در دفاع از "قرار در مورد تبليغ شوراها" على جوادى تاکنون دو جلسه دفتر سياسى به بحث پيرامون شوراها پرداخته است. نکات متفاوتى در دفاع و در نقد سياست تبليغاتى ما در مورد شوراها مطرح شده است. در اين يادداشت ابتدا دفاعم از مبانى قرار را طرح ميکنم و سپس به نقد نکاتى که در رد اين قرار مطرح شده است، ميپردازم. اما قبل از طرح نکاتم پيرامون اين بحث خود قرار را ذکر ميکنم که مساله دقيقتر ارائه شود. قرار در مورد تبليغ شوراها از آنجا که : ١- با اوجگيرى جنبش سرنگونى عليه رژيم اسلامى سازماندهى توده اى مردم به يک امر روز و عاجل تبديل شده است، ٢- ضرورى است که از هم اکنون تصوير و افق روشنى از نظام آلترناتيو حکومتى ما يعنى جمهورى سوسياليستى به جامعه داده شود، از اينرو: تبليغ شوراها هم بمثابه تشکل مبارزاتى توده مردم و هم بعنوان ارکان جمهورى سوسياليستى و تلاش براى تشکليل اين ارگانها در محور سياست سازماندهى توده اى ما قرار ميگيرد. بدين منظور مشخصا بايد شعار "زنده باد شوراها" و "پيش بسوى تشکيل شوراها" را طرح و تبليغ کرد. پيشنهاد دهنده : حميد تقوايى، على جوادى شوراها ابزار سازماندهى مبارزه توده اى مردمترديدى نيست، اختلافى هم در ميان ما نيست، که جامعه وارد فاز جديدى از تلاش خود براى سرنگونى رژيم اسلامى شده است. در اين دوره ما به درست به پيشنهاد کورش ايده کنترل محلات را مطرح کرديم تا همزمان با گسترش اعتراضات توده اى قدرت را از دست رژيم در محلات و نواحى مختلف خارج کنيم. طرح شوراهاى مردم دقيقا در راستاى اين شرايط سياسى و مبارزاتى و براى ما حياتى است. شوراها عاليترين و مناسبترين شکل اين اعمال اراده توده هاى مردم است. يک ضرورت عاجل براى سازماندهى مبارزات مردم، متشکل کردن مردم و قدرت گيرى مردم انقلابى است. شوارهاى مردم در محلات ظرف تشکل توده اى مردم است. ظرف در برگيرنده همه مردم معترض است. ظرف سازماندهى انواع و اقسام اعتراض است. ظرف جارو کردن بساط رژيم اسلامى در محلات است. قابليت بالايى براى گسترده تر شدن دارد. مجامع عمومى محلات که با يکديگر مرتبط ميشوند. داراى انعطاف پذيرى زيادى است. و فعالين حزبى به سادگى ميتوانند در چنين بسترى حزب را به يک نيروى توده اى، دخالتگر و موثر در سرنوشت مردم وارد صحنه و معادله قدرت کنند. حفاظى براى فعاليت تشکيلاتى حزب در شرايطى است که خود حزب راسا نميتواند فعاليت علنى و سازمانى و آکسيونى انجام دهد. پايه شوراهاى محلات مجمع عمومى مردم محلات است. مردمى که به هزار و يک دليل ميتوانند دور هم جمع شوند و در باره اوضاع تصميم بگيرند. با توجه به توازن قواى سياسى و با توجه به عدم شناخت همه جانبه مردم از چگونگى کارکرد اين شکل از سازماندهى بايد ايده "تشکيل مجمع عمومى محلات"، "جنبش مجمع عمومى محلات"، و "مجمع عمومى محلات بيان اراده و راى مردم است"، و ... را به طور گسترده تبليغ و بيان کرد. (همانگونه که تاکنون در مورد شوراهاى کارگرى و مجمع عمومى کارگرى در ادبياتمان بيان کرده ايم) شوراها بمثابه ارکان و پايه هاى