رفيق کورش عزيز؛ با سلام، لطفا اين نوشته را براى د س و در صورتيکه که ضوابط پخش اينگونه نامه ها اجازه مى دهد براى رفقاى ک م و مشاورين بفرستيد. موفق باشيد مجيد حسينى اين روش ما نيست حول برکنارى رفيق مهرنوش موسوى از سر دبيرى نشريه آزادى زن نامه هايى زيادى تا کنون در سطح رهبرى رد و بدل شده است. انبوهى مسائل مربوط و نامربوط در اين رابطه طرح گشته و مشکل را پيچيده نموده و به جاى ديگرى برده است. دلايلى که تا کنون در توجيه اين برکنارى بخصوص از طرف رفقا آذر ماجدى، على جوادى و اصغر کريمى آورده شده است، نه تنها ترديد جدى در حقانيت اين برکنارى و حل عادلانه آن بوجود آورده است، حزب و ارگانهاى حزبى و حزبيت را سوال قرار داده است. در اين رابطه اشاره به نکاتى را ضرورى ميدانم. ١- قضاوت نهايى در رابطه با درستى برکنارى مهرنوش موسوى از طرف آذر ماجدى را به دادن گزارش اين جريان به دفترسياسى و بعد از بررسى کامل آن در اين ارگان محول مى کنم. ولى قبل از اين بررسى يک اشتباه جدى در اين ماجرا عيان است، آنهم روش و چگونگى اين بر کنارى و برخورد نادرست به حفظ حرمت و شخصيت مهرنوش و ارج نهادن به کار و فعاليت يکسال و نيمه او در سازمان آزادى زن است. در کجاى سنت اين حزب کسى را با ابلاغ يک نامه از کارى برکنار کرده اند بدون اينکه به او امکان دفاع از خود در يک مرجع حزبى و بررسى مشکل را بدهند؟ بخصوص وقتيکه طرف نسبت به اين بر کنارى معترض است و شکايت دارد، سر دبير نشريه اى است، سابقه پراتيک فعال و موفق يک سال و نيمه را پشت سر دارد، چگونه با اين سادگى کنار زده ميشود و همه نقش و تلاشهاى او ناديده گرفته مى شود. اين کيس و اين شيوه برخورد در صورت عدم شکايت مهرنوش هم از طرف حزب قابل بررسى و اصلاح است. اين روشى است که بر منصف بودن و عادلانه بودن حزب و تصميمات آن سايه مى اندازد و تا کنون در سنت حزب کمونيست کارگرى ايران سابقه نداشته است. ما در اينگونه موارد هم با سنت گذشته چپ مرز داشتيم، به طرف دسته گل داديم، قدردانى کرديم، مطلب نوشتيم و علنى و سر راست مردم را در جريان گذاشته ايم و حتى اگر مجبور به جايگزينى کسى بوده ايم سعى کرديم جريان طورى پيش رود طرف سرخورده نشود و احساس شکست نکند و در انظار تشکيلات از او تصوير نساختيم و احساس مسئوليت حزب نسبت به حقوق و حرمت طرف به تشکيلات احساس امنيت و قوت قلب داده است. اين روشها کجا رفت؟ بيش از هر کسى رهبرى و مسئولين ارگانها در اين رابطه مسئوليت دارند، انتظارى زيادى نيست بگوئيم بايد دقت کنند و حساس باشند و تصميماتشان در اين حزب اجتماعى و با کادرهاى با نفوذ و اجتماعى، حاصل ببار مى آورد. مشکل وقتى پيچيده مى شود که هيئت دبيران بر اين روش بر کنارى مهر تائيد ميگذارد،(قضاوت در مورد خود برکنارى را به بعد موکول کرديم) و رفيق اصغرکريمى بدفاع پر حرارت و بى چون و چرا از آن ميپردازد. اگر اين اشتباه محدود به آذر ماجدى مى شد، در همين محدوده و در هيئت دبيران و شايد در سازمان آزادى زن حل و فصل مى شد، اما وقتيکه هيئت دبيران بمثابه يکى از ارگانهاى مهم حزب به پاى آن امضا ميگذارد و ليدر حزب تائيدش ميکند، مسئله بعد ديگرى به خود مى گيرد و ميرود تا اين روشها را در حزب باب کند. قبلا مورد مشابه اين را در دفترسياسى در مورد برکنارى اسد گلچينى داشتيم که با اعتراض رفقاى دفترسياسى مواجه شد.