دولت حزب کمونيست کارگرى در نقد دفاع رفقا اسد و فاتح مصطفى صابر بحث هاى رفقا اسد و فاتح در مورد دولت حزب کمونيست کارگرى، مرا مشتاق به نوشتن اين يادداشت کرد. اسد ميکوشد که ثابت کند که رفقاى مدافع قرار روى مساله تصرف قدرت سياسى توسط حزب، عقب گرد کرده اند. نوشته ها هست و ميتوانيد مراجعه کنيد. چنين ارزيابى درست نيست. ولى حتى اگر حرف اسد درست مى بود، اين باز اين نمى تواند دفاعى براى دولت حزب کمونيست کارگرى باشد. بايد از اين دومى دفاعى مستقل کرد. بايد دقت کرد که دولت حزب کمونيست کارگرى يک بحث است و اينکه همين امروز حزب کمونيست کارگرى هرگاه بتواند بلافاصله قدرت را تصرف ميکند، بحث ديگرى. اين دومى را کسى ترديد ندارد. اما اولى به نظر من در يک سطح ديگر نسبت به دومى قرار دارد و رفقا توضيح قانع کننده اى ارائه نمى دهند. اگر منظور از دولت حزب کمونيست کارگرى بسادگى اينست که ما ميرويم و قدرت را ميگيريم، آنوقت بايد به اسد عزيز بگويم اسم از لحاظ تئوريک نادرست و غلط اندازى را براى يک خط و جهت روشن و بقول خودش «ديفالت» ما انتخاب کرده است. ما ميرويم و قدرت را ميگيريم اما نبايد و نمى توانيم احيانا الگوى حزب دمکرات يا رضا پهلوى را (که البته رضا پهلوى تازه دارد ميگويد رفراندم ميکنيم و شما انتخاب ميکنيد!) را مبنا قرار دهيم و بگوييم وقتى قدرت را گرفتيم حتى «لابد براى دو ماه» (اشاره ام به توضيح کوروش است) دولت حزب کمونيست کارگرى تشکيل خواهيم داد. اين خلاف تمام ادبيات ماست که ميگويد جمهورى سوسياليستى و تصريح ميکند که جمهورى سوسياليستى حکومت حزب نيست! ما همين الان قدرت را خواهيم گرفت ولى همين الان هم (يعنى پيش از تصرف قدرت) تمام تلاشمان را خواهيم کرد که اين قدرت گيرى ما، قدرت گيرى ما يعنى کل جنبش ما باشد. بلى اگر طبقه کارگر نيايد، اگر شوراها درست نشود ما منتظر آنها نخواهيم شد. اما «اگر» و نه قطعا! ممکن است بيايد و ما بايد با حرارت آنها را فرابخوانيم. ما اين «اگر نيامد» را تئورى نمى کنيم. استراتژى نمى کنيم. مرحله نمى کنيم. ما با صد هزار نفر و حتى کمتر براى تصرف قدرت مى رويم، ولى از هم اکنون با تمام قوا ميکوشيم تا کارگران و توده هرچه وسيع تر از مردم براى قدرت بيايند و تلاش کنند شوراهايشان را بوجود آورند. اين ما را ده هزار بار بيشتر در مقابل حزب دمکرات و رضا پهلوى تقويت ميکند تا فرموله کردن «دولت حزب کمونيست کارگرى».در مورد نقل قولى که اسد از نادر مى آورد چند ملاحظه دارم. ١- اينکه در آن نقل قول هم اگر دقت کنيد تمام بحث نادر در جواب کسانى است که ميگويند کمونيستها نبايد قدرت را بگيرند. و به آنها (و نه به کارگران) ميگويد اگر طبقه کارگر نيامد ايراد ندارد ما قدرت را ميگيريم تا آنها بيايند. اين نقل قول اتفاقا صحت نکته حميد را تاکيد ميکند. ٢- در ضمن از همين نقل قول هم ميشود بروشنى ديد که نادر نيامدن طبقه کارگر و نبود شوراها را تئوريزه نمى کند. از آن استراتژى در نمى آورد. ميگويد اگر نيامد هم ما قدرت را ميگيريم. و تازه در آخر همين نقل قول باز آب بندى ميکند که «واضح است که هيچ حکومتى را نميشه گرفت و نگه داشت بدون اينکه کارگر اومده باشه و حکومت را مال خودش کرده باشد.» ٣- مى بينيم نادر در آن نقل قول چيزى را نمى گويد که اسد ميخواهد برداشت کند. ولى حتى اگر کلمه به کلمه چيزى را گفته بود که اسد ميگويد آنوقت در مقابل نقل اسد از نادر ميتوان هزار نقل از او آورد که با چه حرارتى دارد کارگران را فرا ميخواند که به ميدان بياييد، شوراهايتان را درست کنيد، بيايد حزب را تصرف کنيد، بيايد قدرت را بگيرد و غيره. اين مرا به نکته ميرساند. ٤- در سنت نقل قول آوردن هميشه اين خطر هست که از متن اصلى بحث جدا شود و در خدمت بحث ديگرى قرار گيرد. براى مثال اگر بحث کنگره سوم هست، خوبست به تمام سخنرانى ها نادر در آن کنگره دقت شود و بويژه قطعنامه اوضاع سياسى که نادر تمام بحثش را در مورد اوضاع سياسى ايران (بحران جمهورى اسلامى، نبرد گرايش ها و نقش حزب کمونيست کارگرى و جنبش کمونيسم