جمهورى سوسياليستى شوراها نه تنها ابزار مبارزاتى و سازمان متشکل کردن اعتراضات توده اى هستند بلکه در عين حال شکل سازماندهى اداره جامعه از جانب ما هستند. شوراهاى قانون گذار، شوراهاى مجرى قانون. شوراهايى که هر زمان انتخاب کنندگان اراده کنند ميتوانند انتخاب شدگان را عزل کنند. جنبش ما سازمانده و مبتکر اعمال اراده مستقيم مردم است. جامعه بايد الگوى اداره حاکميت از جانب ما را بشناسد. بايد ببيند که با قدرت گيرى حزب کمونيست کارگرى چه مکانيسمى از اداره جامعه بدست داده ميشود. و بمنظور اينکه اين حزب به جايگاه رهبرى مبارزات مردم انتخاب شود بايد تصويرى از اداره جامعه در زمان قدرت گيرى حزب ارائه داده باشد. مردم بايد بدانند که چگونه سازماندهى شورايى جامعه متضمن دخالت وسيع و همه جانبه تمامى آحاد جامعه در سوخت و ساز اداره امور است. و بدين منظور چرا از هم اکنون بايد دست به کار سازماندهى ايجاد چنين شوراهايى شوند. شوراهايى که امروز ميتوانند ايجاد شوند در عين حال نطفه هاى قدرت آتى خواهند بود. تبليغ ايده شوراها، فراخوان به مردم براى ايجاد شوراها در شرايطى که توازن قوا اجازه دهد، باعث افزايش مطلوبيت آلترناتيو چپ و راديکال جامعه خواهد شد. حزب کمونيست کارگرى بايد چگونگى اداره کردن جامعه را از هم اکنون در اذهان جامعه مطرح و روشن نمايد. مردم بايد بدانند که شوراها دمکراتيک ترين ظرف تشکيلاتى براى فعاليت همه احزاب و نيروهاى سياسى هستند. هيچ قيد و شرطى براى فعاليت در شوراها براى احدى از آحاد مردم وجود ندارد. حزب بايد از هم اکنون از مردم بخواهد که دست به کار سازماندهى چنين ساختارهايى شوند. شوراها و تلاش راست براى حقنه کردن حکومت مطلوبشان به مردم اپوزيسيون راست "پرو غربى" در صدد ايجاد نوعى حکومت موقت (از جنس کنگره ملى عراق)، نوعى ائتلاف براى بدست گيرى قدرت در فرداى رژيم اسلامى است. اين تلاشها تاکنون به دلايل متفاوت از جمله افشاگرى و موضع ما در قبال آن موفق نشده است. اما از تحرک باز نخواهند ايستاد و بدون ترديد دست به کار ايجاد چنين تشکلى خواهند شد. مشتى مرتجع و دست راستى را دور هم گرد خواهند آورد و تلاش خواهند کرد به عنوان دولت موقت و دولت گذار به مردم حقنه کنند. در مقابل چنين شرايطى همانطور که در قطعنامه حزب در مورد "تضمين حق مردم در تعيين نظام حکومتى آينده ايران" آمده نشست نمايندگان شوراهاى مردم ذيصلاح ترين مرجع براى تعيين نظام حکومتى آتى مردم است. و هر گونه بند و بستى و تلاشى از بالا که اراده مردم را حذف ميکند قابل قبول نيست و نخواهد بود. تبليغ ايده شوراها، فراخوان براى ايجاد شوراها، دست به کار شدن در اين زمينه تلاشهاى راست جامعه را براى حقنه کردن آلترناتيو ارتجاعى خود را خنثى خواهد کرد. ما از هم اکنون بايد شرايط ذهنى لازم براى رو در رويى مردم با چنين شرايطى مهيا کنيم. فراخوان ايجاد شوراها در عين حال و تلاشى براى تضمين حق مردم در تعيين نظام حکومتى آينده جامعه است. ما بايد با ايجاد شوراها شرايط "تضمين حق مردم در تضمين نظام