با سلام به همه رفقاى د.س. چند سوال: نوشته رفيق مجيد نظر مرا گرفت چون ميکوشد به اصل اختلاف در مباحث اخير دفتر سياسى حول قرار شوراها دست پيدا کند. به نظر من گرچه پيشروى کرده است، اما هنوز يک پله ديگر از بحث هاى او بايد بالاتر رفت. اختلاف نظر بين ما (که همچون شبحى اين يکساله ما را تعقيب کرده است) حول مسائل پايه اى ترى از اختلاف بر سر شورا و اهميت طرح آنها و تلاش براى تشکيل آنها توسط حزب در لحظه فعلى است. من چند روز گذشته سعى کرده ام که تبيين خودم را از هسته اصلى اختلافات بنويسم. اما هر بار با سوالاتى مواجه شده ام که جواب روشنى براى آنها نداشته ام. اميدوارم که از طرح اين سوالات برداشت ديگرى جز تلاش براى روشنتتر شدن بحث رفقا براى خودم نشود. واضح است که حدس و گمان و يا صحيح تر ابهام و تعجب در پس طرح اين سوالات وجود دارد. اما من اگر روى حدس و گمانهايم مطمئن بودم حتما اثباتى و نه سوالى مينوشتم. ولى الان مطمئن نيستم و خواهش ميکنم به اين سوالات پاسخ دهيد تا بحث براى من روشن شود. چند سوال، بويژه از کوروش: آيا شما هنوز بحث "حکومت حزب کمونيست کارگرى" را داريد؟ اين بحث کجاى تبيين شما از استراتژى ما در دوره فعلى است. مکان آنرا در رابطه با برنامه ما چطور توضيح ميدهيد؟ آيا "حزب توده اى" به معناى اين است که خود حزب جاى تشکل هاى توده اى، شوراها و انواع تشکل هاى ريز و درشت توده اى را ميگيرد؟ رابطه حزب و تشکل هاى توده اى و مشخصا شوراها را در شرايط کنونى چطور مى بينيد؟ارگان توده اى که قرار است براى مثال "کنترل محلات" (که شعار صحيح طرح شده از جانب کوروش بود) را اعمال کند کدام مرجع است؟ خانه هاى حزبى؟ يا حزبى که در راس شورا و مجموعه اى از تشکل هاى توده اى است؟ چند ملاحظه و سوال در رابطه با نوشته مجيد- نوشته رفيق مجيد بدرستى به نقش برجسته و تعيين کننده حزب تاکيد دارد. (و هرچه هم بيشتر اين کار را بکند، من بيشتر تاييد ميکنم!) اما هنوز معلوم نيست چرا وقتى ما شورا را مطرح ميکنيم بلافاصله رقيبى براى حزب تراشيده ايم. مگر قرار است ما بگويم شورا که حزب نباشد؟ مگر شوراها را ما (حزبى ها) نبايد ايجاد کنيم؟ مگر شوراها بدون حزب (در شرايط فعلى) شانسى براى تشکيل شدن دارند؟ مگر طرح شعار شورا بدين معنى است که ما از همه فعاليت هاى ديگر حزب و يا شعارهاى آن دست برداريم؟ سرتاسر نوشته رفيق مجيد (و همچنين ساير رفقا) در تلاش اين است که نشان بدهد شورا بطور کلى و آنطور که هميشه گفته ايم خوب است، ولى الان در اين لحظه معين بد است. عليه حزب و قدرت گيرى حزب است. هر جور که اين استدلال را توضيح بدهيم باز در چهارچوب دوقطبى شورا يا حزب قرار خواهد داشت. اين دو قطبى ذهنى است. بهمان دلايلى هم که خود مجيد ذکر ميکند، (بحث هايى که ما در چند سال گذشته داشته ايم، فعاليت ها و عروج حزب و غيره) هيچ کس فکر نخواهد کرد وقتى ما ميگوييم شورا يعنى حزب نه! بعلاوه مجيد در نوشته اش يکسرى مسائل را از کنارشان رد ميشود: - آيا شعار آزادى برابرى سلبى است يا اثباتى؟ اگر اثباتى است آيا آنرا نبايد داد؟ - خود طرح حزب کمونيست کارگرى (که من البته هزار بار با آن موافقم و طرح شوراها را نهايتا در همين رابطه ميفهمم و در خدمت آن ميدانم) آيا سلبى است يا اثباتى؟ - چرا شورا تنها آن اثباتى است که نبايد امروز گفت؟ (حال اين بماند که شورا بعنوان ارگان مبارزه عليه جمهورى اسلامى حقيقتا سلبى است. کلا فکر ميکنم مباحث منصور حکمت در کنگره سوم در باره سلبى اثباتى را بايد منتشر کرد تا به درک مشترک و واحد ما از اين مبحث کمک کند.) - اگر قبول داريد که اکنون بايد مردم را وسيعا سازمان داد، اگر قبول داريد که اکنون بايد يک حزب توده اى بزرگتر درست کرد ممکن است بگوييد مکانيسم آن چگونه است؟ چگونه توده هاى وسيع را ميشود در حزب و يا توسط حزب سازمان داد؟ - بالاخره اگر مردم بخواهند جمهورى اسلامى را نفى کنند (حالا تصرف قدرت بعد از آن فعلا به کنار) بصورت توده بى شکل نمى توانند اين کار را بکنند (اگر هم چنين چيزى اتفاق بيفتد بهترين حالت براى ما نيست!) خوب تشکل مردم (بحث شعار و رهبرى نيست، بحث تشکل است) براى نفى رژيم اسلامى چيست؟ - رفيق مجيد ميگويد اکنون در شرايط فعلى فراخوان به تشکيل شوراها ذهنى است. آيا فراخوان به يک حزب توده اى وسيع بهمان درجه ذهنى نيست؟ (به نظر من البته هيچکدام نيست! گرچه کار زيادى ميخواهد اما هردو مکمل همديگر اند.)- يک نکته در رابطه با عراق، رفقاى حزب عراق مشکل شان اين نيست که به شورا چسبيده اند و حزب را ول کرده اند. تا آنجا که من ميفهمم مشکل اينست که پاى اعمال قدرت (مثلا در برابر اسلامى ها) نمى روند. اگر پاى اين بروند اتفاقا از شورا هم ميتوانند کمک بگيرند. همين شوراها نقطه قوت آنها خواهد بود. يعنى بحث بر سر سياست معين تعرضى و دخالتگرانه در شرايط خاص عراق است، مشکل حزب عراق ربطى به بحث شورا و حزب ندارد. به نظر من اگر اينطور هم مطرح شود، به آنها کمکى نخواهد کرد. دوقطبى حزب و شورا را به آن رفقا هم سرايت داده ايم. و همين يک ذره نقطه قوت آنها را هم از آنها خواهد گرفت! اگر سياست درستى از طرف حزب اتخاذ شود، شوراى طرفدار حزب هم على القاعده بايد دنبال آن سياست برود. اگر نخواهد برود به نظر منهم اشتباه است که حزب منتظر شوراى مربوطه بماند. در همه تاريخ حزب شورا را دنبال خود کشانده است. آنچه من نمى فهم رقيب ديدن اين دو است! با ارادت به همه رفقا، نهم آگوست ٢٠٠٣، مصطفى صابر. |