کارگرى) فرموله و روشن و دقيق نوشته است، مورد مطالعه قرار گيرد. اما رفيق فاتح کوشيده است از بحث «دولت حزب کمونيست کارگرى» دفاع تئوريک کند. فاتح از يکطرف اذعان کرده که دولت حزب کمونيست کارگرى ممکن است با حکومت کارگرى و ديکتاتورى پرولتاريا اشتباه گرفته شود و بکارگيرى آن حاوى «بيدقتى تئوريک» ميتواند باشد ولى در عين حال تاکيد کرده است که «ولى در مقابل، انکار حاکميت حزب در دوره بعد از تصرف قدرت سياسى تا موقع تثبيت و استقرار جمهورى سوسياليستى (دولت در دوره انقلابى)، هم از نظر تئوريک آشکارا خطاست و هم از نظر سياسى خطاى مهلکى است.» معلوم نيست فاتح آيا بحث دولت در دوره هاى انقلابى را معادل «حاکميت حزب در دوره بعد از تصرف قدرت سياسى تا موقع تثبيت و استقرار جمهورى سوسياليستى» ميداند؟ اگر اينطور باشد که قبلا هم گفته ام بحث دولت در دوره انقلابى بحث خصلت دولت (يعنى همان استيت) در دوره هاى انقلابى است، نه شکل آن، نه حزبى بودن يا نبودن آن. دولت در دوره هاى انقلابى، خاصيت سياسى و انقلابى دولت يک طبقه را در شرايط ويژه توضيح ميدهد. يادمان باشد که در آنجا نادر جمهورى اسلامى را هم بعنوان نمونه اى از دولت در دوره هاى انقلابى ياد ميکند. يعنى يک بحث بسيار عام در مورد خواص دولت (چه پرولترى و چه بورژوايى) در اين دوره هاست. آيا اين بحث مساوى دولت حزب کمونيست کارگرى است؟ آيا از اين بحث ميتوان دولت حزب کمونيست کارگرى را براى دوره هاى انقلابى تعريف کرد؟ به نظرم بايد اينرا اثبات کرد. منصور حکمت خود چنين چيزى را نگفته است. اما من هنوز استدلال روشنى نشنيده ام که آن بحث منصور حکمت بايد به «دولت حزب کمونيست کارگرى» منتج شود.ميخواهم نتيجه بگيرم رفيق فاتح نه فقط توضيحى در مورد آن «خطاى تئوريک» نداده بلکه مرا دچار اين مشکل کرده است که بحث دولت در دوره هاى انقلابى را نيز بسيار محدود کرده و يا نتيجه اى را به آن الصاق کرده که به نظر من ممکن نيست. و بعد فاتح نتيجه ميگيرد:اميدوارم رفقا حميد و على و مصطفى و همه آن رفقائيکه در اين دور بحث از دولت يا حکومت يا حاکميت حکک دچار تعجب شده اند، در دور آتى بحث با دقت بيشترى مواظب اين خطاى تئوريک و سياسى باشند. کافى است به وضعيت کردستان توجه کنيد: حدکا و کومه له و زحمتکشان اعلام کرده اند که پس از سقوط رژيم اسلامى شش ماه حاکميت حزبى ميکنند و بعد ميروند سراغ انتخابات "شوراى کردستان" و ... شما فکر ميکنيد در چنان فرضى ميشود جز با اعمال حاکميت حکک (هر جا که بتوانيم)، راه ديگرى براى مقابله با حاکميت ارتجاعى و بورژوايى اين جريانات خواهيم داشت؟ آيا با شوراها و بدون حاکميت حزب ميتوان به اين رويارويى رفت؟ راستش من هم اميدوارم که فاتح هم به نکات من دقت کند: که تا آنجا که به مساله تئوريک بر ميگردد، خطاى کوروش را ميکوشد مرتفع کند و بجاى «دولت حزب کمونيست کارگرى»، «حاکميت حزب» را قرار ميدهد. پر واضح است که کل انقلاب سوسياليستى و حکومت کارگرى و تصرف قدرت و حفظ قدرت بدون نقش فعال حزب بى معنى است ولى من درست نمى دانم يک دوره تمام (همان دوره انقلابى ويژه تثبيت قدرت جديد) را دوره «حاکميت حزب» قلمداد کنم. (بنطر ميرسيد اگر کوروش گفته بود «لابد دو ماه» حالا فاتح دارد يک دوره طولانى تر را با حاکميت حزب مشخص ميکند.) اينرا بايد توضيح داد و اميدوارم فاتح بعدا توضيح دهد. اينجا فاتح فقط يک سوال معين مطرح ميکند که در مقابل اعلام دولت حزب دمکرات و بقيه چه بايد کرد. به نظر من جواب اينست که ما قدرت را ميگريم ما از همين امروز شوراها را فراميخوانيم و ميکوشيم تشکيل دهيم، دولت ما شورايى خواهد بود اما براى تصرف قدرت منتظر شورا نمى شويم هر لحظه و هر ثانيه بتوانيم سنندج را ميگيريم و اعلام جمهورى سوسياليستى ميکنيم. چرا بايد اول فاز دولت حزب و يا حاکميت حزب را تعريف کرد؟ سوال من از فاتح اينست که آيا با اين کار يعنى دولت و يا حاکميت حزب خود را تضعيف نمى کنيم؟ چرا در مقابل آنها نگوييم ما همه جا بلافاصله جمهورى سوسياليستى تشکيل ميدهيم؟ ١٠ سپتامبر. |