تاسف اينجا است که در جريان ادامه اين قضيه اين روش برخورد ادامه مى يابد و نسبت به رفقاى ديگرى هم بکار بسته ميشود و اشتباه پشت اشتباه تکرار مى گردد. رفيق حميد نامه فاتح شيخ را در ميان ک م و مشاورين پخش کرد، اصغر به خاطر اين کار از حميد انتقاد کرد، انتقاد قبول شد، حميد در نامه به ک م و مشاورين به جاى رفع «اشکال» کار خودش، يکطرفه و جانبدارانه خطاب به ک م و مشاورين نامه نوشت، اول مضر بودن را بار نامه فاتح شيخ ميکند، در بند بعدى «اشتباه» خود را در توزيع نامه بعلت مطلع نبودن رفقا از کل ماجرا مى دهد. درنامه سوم جون ٢٠٠٤ نوشته «او(يعنى اصغر کريمى) پخش اين نوع نامه ها را در سطح اعضا و مشاورين ک م مضر ميداند و منهم کاملا با نظر او موافقم.» بعد از اين ماجرا جلو پخش نامه اعتراضى رفيق نسان به ک م و مشاورين را هم مى گيرد و جوابى به نامه نسان مى دهد. خوب فرض کنيم اينها درست و قابل قبول، ولى چرا بعد از اين نامه ها و توصيه هاى خودت، نامه آذر ماجدى و مينااحدى را نه تنها براى ک م و مشاورين، براى تمام کادرها فرستاديد؟ چرا به محدوده ک م و مشاورين اکتفا نکرديد بعد ديگرى به مشکل داديد و نامه را براى کادرها که اطلاعى از اين مسئله ندارند فرستاديد؟ آيا نامه اين رفقا از «اين نوع نامه ها» نبود؟ مگر حالا همه ک م، مشاورين و کادرها از کل ماجرا خبر دارند دست به اين کار زديد؟ مينا و آذر يک طرف ماجرايند، آيا به طرف ديگر، مهرنوش اجازه اين کار و دفاع از خود را در همين سطح مى دهيد و متوجه هستيد کمپينى يکجانبه و غير عادلانه عليه او براه انداخته شده و جنگ سردى جنگ سردى دنبالش افتاده اند؟ اين سياست حزب و روش ما نيست، سياست مرعوب کردن مهرنوش است، هر ايرادى به برخورد مهرنوش در اين جريان وارد باشد، کمپين جنگ سردى که بر مبناى سنت و روش غير کمونيسم کارگرى استوار است شامل حال او نمى شود. اما رفيق اصغر که به توزيع نامه فاتح شيخ در ميان کم و مشاورين به حميد ايراد گرفت، چرا اينجا سکوت کرده و به پخش اين يکى اعتراضى ندارد؟ و اگر من بگويم اين ايراد را آيا آنرا از من مى پذيريد؟ راستى چرا اين چنين در وسط ماجرا دست به پخش اين نامه مى زنيد؟ وقتيکه هنوز دال سين قضاوتى راجع به اصل موضع نکرده، پخش اين نامه بمعنى شانه بالا انداختن براى اين ارگان و نشانه کار کرد مکانيسم ديگرى خارج از آن است. کى مسؤل اين کار است، از کجا دارند سرنوشت حزب را به بازى مى گيرند و ميخواهيد حزب را به کجا ببريد؟ آيا اگر رفقا آذر و مينا مخالف نظر شما بودند همين روش را بکار مى برديد و نامه اشان پخش مى شد؟ برخورد به نسان و فاتح خلاف اين را مى گويد، اين معيار دوگانه توضيحى دارد؟ اشاره به چند اين نکته ديگر لازم است. گفته مى شود مگر اين برکنارى در حيطه اختيارات دبير نيست، مگر اول بار است سردبير نشريه اى در اين حزب برکنار مى شود؟ اين تلاشى است براى اينکه از طريق اينگونه اظهار نظرها برکنارى سردبير نشريه سازمان آزادى زن را پهلوى موارد ديگرى که قبلا در حزب انجام گرفته است بگذارند. معلوم است اينکار جز اختيارات دبير هست و اين بار اول نيست و آخرين آن هم نخواهد بود. اما اولين بار است در اين حزب به شيوه اى غير قابل دفاع رفيقى کنار گذاشته ميشود، اعلام علنى آن با واقعيت ماجرا جور نيست و به توضيح يکجانبه آن در تشکيلات اقدام مى شود. چرا دو هفته مانده به جلسه مرکزى ساز، بر طبق تصميم فردى و نه اتکا به اساسنامه و برنامه يا مصوبه سازمان مرکزى، مهرنوش حکمش را دريافت مى کند؟ مگر نمى شد اين دو هفته را صبر کرد و به او اجازه داده شود در موقعيت سردبير نشريه و بعنوان کسى که از روز اول نشريه اين سازمان را پروده کرده و به اينجا رسانده در آن جلسه از خود دفاع کند؟ رفيق ما حکم عزلش را با عجله و چندى قبل از جلسه زير بغلش گذاشته اند، عليه اش کمپين کرده اند تا بتوانند در موقعيت ضعيف ترى در جلسه مرکزى سازمان آزادى زن با او روبرو شوند و جالب است بعد هم مقصر از آب در مى آيد و از او انتقاد مى گيرند چرا به آن جلسه نيامديد؛؛ در تکميل اين ماجرا رفيق مريم نمازى پا پيش ميگذارد و تعويض مهرنوش از سردبيرى نشريه همبستگى را ياد آورى مى کند تا اين را به خواننده القا کند که گويا ايشان قبلا هم مشکل ساز بوده است. اين روشها در اين حزب مردود است و قابل قبول نيست. همين روش در برخورد به اسعد کوشا و با ابعاد بيشترى در مورد کورش بکار گرفته مى شود. وقتيکه رفقا متوجه مى شوند عده اى با اين شيوه تصميم دبير سازمان آزادى زن موافق نيستند و اسعد کوشا در همين رابطه، رفيق على جوادى را به محفل بازى و کمپين عليه افراد و ارگانهاى حزب متهم کرده است، بجاى روشن کردن اين اتهامات و رسيدگى به شکايت، اصغر عصبانى مى شود، رفيق على باز هم به کمپين شخصى عليه کورش و روشى که قبل از کنگره چهار و در جوار آن در پيش گرفته بود باز مى گردد. على جوادى در نامه ٣ جون ٢٠٠٤ ريشه اين مسائل را در«نقطه نظراتى که شرکت در دولت «حجاريانى» را مجاز ميشمرد، خواهان تشکيل مجلس موسسان بود، انقلاب را «مقوله» ميدانست، انقلاب را مرحله بندى و دو مرحله اى ميکرد و غيره.» جستجو کرده است. رفيق على عزيز همه ما در آن جلسه بوديم و اين وارونه کردنها و اتهامات شما حتما جواب خواهد گرفت. ولى لطفا به بيراهه نرويد، مهرنوش و اسعد شکايت دارند و اينها جواب نيست. مثل اين است کسى آمده به من سيلى زده وقتى مى گويم چرا مى زنى و شکايت دارم، طرف اسم شخص ديگرى را مى آورد ميگويئد من چند سال قبل با آن شخص بحث کردم، اختلاف دارم و ريشه اين سيلى آنجا است و چرا فلانى آن روز اين بحث را کرد. نامه مشترک دفترسياسى و ليدر حزب به اندازه کافى در مورد اين روشها گويا است، فکر ميکردم اين نامه شما را متوجه مضرات اين روشها به حال حزب و خودت کرده است، اينطور پيدا است که اين حزب و سنتهاى آنرا به خوبى نشناخته ايد. بجاى اينها بخواهيد از کسى که اين ادعا را عليه شما کرده است دليل و مدرکش را بياورد و ارگانهاى مربوطه به آن رسيدگى کنند و اميدوارم خلاف آن ثابت