حميد عزيز لطفا اينرا در اختيار رفقاى ک . م قرار بده. اين نوشته قبل از مطلب دوم حميد نوشته شده است. درباره قرار شوراها من در آن بخش از جلسه دفتر سياسى و همينطور در جلسه پالتکى که در مورد اين قرار بحث شد نتوانستم شرکت کنم و به همين دليل اتکا بحثم روى نوشته هايى است که اين مدت از طرف رفقا بدستم رسيده است. قبل از هر چيز بگويم که از نظر من بحث بر سر چه هست و بر سر چه نيست. من هم مانند بسيارى از رفقا فکر ميکنم که بحث بر سر مطلوبيت شورا بعنوان ارگان حاکميت و ابزار مبارزاتى مردم نيست، بحث بر سر بندى از برنامه و دفاع و يا مخالفت با آن نيست و بحث و جدل را به آنجا کشيدن به نظر من فقط باعث خلط مبحث و به نتيجه نرسيدن مباحث، بوجود آوردن دو قطبى کاذب مدافعين و مخالفين شورا در سطح رهبرى حزب است، از اين نظر بحثهاى رفقا در دفاع از و توضيح مطلوبيت شورا، توضيح مجدد و مکرر اينکه ما حزبى هستيم که با جنبش شورايى تداعى ميشويم را ناوارد ميدانم و به همين دليل هم وارد اين بحث نميشوم. قرار پيشنهادى رفيق حميد "در مورد تبليغ شوراها" است اما بحث خود قرار و بخصوص نوشته رفقا در دفاع از اين قرار فقط بر سر تبليغ بيشتر شوراها نيست بحث بر سر دادن افق اينکه جمهورى سوسياليستى متکى بر شوراهاى مردمى است نيست. بحث به هيج عنوان فقط بر سر تبليغ نيست، بحث بر سر دست به کار تشکيل شوراها براى کسب قدرت سياسى، براى مشروعيت دادن به کسب قدرت سياسى توسط حزب کمونيست کارگرى ايران است. و اختلاف نظر از اينجا شروع ميشود. من هم مانند بسيارى از رفقا سوالم اين است که آيا ما در اين مدت آنطورى که بايد و شايد و لازم است روى شعار شوراها تبليغ نکرده ايم که دادن چنين قرارى ضرورى ميشود؟ آيا شورا در تبليغات ما کم رنگ شده است؟ اگر اين تصوير درست هم باشد ما نيازى به دادن قرار نداريم همانطورى که در موارد ديگر برنامه اى هم اينکار را نکرده ايم. اما قرار از تبليغ فراتر ميرود و تشکيل شورا را از امروز و قاعدتا تا کسب قدرت سياسى به اولويت سازماندهى توده اى حزب تبديل ميکند. اين ديگر فراتر از تبليغ در هفتگى و راديو و تلويزيون و ادبيات حزبى است. عين متن بند آخر قرار که در واقع نتيجه گيرى قرار است به اين شکل است: "از اينرو: تبليع شوراها هم بمثابه تشکل مبارزاتى توده مردم و هم بعنوان ارکان جمهورى سوسياليستى و تلاش براى تشکيل اين ارگانها در محور سياست سازماندهى توده اى ما قرار ميگيرد. بدين منظور مشخصا بايد شعار "زنده باد شوراها" و پيش به سوى تشکيل شوراها" را طرح و تبليغ کرد" استدلالات حميد در نوشته اش در دفاع از اين قرار روشن و منسجم نيست. حميد بحث تبليغ شورا ها، دادن افق قدرت شورا ها و حکومت شورائى و ..... را با دست به کار شدن براى تشکيل شوراها و تبديل تشکيل شوراها را به شرطى حياتى براى با نفوذ شدن حزب و کسب قدرت سياسى و مشروعيت دادن به پروسه کسب قدرت حزب را قاطى و همرديف هم ميکند، بحث فقط تبليع و دادن افق نيست بحث قرار تبديل تشکيل شورا به اولويت حزب در سازماندهى مردم تا کسب قدرت سياسى است. حميد کسب نفوذ حزب براى کسب قدرت و رهبر انقلاب شدن را به تشکيل شورا ها منوط ميکند و ميگويد: "بحث بر سر يک ميليون نفرى است که ما را به عنوان رهبر انقلاب، پذيرفته اند بى آنکه لزوما به سازمان حزب و يا سازمانهاى جانبى حزب و يا خانه هاى حزبى و شبکه هاى حزبى در محلات و کارخانه ها و غيره وصل باشند. نفوذ حزب يعنى هژمونى و نفوذ سياسى حزب در ميان ميليونها مردمى که ممکن است شناخت و علاقه خاصى هم به سوسياليسم نداشته باشند و حتى ناسيوناليست و مذهبى هم باشند ولى حزب ما را به عنوان رهبر انقلاب و آلترناتيو قدرت پذيرفته اند و قبول دارند. و براى کسب اين نفوذ شورا و محور قرار دادن شعار شوراها در شرايط حاضر حياتى است. حزبى ميتواند روى دوش يک ميليون نفر به قدرت برسد که افق قدرت شورائى و حکومت خود مردم را در برابر جامعه گرفته و خودش دست اندر کار ساختن شوراها شده اشد."