به : رفيق حميد تقوايى (ليدر حزب) رونوشت : رئيس دفتر سياسى و اعضا دفتر سياسى با سلام و درود نامه رفقا آذر ماجدى و مينا احدى مورخ ٥ ژوئن ٢٠٠٤ به شما و از طريق شما به کادرهاى حزب، در مورد برکنارى سردبير نشريه آزادى زن، ر. مهرنوش موسوى را از طريق تشکيلات شهرمان دريافت کردم. اين مسله مرا بشدت نگران کرده است. قاعدتا، نه تنها من بلکه هر کسى که اين نامه را دريافت کرده باشد، قبل از قضاوت در مورد دو طرف دعوا، نگران سرنوشت و آينده حزب ميباشد. متاسفانه بايد بگويم که خود روش انتشار اين نامه يکى از نادرست ترين روشهايى است که من تا کنون تجربه کرده ام، چرا ؟ بى ترديد همه رفقا گيرنده اين نامه بطور کلى و بدون هيچ درجه اى از جزئيات، از اختلافات و تنشهاى درون حزب مطلع هستند. يک نگرانى عمومى کل حزب را رنج ميدهد. پخش اين نامه از نظر اصولى اشکالات جدى دارد. نامه حکايت از اختلافاتى در درون ارگانى از حزب است که "يکسال قدمت دارد" اکثر کسانى که نامه اخير رفقا آذر و مينا را دريافت کرده اند اطلاعى از اختلافات اين ارگان ندارند. ظاهرا نتيجه "اختلافات سياسى و سبک کارى" منجر به بر کنارى مهرنوش ميشود، وقتى کسى که خبر از چند و چون ماجرا ندارد و نامه اخير را ميخواند، تصويرى غير از اين که در واقع يک طرف دعوا، طرف مقابل را متهم و محکوم ميکند و حکمش را نيز صادر و اجرا کرده است، پيدا نمى کند. صرفنظر از اينکه چه نيتى پشت اين حرکت است اين تصوير ناعادلانه بطور واقعى به خواننده القا ميشود. رفقا! دوطرف اين مشکل، کى ايستاده است ربطى به موضوع ندارد. ما به يمن ر. منصور حکمت به اندازه کافى دفاعيات مکتوب و برنامه اى از حقوق "متهم" داريم، ابتدايى ترينش شايد اين است که مثلا همراه اين نامه اظهارات و دفاعيات مهرنوش نيز ضميميه مى شد. ظاهرا مهرنوش شاکى بود او بود که به هر دليل درست يا غلطى قرار بود برکنار شود، پس دفاع از حق او در تصوير عمومى در اين رابطه که از او ساخته ميشود، حق ابتدايى او است. اين نقض اصول، متاسفانه از طرف بالاترين مراجع حزبى ناديده گرفته ميشود. اين نامه هر نيتى داشته باشد تصوير يکطرفه از ماجرا، بدست ميدهد. اتهاماتى جواب نگرفته را انتشار ميدهد که نفس اين عمل در اساس نادرست ميباشد. کل اين رفقا به نظر من يک معذرت به رفيق مهرنوش بدهکار هستند. بايد اشاره کنم که از نظر درايت سياسى، در شرايطى که حزب ما دارد، اقدام به چنين "راه حلى" خود يک خطاى آشکار است. توسل به راه حل يکطرفه و جانبدارى مراجع بالاى حزب از يکطرف دعوا، حتى براى حزبى هم که هيچ مشکلى ندارد مضر است. اما کمى هم به محتوى نامه دو رفيق مى پردازم. ر. آذر ميگويد شايعاتى در حزب در موردش پخش کرده اند... معلوم نيست چه شايعاتى؟ اگر پخش شايعات مضر است، که هست. سوال اين است شما به عنوان رئيس (ساز) چرا اظهارات مهرنوش را ضميمه نامه نمى کنى تا خواننده حداقل امکان قضاوت درست از موضوع را داشته باشد ؟ آيا روش ماخوذ شده شما، باز به نوعى دامن زدن به شايعه پراکنى نيست؟ ر. مينا در نامه از اختلافات سبک کارى و سياسى با ر.