شود. يک خاصيت طرح انبوه مسائل نامربوط در اين جريان، گم کردن اصل مشکل و گريز از حل آن است. ٢- بدلايلى که در توضيح و توجيه اين برکنارى و مسائل حول آن از طرف رفقا مى شود بايد دقت کرد. در نامه ٥ ژوئن ٢٠٠٤، رفيق آذر ماجدى مى نويسد: «تغير سر دبير نشريه آزادى زن بعلت اختلافات بسيار سبک کارى و بعضا سياسى و باين علت که اين اختلافات تنش بسيار و اصطکاک هاى بسيارى در جمع مرکزى سازمان آزادى زن ايجاد کرده بود،...» باز در همين نامه: «حيات سازمان آزادى زن يک سال و نيم است، حيات اين اختلافات و تنش ها نزديک به يک سال.» ميگويند يکسال است اختلافاتى سياسى و سبک کارى در ساز بوده، پيشرفت کار را مشکل کرده و مجبور به اين بر کنارى شديم. اگر اينطور است چرا در طى اين يکسال دال سين را از مشکلى که مانعى در کار اين ارگان شده است، مطلع نکرديد؟ و يا چرا در هيئت دبيران و يا يکى از ارگانهاى مربوطه حزبى اين مسئله طرح نشد؟ به حزب مربوط نيست؟ حتما بحث در باره اين مشکل يکساله و حل و فصل آن جاى ديگرى انجام گرفته است. لطفا روشن کنيد آن ارگان و مکانيسمى که بحث و تصميم گيرى حول اين مشکل در آن بسر انجام رسيده است کدام است؟ رفقاى عزيز بهر اندازه اى تلاش کنيد اختلاف سبک کارى و سياسى را بزرگ کنيد و در توجيه روش آذر ماجدى جلو ما بگذاريد، بار انتقاد از خود را سنگين تر کرده ايد و اگر هم مشکل زياد بزرگ نبوده چرا بزرگش ميکنيد و کار به اينجا کشيده است، اين تناقض گويى براى چيست؟ رفيق مينا احدى در نامه اخيرى که خطاب به ک م و مشاورين و کادرها پخش کردند از مهرنوش انتقاد مى گيرد که چرا خواسته در مورد آذر ماجدى افشاگرى کند. بايد توجه کرد که مهرنوش بعد از بر کنارى خود دست به عکس العمل زده است و من هنوز از چگونگى دقيق آن اطلاع کافى ندارم و اما فرض را بر اين گفته مينا احدى ميگذارم. در همان نامه نوشته مهرنوش به ليدر حزب، به رئيس دال سين و رئيس هيئت دبيران نامه نوشته، اجازه خواسته از بيرون حزب آذر ماجدى را افشا کند. پس مهرنوش از کانالهاى حزبى به غلط و يا بدرست براى دفاع از خود تقلايى کرده است، وقتى با مخالفت روبرو شد اينکار و نکرد و با وجود اين منهم به اين کار رفيق مهرنوش انتقاد دارم. اما جنجال و کمپين بدور اين اجازه به عمل در نيامده مهرنوش و بزرگ کردنش حدى دارد و نمى تواند علت اصلى و سر چشمه اين ماجرا را به حاشيه براند، نمى توان دفاع او از اين حق کشى را با اتهام روش جنگ سردى پس زد و ناديده گرفت. تا اين لحظه منهم از تمام مکاتباتى که بين رفقا در ساز انجام گرفته بى اطلاعم ولى تلاشى که مى شود شروع ماجرا را به اين نامه مهرنوش و نامه و طومارهاى رسيده به حزب وصل کنند بيهوده است و ماجرا بر عکس است و اين نامه مهرنوش و نامه هاى ديگر حاصل برکنارى و متد نادرست انجام آن است. شروع ماجرا از نامه و طومارها نيست، انتقاد مينا در همين رابطه به فاتح شيخ بى مورد است و خود از وسط اين قضيه شروع کرده تا اصل کار فراموش شود و مسئوليت عواقب کار خود را بر سر ديگران بريزند. ٣- اما جالب است وقتيکه ريئس دفترسياسى کورش مدرسى از اين برکنارى اظهار