(خط تاکيدها از من) "شورا دست ما را نميبندد بلکه بر عکس به تصرف قدرت بوسيله حزب کاملا حقانيت و مشروعيت ميدهد." ما قرار است حقانيت و مشروعيت کسب قدرت را به چه کسى ثابت کنيم؟ به مردمى که ما را انتخاب کرده اند که نبايد چيزى را ثابت کنيم پس اين بدهکارى به کيست؟ ما در ادبيات تا کنونى مان هيچوقت تبديل شدن به يک حزب سياسى، بالا بردن دامنه نفوذ حزب و مهمتر از آن کسب قدرت سياسى را منوط به نحوه و شکل و ميزان سازمان يافتگى مردم نکرده ايم و هيچوقت آنرا بعنوان مولفه اى تعيين کننده در اين پروسه محسوب نکرده ايم. پروسه کسب قدرت سياسى براى ما از همان ابتدا که نادر در کنگره دوم حزب مطرح کرد اساسا در گرو قوى تر شدن حزب، در صحنه سياست قرار گرفتن حزب، در ماگزيماليست ماندن حزب بعنوان يک حزب مارکسيست، راديکال، انقلابى و دخيل در سياست ايران، در پرچم نه مردم شدن و..... بود. "آنچه که يک سازمان را يک حزب سياسى ميکند و آن را از گروههاى فشار، محافل فکرى، فرقه هاى عقيدتى، کانون هاى ادبى و انتشاراتى و شبکه هاى محفلى متمايز ميکند، در درجه اول رابطه آن سازمان با قدرت سياسى است، چه بعنوان يک مفهوم در انديشه آن سازمان و چه بعنوان يک واقعيت در حيات و پراتيک آن سازمانز منظورم فقط قدرت سياسى نيست. منظورم فقط فتح و کسب قدرت نيست. اين امرى نيست که هر روز رخ بدهد. بلکه منظورم توانايى يک سازمان براى گردآورى نيرو و تاثير گذارى بر معادلات قدرت در يک جامعه است. تبديل شدن يک سازمان به يک وزنه مهم در تعيين تکليف سياسى جامعه." منصور حکمت، حزب و جامعه اينها مولفه هاى سياسى و تعيين کننده در کسب قدرت بود، نه ميزان و شکل سازمان يافتگى مردم. اساسا وارد کردن اين بحث که آيا مردم عضو حزب شده اند آيا حزب به معنى سازمانى آن توده اى شده است يا آيا مردم در شوراها متشکل شده اند و اين را به فاکتورى مهم و حياتى در کسب قدرت سياسى تبديل کردن نادرست است، آنهم در مملکت خفقان زده ايران که کسى به راحتى عضو کانون قلم هم نميشود. رهبر انقلاب شدن نه در درجه و ميزان سازمان يافتن مردم در شوراها که در قبول نه ما به رژيم، در ديدن حزبى که تصميم، توان، و قدرت رهبرى انقلاب را دارد قدرت گيرى حزب را به هر شکلى از سازمان پيدا کردن مردم تشکيل شورا يا هر نوع ديگرى از سازمان يافتن مردم عملا خلع سلاح کردن حزب است و به قول مجيد سپردن امر حزب يعنى کسب قدرت به مردم است. اما جنبه ديگر مسئله جنبه عملى آن است که باز هم به نظر من غير عملى بودن قرار را نشان ميدهد. خود رفقا ميگويند و من هم قبول دارم که شوراها ارگان مبارزه مردم عليه رژيم و بعدا ارگان اعمال اراده و حاکميت مردم است. شورائى که امروز تشکيل ميدهيم يک سازماندهى توده اى براى پيشبر مبارزه عليه جمهورى اسلامى است. يک سازمان توده اى قاعدتا سازمانى علنى است. سوال من از رفقا اين است آيا در توازن قواى امروز ما با چنين وضعيتى روبرو هستيم که سازمانهاى توده اى علنى براى مبارزه عليه جمهورى اسلامى تشکيل دهيم؟ آين توازن قوا ميان مردم و رژيم اجازه و امکان تشکيل چنين سازمانهاى توده اى که امر مبارزه و سرنگونى جمهورى اسلامى را در دستور دارد و براى همين تشکيل شده است را ميدهد؟ درست است که ما وارد دوره جديد شده اين اما توازن قوا به هيچ عنوان اينطور نيست که مردم بتوانند سازمانهاى توده اى خود را براى مبارزه و سرنگون کردن رژيم علنا دست کنند. ما هنوز سازمان حزبى مان در داخل منفصل است، هنوز سياستمان در داخل اين نيست که فعالينمان به نام حزب راسا اعلام حرکتى را بکنند دقيقا چون توازن قوا چنين امکانى را به ما نميدهد چطور است که در همان اوضاع مردم ميتوانند شوراهاى خود را، که علنى هم هست، براى مبارزه عليه رژيم درست کنند و در همان قدم اول سرکوب نشوند. اين تصوير و سياست ذهنى و ماجراجويانه است. رفقا در تشکيل شوراها براى اعمال اراده مردم و بعنوان ارگان حاکميت مردم شکى نيست اما با اين استدلال چه در درون حزب و چه در بيرون حزب يک عقب نشينى از بحث حزب و جامعه و حزب و قدرت سياسى است و از نظر عملى ذهنى و ماجراجويانه. آذر مدرسى اوت ٢٠٠٣ |