حکومتى آينده" را فراهم کنيم. اما قرار شوراها با استدلالات مخالف متعددى هم روبرو شده است که بايد به آنها پرداخت. من در ادامه به اهم اين استدلالات ميپردازم. شوراها و بحث سلبى - اثباتىدر بحثهاى دفتر سياسى رفقايى با طرح اينکه شعار شوراها سلبى نيست از اين زاويه نيز به مخالفت با قرار ميپردازند. گفته ميشود که شوراها امرى "اثباتى" است، "سلبى" نيست. و نتيجه گيرى ميشود که ما را از رهبرى انقلاب دور ميکند. بنظر من اين کاربرد و استنتاجى کاملا نادرست از تز اصولى "سلبى - اثباتى" است. در صورت قبول چنين استدلالى بايد شعار "زنده باد تشکلات محلات" را هم به کنار انداخت. چرا که اثباتى است، حزب و فعالين جنبش کمونيسم کارگرى را دست به کار "ايجاد" تشکل معينى ميکند. بايد شعار "زنده باد مجمع عمومى کارگران" را هم به کنار گذاشت، چرا که فعالين کارگرى ما را مشغول "ايجاد" مجامع عمومى کارگرى ميکند. بايد شعار "زنده باد سازمان آزادى زن" را هم کنار گذاشت، چرا که اثباتى و ايجابى است و فعالين ما را در عرصه برابرى زن و مردم مشغول ايجاد يک سازمان عظيم توده اى در ايران ميکند. با اين حساب آيا نميتوان نتيجه گرفت که تا پس از سرنگونى رژيم اسلامى نبايد و نميتوان شعار پيش بسوى ايجاد شوراها را مطرح کرد؟! مدافعين چنين استدلالى فراموش ميکنند که جنبش اصولا امرى اثباتى است. شعائرش اثباتى است. اقداماتش اثباتى است. حرکتش اثباتى است. آنچه که سلبى است انقلاب است. انقلاب سلب و نفى وضع موجود است. انقلاب است که بر پايه شعارهاى سلبى استوار ميگردد. و مکانيسم به دست گرفتن هدايت آن تبديل شدن به نماينده "نه" راديکال و سازش ناپذير به وضع موجود است. اما جنبش کمونيسم کارگرى بر عکس تماما اثباتى است. فراخوان ايجاد شوراها تلاش جنبش ما براى سازماندهى توده هاى مردم است. ظرف متحد کردن و متحد نگهداشتن آنهاست. اين جنبش با تمام تشکلات حزبى و توده اى خود است که ميتواند و بايد به وضع موجود "نه" خود را بگويد. و با تمام قدرت به رهبرى انقلاب موجود تبديل شود. هر چه اين جنبش قوى تر باشد "نه" به وضع موجود محکم تر است. بحث سلبى - اثباتى بحثى پيرامون چگونى کار ما در شرايط انقلابى در جامعه است. اما از پيش و در خود جنبش ما با تمامى ارکان و اندامش مفروض گرفته شده است. اين جنبش ما است که در شرايط انقلابى کار ميکند. اين تمامى جنبش و حزب ماست که مسئول "نه" گفتن در جامعه در شرايط انقلابى است. حزب و شوراها در مخالفت با قرار فراخوان شوراها همچنين گفته ميشود که طرح ايجاد شوراها "جلو انداختن شورا در مقابل حزب است"، "شورا به جلو مى افتد حزب را به عقب مى اندازيد". "حاله اى از عدم اعتماد به حزب بوجود مى آورد"، بحث "حزب و طبقه کداميک؟" را مطرح ميکند. از پيش روشن است که اين استدلالات بر پايه يک دو قطبى از جايگاه حزب و شورا استوار است. اين دو قطبى کاذب است. نقش و جايگاه و موقعيت اين دو تشکل کاملا متفاوت و دقيقا روشن است. تشکلهاى توده اى و از جمله شوراها يکى از ارکان قدرت جنبش ما هستند. جنبش