تاسف کرد و گزارش خواست و با ارسال نامه هاى مهرنوش و اسعد کوشا و ديگر رفقا، دفتر سياسى را در جريان اين ماجرا قرار داد رفيق اصغر بر آشفته شد و به همراه على جوادى و آذرماجدى، کورش را مورد انتقاد قرار دادند و نامه هاى متعدد و پشت سر هم ردو بدل شد. انگار اين داستان به هرکسى و ارگانى مربوط هست و همه صلاحيت دخالت و اظهار نظر در آن را دارند، بجز دفتر سياسى؛؛ توجه کنيد، حتى اظهار تاسف کورش از برکنارى رفيق کميته مرکزى به حمله گرفته شد، همه ما از پيوستن تعدادى از رفقاى قديمى به دوخرداد و ناسيوناليسم کرد اظهار تاسف کرديم، حال در اين گيرو دار تاسف به حال رفيق مرکزى حزب را روا نمى بينيد، داستان چيست؟ حملات زيادى به کورش شده، آشکارا تلاش ميشود دفترسياسى را به حاشيه برانند و در اين ماجرا دخالت نکند ولى جوابهاى سنجيده کورش و دفاع روشن و اصولى او از اين ارگان حزبى در اين مدت قابل تقدير است. رفيق اصغر خطاب به کورش مى نويسد: «... بويژه توجه کنيد که على القاده اگر مسئولين کميته هاى داخل و خارج و کميته کردستان هم نحوه برخورد شما را الگو قرار مى دادند بايد نامه را براى کميته هاى تشکيلاتى يعنى براى يک ليست دهها نفره ميفرستادند» ؛؛ اعتراض اصغر به فرستادن نامه اسعد کوشا از طرف کورش براى اعضاى دال سين است. در اينجا اصغر بر آشفته است و به همه مى گويد برويد کنار اين مسائل به هيچ کس ديگرى مربوط نيست و دفتر سياسى کنار کميته هاى خارج و کردستان بنشيند و حق دخالت در آن را ندارد. اين حق به جانبى از پيشى، اين موازى گرفتن دفترسياسى مرجع بالاى حزب با ديگر کميته ها از کجا آمده است؟ چرا شما محرم دخالت در اين ماجرا هستيد و دفتر سياسى نيست؟ اين درک وارونه اصغر از حزبيت و مکانيسمهاى حزبى است که به سادگى و با اين روشنى دفترسياسى را دور مى زند. رفيق اصغر نه تنها دال سين را از دخالت و رسيدگى به شکايت اسعد از رفيق على منع مى کند از همان ابتدا از کورش خواست، «... طى نامه اى به اعضاى دفتر سياسى حزب بخواهد اين نامه را ناديده بگيرند و از آرشيوشان حذف کنند.». رفيق مصطفى صابر درخواست اصغر را تائيد و تکرار کرد. به همين سادگى نمى شود نامه اى که به حزب نوشته شده به کنار انداخت، آنهم نامه اى که در آن به يکى از اعضاى دال سين اتهاماتى زده و نويسنده شاکى است. در هر حال چنين نامه اى به دو لحاظ بايد پيگيرى شود يکى شکايت و ديگرى اتهام به يکى از اعضاى رهبرى حزب. اگر رفيق اسعد شکايت نکرد ديگرى بايد پى گرفته شود. اصغر نوشته: «اسعد پچ پچ هاى آشپزخانه اى را وارد نامه رسمى کرده و به مراجع مختلف فرستاد....» بعد آمده، «اين شان دفتر سياسى را پائين مى آورد.» هنوز به شکايت رسيدگى نشده و چگونگى آن معلوم نيست به قضاوت مى نشينيد و مدعى مى شويد اين شان ما را پائين ميآورد، معلوم نيست شما به به پچ پچ کننده انتقاد داريد يا به شخص شاکى؟ اگر رفيق ما پچ پچ را کرده باشد و اين روش در حق به حزب و ارگانهاى آن بکار گرفته باشد، چرا انتقادش به يکى ديگر وارد است؟ پچ پچه ايراد دارد يا شکايت از آن؟ در نزد رفيق اصغر دومى. ١١ ژوئن ٢٠٠٤ مجيد حسينى |