رهبرى حزب حول مساله انقلاب و تصرف قدرت سياسى. براى حفظ اتحاد و انسجام و پيشروى حزب ضروريست هر چه سريعتر اين مسائل پاسخ بگيرد. قصد من در اين نامه بررسى اين دو مساله و نشان دادن راه حلى است که بتواند با کمترين تنشها و به شيوه اى اصولى و سياسى به مجادلات درون حزب پاسخ بدهد.در مورد مساله سردبيرى ساز همانطور که در نوشته اخيرم تاکيد کردم به نظر من اين مساله تا همينجا وقت و انرژى بيش از اندازه اى را بخود اختصاص داده است و بايد پشت سر گذاشته شود. اين امر براى تمرکز حزب بر مباحث سياسى حياتى است. نظر و موضع من در مورد اين مساله در اسنادى که در اختيارتان قرار گرفته بيان شده است. اما لازمست در اينجا يک نکته را تاکيد کنم. در اين مباحثات يک طرف کاملا بر حق و يکطرف کاملا مقصر نيست. اگر رفيق آذر در همان قدم اول از کمپين حمايت ميکرد و باستقبال آن ميرفت (با هرنوع تصحيحاتى که لازم ميديد) و اگر رفيق مهرنوش به صرافت سانسور و حق کشى و علنى کردن آن نمى افتاد، آنوقت مسلما مساله به اينجا نميرسيد و اصلا مشکلى بوجود نمى آمد. اينطور نشد چون مساله بر متنى از اختلافات و اصطکاکات "سبک کارى و بعضا سياسى" شکل گرفت. اگر اين سابقه وجود نميداشت همانطور که در يکى از نامه هايم به مهرنوش نوشته ام مساله با يک توضيح تلفنى قابل حل و فصل بود. هدف من از طرح اين موضوع البته وارد شدن به اين سوابق نيست، بلکه تاکيد بر اين نکته است که براى پشت سر گذاشتن اين مساله بايد کل تصوير را ديد و يک ارزيابى واقعى از برخوردهاى هر دو طرف داشت. اميدوارم اکنون که همه اسناد مربوط به اين مساله توزيع شده رسيدن به اين رزيابى براى همه ممکن باشد. اما مساله مهمتر و تعيين کننده تر براى سرنوشت حزب، اختلاف نظرى است که بر سر مساله انقلاب و تصرف قدرت سياسى در سطح رهبرى وجود دارد. اين مساله را چطور بايد "پشت سر" گذاشت؟ براى دفتر سياسى اين بحث تازه اى نيست، بحثهاى کتبى و شفاهى مفصلى، که همه بطور مستقيم و يا غير مستقيم به مساله قدرت سياسى مربوط ميشود در اسناد دفتر سياسى وجود دارد. به نظر من و رفقاى دفتر سياسى نقطه آغاز براى طرح و حل و فصل اين اختلافات، توزيع اين اسناد در قدم اول در ميان کادرهاى حزب است. اين اقدامى است که بنا به تصميم دفتر سياسى بزودى انجام خواهد گرفت. تشکيلات بايد از کل اين مباحث مطلع باشد تا بتوان از سطح فعلى فراتر رفت و قدمى به پيش برداشت. تا بتوان به يک شيوه اصولى و متمدنانه و کم تنش مباحث و اختلافات نظرى را به سرانجام رساند. اما اين سرانجام چيست؟ بحث و مجادله نظرى درون حزبى، حزب را به کجا ميبرد؟ آيا موجب اخلال و تضعيف پراتيک و فعاليتهاى بيرونى حزب نميشود؟ آيا به فراکسيونيم و انشعاب و يا حتى تلاشى حزب نميرسيم؟ پاسخ به اين سئوالات تماما به اين بستگى دارد که ما چه ميکنيم و ما ميخواهيم حزب را به کجا ببريم. رفقا هدف من حفظ اتحاد و يکپارچگى حزب است. اتحاد و يکپارچگى حزب به تنها شيوه ممکن، يعنى حول يک سياست وپلاتفرم روشن و مدون. آيا چنين سياست و پلاتفرمى وجود دارد؟ کنگره ٤ به اين سئوال پاسخ روشن و جامعى داده است. اين کنگره روشنگر تاکتيکها و نقشه عملهاى حزب در عرصه هاى مختلف و لذا ضامن انسجام و وحدت عمل حزب است. کنگره ٤ در عين حال چهارچوب سياسى بحثهاى درونى را تعيين ميکند. به اين معنا که بحثها و نظراتى که از اين چهارچوب خارج ميشود بايد بتواند خود را بصورت پلاتفرم سياسى فرموله و بيان کند و در کنگره بعدى به مصوبه تبديل شود. اين معيار و جهتى است که از نظر من به مباحث اين دوره ما يک شکل هدفمند و با برنامه ميدهد. رفقا با توزيع مباحث دفتر سياسى حزب به يک دوره از پلميکها و مباحثات درونى معطوف ميشود و تکيه به کنگره چهارم به معنائى که گفتم ميتواند در اصولى پيش رفتن اين مباحث و جلوگيرى از ايجاد اخلال و تضعيف پراتيک رو به بيرونى حزب نقش تعيين کننده اى داشته باشد. من خود را هم از لحاظ سياسى و هم حقوقى و تشکيلاتى نماينده کنگره چهار و متعهد به آن ميدانم. سعى من تا کنون بر اين بوده است که در پلاتفرم رهبرى و در پلنوم بيست و در هر سخنرانى و مقاله اى که در اين مدت داشته ام قطعنامه هاى کنگره چهارم را رهنمود عمل و پيشروى حزب قرار بدهم و ازاين پس نيز چنين خواهم کرد. شعار و هدف من در دوره اى که به آن وارد ميشويم حفظ وحدت حزب حول پرچم کنگره چهارم است. اميدوارم بحثهاى درونى که پيش رو داريم را با کمترين تنشها به سرانجام برسانيم. و نتيجه و سرانجام اين مباحث حزبى باشد قويتر و منسجم تر و فعال تر و با نفوذ تر در جامعه. زنده باد حزب حميد تقوائى ١٧ ژوئن ٢٠٠٤ |