ما جنبش شورايى است. هر زمان که کمونيسم در جامعه قدرتمند ميشود، افق و سياستهاى کمونيستى همه گير ميشود، همزمان هم شوراها سر بلند ميکنند. کارگران و مردمى که متشکل ميشوند شوراها را بوجود مى آورند. هر زمان که توازن قواى سياسى اجازه دهد اين جنبش اندامهاى متفاوت خود را ايجاد ميکند. از طرف ديگر ايجاد و سازماندهى شوراها ربطى به بحث اينکه آيا حزب قدرت را ميگيرد يا شورا ندارد. حزب ما به اين سئوال پاسخ خود را داده است. تاريخ تاکنونى نشان داده است که احزاب قدرت را ميگيرند. جامعه اين شکل از تغيير قدرت سياسى را در مقابل ما و ديگران قرار داده است. ما از خيز برداشتن براى کسب قدرت ابايى نداريم. مساله اين نيست که ما بدون وجود شوراها براى کسب قدرت خيز برميداريم. ما موظفيم در هر شرايطى که امکانش را داشتيم رژيم اسلامى را سرنگون کنيم. نه تعهدى از پيش به تاريخ تحولات اجتماعى سپرده ايم و نه حصار و ديوارى ما را در چگونگى تصرف قدرت سياسى زندانى و اسير از پيش خود کرده است. حتى اگر ٥ نفر باشيم، اگر توانستيم بايد قدرت را بگيريم. بحث در مورد مشروعيت اقدام ما براى تصرف قدرت نيست. بحث بر سر حقانيت اقدام ما نيست. مساله شرايط مطلوب و شرايطى ايده الى است که امکان کسب قدرت را تسهيل ميکند. مسلم است که با وجود شوراها و انواع تشکلات توده اى پيشروى ما براى کسب قدرت سياسى و پيروزى ساده تر و آسان تر است. بنظر من فراخوان ايجاد شوراها نه تنها "حزب را به عقب" نمى اندازد بلکه بر عکس اعتماد به نفس حزب براى کسب قدرت را نشان ميدهد. زمينه ها و شرايط مطلوبترى را براى کسب قدرت سياسى فراهم ميکند. ايجاد دو قطبى حزب و شورا براى ما سم است. آيا کسى ميتواند مدعى باشد که با وجود شوراهاى مردم حزب ما مشکل تر ميتواند قدرت سياسى را تصرف کند؟ زمان طرح فراخوان شوراها در نقد قرار شوراها استدلالاتى هم در مورد زمان اين فراخوان ابراز ميشود. از اينگونه: چرا الان؟ چرا در اين شرايط زمانى؟ کدام ضرورتهايى امروز طرح فراخوان شوراها را ايجاب کرده است؟ ظاهرا در اين دسته از استدلالات شوراها را ميتوان قبل از سرنگونى رژيم اسلامى مطرح کرد. اما شرايط کنونى و حاضر را نامناسب و يا زودرس ميداند؟ در پاسخ اساسا بايد به چند مساله اشاره کرد. ١- فراخوان ايجاد شوراها از نقطه نظر من به وجود شرايط انقلابى در جامعه گره نميخورند. هر چند که در چنين شرايطى با قدرت بيشترى ميتوان شوراها و ارگانهاى توده اى را ايجاد کرد. بين اختناق کامل و سياه و آزاديهاى وسيع سياسى طيفهاى بسيار زيادى از شرايط وجود دارد که ميتوانند در اين شرايط شوراها و اصولا ارگانهاى توده اى مردم را ايجاد کرد. اين بحثى در حوزه امکان وجودى شوراها است. به بيان ديگر از نظر اصولى و تئوريک وجود آزاديهاى وسيع سياسى پيش شرط فراخوان ايجاد شوراها نيست. من چنين درکى از ايجاد شوراها ندارم. چنين درکى را هم قبول ندارم. ٢- نتيجتا آنچه فراخوان ايجاد شوراها را در شرايط حاضر امرى عاجلتر ميکند سر بر آوردن انقلابى از دل جنبش سرنگونى طلبانه