کورش عزيز لطفا به دفتر سياسى بدهيد. نامه اصغر به کورش و نحوه برخورد و نوع حساسيتش به پخش نامه اسعد کوشا در مورد اعتراض به برکنارى مهرنوش موسوى از سردبيرى نشريه ساز، براى من واقعا عجيب بود. عجيب از اين نظر که در برخورد به اين قضيه اصغر مساله اصلى را رها کرده است. و آنچنان به کورش براى کارى که کرده، ميتازد که انگار نه انگار خود او و ما و ليدر حزب از بيخ و بن مسبب اين مساله بوده ايم. چسبيدن به مسايل حاشيه اى نامه اسعد مهمترين مساله اصغر شده است. شايد اين ايرادى نداشته باشد، ولى وقتى در اين مدت اصغر در برابر تصميم به برکنارى مهرنوش و برکنار شدنش جانبدار عمل ميکند عمق اشکال برخورد اصغر بيشتر معلوم ميشود.براى ليدر حزب و اصغر و هيات دبيران اين يک مساله مهم بود. من ميپرسم ما چرا به عنوان سکاندار ماشين حزب، حساس نبوديم که کار به اينجا ها کشيده شود. ماجرا چيست؟ چرا به اينجا کشيد؟ مقصر کيست؟ نميتوان از اين مسائلى که حزب را بشدت مشغول کرده گذشت، از نتايج کار خودمان گذشت و يقه ديگران را گرفت که چرا دوست دارند موضوع را بيشتر پخش کنند و ... . من کاملا به کورش و دفتر سياسى حق ميدهم که وقتى وضعيت را اينطور ميبينند حساسيت خود را مانند رهبران حزب و دفتر سياسى هم نشان دهند. فکر ميکنم اگر من و شما هم در چنين موقعيتى بوديم در خود نميگنجيديم و حساس ميشديم که حزب رو به کجا ميرود. واقعيت اين است که ليدر حزب و شما بعنوان رئيس ماشين حزب و ما بعنوان هيات دبيران ( بحث من تک تک اعضا نيست چون ميدانم هر رفيقى موضعى داشت) جانبدار حزب و مصالح آن در قضيه برکنارى سردبير ساز نشديم. من هر اندازه حساسيت شما و فرياد و عصبانيت و ... را سر اين موضوع ميفهمم، ولى اين همه حرارت و حساسيت و تلخ برخورد کردن به کورش در مورد موازين و مقررات و ... را اصلا نمى فهمم. کمى بيشتر ميخواهم موضوع باز شود. موضوع اين است که نامه اى که در اعتراض به برکنارى مهرنوش موسوى از طرف اسعد نوشته شد در دفتر سياسى پخش شد. همزمان بحث هاى خصوصى و پچ پچ ها به اين نامه کشانده شده که نويسنده آنها را با اين تصميم مرتبط دانسته است. اين نامه را الان همه دفتر سياسى ديده اند و به اسناد تبديل شده است. موضوع و مسايل ساز و همه حرفها و جدل ها را قبلا نصفى از اين رفقاى دفتر سياسى مطلع بوده اند. مساله به يک کشمکش بزرگ تبديل شده است. خوب بايد به همه اينها رسيدگى کرد ولى عجيب اين است که رهبرى اجرايى حزب وقتى خودش جانب يک طرف را گرفته است نميتواند هيچ مشکلى را حل کند و به مبصرى تبديل شده که مرتبا موازين و مقررات را تذکر ميدهد. گفتم اين جاى خود را دارد وقتى که اين رهبرى کار خودش را کرده باشد. و در غياب اين، مساله به جايى کشيده ميشود که الان هست. در اين مورد حزب را چه کسانى به کجا دارند ميبرند؟ سکان آنرا نه ليدر در دست دارد و نه هيات دبيران و رئيسش، بلکه اين حادثه است که دارد سرنوشت ما را در اين مقطع رقم ميزند. اين مساله اى ايست که بشدت نگران کننده است. من در جلسه هيات دبيران گفتم که اين موضوع دارد براى حزب مساله مى آفريند. اصغر جان چرا ما به اين حساس نبوديم؟ چرا جلوى اين کار را نگرفتيم؟ شما که قطعا از رفقايى بوده ايد که براى اين تصميم مورد مشورت قرار گرفته ايد چرا مساله را به هيات دبيران نياورديد؟ چرا ليدر حزب اين کار را نکرد؟ ارزش نداشت؟ اينها به نظر من مسايل مهمى هستند که دو تاى ديگر آن ميتواند حزب را از اين بدتر کند و ما اين اجازه را نبايد بدهيم. و همچنين به خود موضوع بيشتر از عوارض آن بايد حساس باشيم. مساله اى مهم اتفاق افتاده که اسعد هم خواسته اين را بگويد. با اسعد و اعتراضش در مورد برکنارى سردبيرى آزادى زن، عميقا همدردم و حرفهايم را هم در جلسه هيات دبيران زده ام. مساله اى که ميگويم - اختلافات سازمان آزادى زن است که بقول خود شما و آذر ماجدى يک سال است در جريان بوده است و اين را رهبرى هيچ وقت رسما از آن مطلع نشد. شما اين اختلافات را ميدانستيد و برايتان هيچوقت عاجل نشده بود. کل رهبرى را درگير آن نکرديد و آنطور که من ميدانم بخشى از رهبرى حزب و ليدر حزب از اين مسايل مطلع بوده است و چيزى نگفته اند و در اين مقطع براى شما، برکنارى سردبير نشريه آزادى زن طبيعى ترين اقدام در ادامه اين اختلافات ميشود در حالى که نصف رهبرى حزب از هيچ چيزى خبر ندارد. چه خبر است؟ و ليدر و رئيس ماشين حزب کجا ايستاده اند؟ شما چون هيچ اعتراضى نکرديد و حرفى در اين مورد نزديد عملا برکنارى مهرنوش را تاييد کرديد و رفيق حميد هم که در اين مورد نوشت. انگار اين اختلافات به يک "خانواده" مربوط است که ديگران نبايد از آن اطلاع يابند، موضوع به اينجا کشيده شده و همه حزب را تحت الشعاع خود قرار داده است، حرمت همه ما و حزب و ... دارد زير سوال ميرود و شما داريد ما را نصيحت ميکنيد؟ شما بجاى جمع کردن آن و رفع مشکلات، دو دستى به تصميم غلط برکنارى مهرنوش از جانب آذر چسبيده ايد؟ و بالاخره اينکه الان معلوم ميشود که تصميم در سازمان آزادى زن در اين مورد بر اساس همان پچ پچ هاست چرا که ابتدا تصميم اگرفته ميشود و بعد به جلسه مسئولين برده ميشود و "تاييد" ميشود. و اصغر جان اينها همه ابزارهاى پيشبرد فعاليتى است که هر کس و هر جمعى براى خودش گذاشته است و اجازه بده بگويم که شما هم آگاهانه يا ناآگاهانه در وسط آن قرار داريد. من از شما ميپرسم کو حزب؟ کو رئيس هيات دبيران؟ ليدر حزب و هيات دبيرانش که در برابر اين وضعيت ها مستقل از اينکه بغل دستى اش ناراحت ميشود يا نه، قيام کند؟ و چرا شما و ما در رهبرى حزب و بعد از توافقات دفتر سياسى و ليدر اين روشها را ادامه ميدهيم. اصغر جان شما به چه چيزى حساس هستيد؟ حزب دارد با سر به پرتگاه برده ميشود و شما مشغول نگاه داشتن موازين آن هستيد؟ براى من طبيعى ترين مساله اين بود که اصغر بعنوان کسى که هميشه در برابر هر مشکلى براى حزب حساس و مسول بوده است اينجا هم با تمام حرارت خودش مسئوليتش را نشان ميداد و نه توجيه کننده و توضيح دهنده شود. ميدانم که کار از اينها هم گذشته است و الان در اين حزب از شما و من و روشهايمان خسته شده اند، راه ديگرى بايد انتخاب کنيم و هر کس بخواهد حزب را بچسبد ابتدا بايد قضاوت و تشخيص درستى داشته باشد و اين بويژه براى رئيس هيات دبيران و بعد تک تک ما حياتى است. اسد گلچينى ٤ جون ٠٤ |