مهرنوش شاکى است، گويا اين اختلافات در حدى ميباشد که کار و امورات ساز پيش نرفته است. متاسفانه اين "بدعت" راه حل به اختلافات اگر قرار است سنت شود، اگر قرار است مخالفين بر کنار شوند، بايد همين حزب را صد قسمت کرد. تازه خواننده نامه نمى تواند بداند که اختلافات سياسى کدامند؟ اختلافات سبک کارى فاحش که همه چيز را ترمز ميکنند کدامند؟ ميگويد کمپين گل رز و اختلافات و... بايد پرسيد، چند در صد از کسانى که نامه را دريافت کرده اند در جريان اين اختلافات بوده اند؟ چه نتيجه سياسى بعد از جدل حول اين اختلافات دستگير ما شده است؟ اگراختلافات داخلى است و جايى بايگانى است و ضرورت انتشار در اين سطح را ندارد، پس چرا اشاره کردن به آنها محور استدلال براى حقانيت جلوه دادن نامه، اين همه آورده ميشود؟ چرا بايد محق بود طرفى برائت گرايانه، اختيارى، به نشر چيزى و عدم نشر چيز ديگر مبادرت کند؟ آيا اين گونه روش (محفلى) نيست؟ آيا اين نوع کارها براى تاريخ سياسى همه ما مضر نيست؟ ميگويد کمپين علنى رو به جامعه کرده استء چرا خوانندگان از اين قضيه مطلع نيستند؟ ميگويد على جوادى آذر مدرسى را بر کنار کرده است چرا کسى از اين برکنارکردنها خبرى ندارد؟ وووووووو راستش کلمه (برکنارى) که با کمال تاسف اخيرا در بين ما رواج يافته است، نه بار خوشايندى دارد و نه سنت خوبى را منعکس ميکند. من يکى، به اين کلمه حساسيت خاصى پيدا کرده ام . اميدوارم آثارش هر چه زودتر از ميان ما رخت بر بندد.... رفقاى عزيز! راه حل اين نيست که هر کس مخالف بود بر کنار شود و آخر سر کادرهاى اين حزب با نگرانى خواننده قضاوت هاى يکطرفه واقع شوند. سر نوشت اين حزب مهمتر از آن است که سزاوار چنين روشى باشد. اين حزب مهم است. براى همه مهم است. اين حزب سرمايه زندگى همه ما شده است. اين حزب دستاورد بزرگى است. همه صاحب اين دستاورد بزرگ هستند. همه بايد تلاش کنند که اين دستاورد حفظ و ارتقا يابد. متاسفانه حزب در حالت ناخوشى بسر ميبرد. قدرتش به پرداختن به کارهاى اساسيش کم شده است. امنيت و حرمت "مخالف" ناديده گرفته ميشود. بر کنارى و برکنار کردن دارد "مد" ميشود. از مدتها قبل بعد از فاجعه از دست دادن رفيق منصور حکمت و روشن تر بعد از بحثهاى اخير پالتاک نشان داد که از نظر سياسى هم اصلا هم تصوير نيستيم. البته اختلاف سياسى هيچ اشکالى ندارد اما هر گونه اقدامات غير حزبى در چنين شرايطى بى ترديد به فضاى مخرب دامن ميزند. ما بايد روشن و روان و در عين حال صميمى و با تمدن بسيار بالا که ما واقعا شايسته آن هستيم، به جدل حول اختلافات و جواب به معضلات پيش رويمان بپردازيم. براى ما بايد معلوم شود که هر کس چه ميگويد و چه ميخواهد. دورنماها چيست. روشهاى حزب دارى چگونه است وووووو من پيشنهاد ميکنم که شما فراخوان پلنوم بدهيد و در اين پلنوم کادرها را نيز دعوت کنيد. بگذاريد يک پلنوم پنچ روزه بگيريم و خطوط اتحاد و اختلاف را با هم روشن کنيم. نامه اخير رفقا و نحوه انتشار آن هشدارى است جدى. نبايد اجازه داد امنيت و روحيه بلند پروازى زير سايه روشهاى نادرست کم وزن شوند. در خاتمه اگر موازين اجازه ميدهد لطف کنيد اين نامه را به اعضا و مشاورين ک.م بدهيد. با تشکر فراوان زنده باد حزب کمونيست کارگرى عبدالله شريفى ١٢ ژوئن ٢٠٠٤ |