مردم است. اين انقلاب نيازمنديهاى متنوع خود را دارد. يکى از اين ملزومات ايجاد تشکلهاى توده اى مردم است. تشکلهايى که بتوانند مردم را متحد کند، مردم را متحد نگهدارند و مبارزات مردم را رهبرى کند. حزب فراخوان دهنده شوراها، حزب جنبش شورايى، به ميزانى که افق و سياستهايش در جامعه پر و بال گرفته باشند قادر خواهد شد که نفوذ همه جانبه اى در اين تشکلات داشته باشد. شوراها و شعارهاى حزب برخى ديگر از مخالفين طرح شعار "پيش بسوى تشکيل شوراها" و "زنده باد شوراها" مطرح ميکنند که اين شعار در شرايط حاضر تمرکز شعارهاى حزب را کند ميکند. و اين تصور را القاء ميکنند که گويا اين شعار در مقابل شعار "آزادى و برابرى" مطرح شده و در رقابت با اين شعار است. من اين درک يک جانبه از طرح شعار را درک نميکنم. با اين حساب آيا بايد پذيرفت که طرح هر شعار جديدى شعارهاى تاکنونى ما را کند و حاشيه اى ميکند. تمرکز شعارى ما را از بين ميبرد؟! آيا طرح شعار "جمهورى سوسياليستى" شعار "آزادى، برابرى، حکومت کارگرى" را کند و پخ کرد؟ اولا "آزادى و برابرى" شعار حزب نيست. شعار کامل "مرگ بر جمهورى اسلامى، زنده باد آزادى و برابرى" است. اين شعار رقيق شده شعار "آزادى، برابرى، حکومت کارگرى" نيست. اين شعارى است که در تظاهرات و اعتراضات اخير بدرست بلند کرديم. (بخاطر همين شعار من يک هفته صداى خود را تقريبا از دست دادم) اين شعار استراتژيک حزب نيست. ثانيا فراخوان شوراها شعارى در زمينه تشکلات توده اى مردم است. هر شنونده و بيننده اى متوجه ضرورت، تفاوت و جايگاه متفاوت اين شعارها است. چنين مقايسه و رقابتى کاذب است. ابدا جايز نيست. ايجاد شوراها عملى نيست دسته اى از استدلالات هم به مساله عملى بودن و يا عملى نبودن آن در شرايط حاضر اشاره دارد. شوراها اکنون عملى نيست! پرسيده ميشود چرا تاکنون عملى نشده است؟ گفته ميشود بايد فراخوان ايجاد آن را به زمان ممکن شدن تحقق آن موکول کرد. اگر اين استدلالات را بپذيرم بايد فراخوان ايجاد تشکلات محلات را هم ندهيم. بايد فراخوان مجامع عمومى وسيع را هم ندهيم. بايد فراخوان اعتصاب سياسى کارگران نفت را هم ندهيم. بايد از کارگران نميخواستيم که در ١٨ تير دست به اعتراض سياسى بزنند؟ مساله اينجاست که ما وارد يک دوران انقلابى و پر تحول شده ايم. جامعه در حال جوش و خروش است. آنچه که تاکنون بسادگى ممکن نبود در آينده نزديک بسرعت ميتواند عملى شود. گذشته تاکنونى چراغ راه آينده نزديک نيست. بعلاوه ما هيچگونه فراخوانى براى ايجاد عملى شوراها نداده ايم که امروز بخواهيم به بررسى عملى بودن يا ممکن نبودن آن بپردازيم. و تجربيات خود را در اين زمينه بررسى کنيم. عدم تشکيل شوراها دلائل متعددى ميتواند داشته باشد. به نظر من شرايط اوليه، ميگويم شرايط اوليه و نه شرايط کامل، براى ايجاد شوراهاى مردم موجود است. قدرت رژيم در حال سست شدن است. مردم معترضند. با کوچکترين فرصتى به خيابانها ميريزند. نتيجتا بايد براى اين اعتراضات ظرف متشکل بودن را فراهم کرد. بايد ملزومات سياسى و عملى اين اعتراضات را مهيا کرد. بنظرم بايد گفت، بايد تبليغ کرد، بايد تلاش کرد. تا بتوان ايجاد کرد. بعلاوه بايد پرسيد تا کى ايجاد شوراها عملى نيست؟ چه فاکتورهايى در فراخوان ايجاد شوراها دخيلند؟ تا کى بايد صبر کرد؟ شوراهاى کارگرى، شوراهاى مردمنقد فراخوان ايجاد شوراها به شوراهاى کارگرى بسط پيدا نميکند. کسانيکه در نقد قرار بحث ميکنند الزاما انتقادى به شعار پيش بسوى ايجاد شوراهاى کارخانه ندارند. دلايل اين مساله چيست؟ گفته ميشود درک درستى از شوراها وجود ندارد؟ شوراها با توجه به تجربه شوراهاى اسلامى به "شوراهاى نيابتى" تبديل ميشوند. يعنى اينکه چند نفر به نيابت از مردم انتخاب ميشوند و مدعى ايجاد شوراهاى مردم ميشوند. يا اينکه بحث ما در کارخانه متکى بر مجمع عمومى است. در پاسخ بايد گفت که شورا از نظر ما همان مجمع عمومى سازمان يافته و روتين شده است. زمانيکه مجامع عمومى روتين شوند از ميان خود و تا اجلاس بعدى تعدادى را براى اداره امور انتخاب کنند عملا شوراى کارخانه را ايجاد کرده اند. تمام ادبيات ما در مورد مجامع عمومى چنين تصويرى را از رابطه شورا و مجامع عمومى ارائه ميدهد. بعلاوه چه در کارخانه و چه در جامعه بايد هرم شوراها را تعريف کرد. به اين دليل ساده که نميشود همگان را در يک مکان جمع کرد. از اينرو طرح شوراى نمايندگان و شوراى بالاتر را داريم. و شوراى نمايندگان هيچ قرابتى با "شوراى نيابتى" ندارد. شورا است با تمام خصوصيات شوراها. در محلات هم همين مکانيسم صادق است. ما در محلات بايد مجامع عمومى محله را فرابخوانيم. اين مجامع عمومى را روتين کنيم. مجامع عمومى محلات را به يکديگر متصل کنيم. منطقه اى و سراسرى کنيم. بعلاوه تفاسير و تعابير نادرست از الگوى تشکل توده اى پديده تازه اى نيست. مساله اين است که نميتوان منتظر شد تا درک صحيح ايجاد شود و سپس دست به ايجاد شوراها زد. از طرف ديگر چگونه ميتوان به کارگرى که در کارخانه مجمع عمومى سازمانيافته را ايجاد ميکند و فعال شورايى است گفت که در محلات چنين تشکلى زمينه ندارد. در محلات نميتوان مردم را در شوراها متشکل کرد؟ اين يک تناقض آشکار است. شوراهاى منشويکى، شوراهاى بلشويکىدر نقد جايگاه و اهميت شوراها به درست اشاره ميشود که هيچ تضمينى وجود ندارد که شوراها افق و سياستهاى حزب را سرلوحه کار خود قرار دهند. اين استدلال درست است. در روسيه در فاصله فوريه تا اکتبر دوران کوتاهى بود که جريانات اس ار و منشويک تعداد بيشترى نماينده در شوراها داشتند. لنين شعار تمام قدرت به شوراها را براى مدت کوتاهى پس گرفت. روشن است که تضمينى در کار نيست. غلبه سياستها و افق راديکال کمونيستى در تشکلات توده اى محصول تلاش اجتماعى حزب و رهبران عملى جنبش کمونيسم کارگرى است. به ميزانى که حزب توانسته باشد افق و سياستهاى خود را ميان طيف وسيعترى از رهبران عملى و آژيتاتورها جا انداخته باشد به همان ميزان هم ممکن است که سياستهاى مورد نظر حزب در تشکلات توده اى جارى شوند. اما شورا ظرف تشکل يابى جنبش ماست. ايراد و ضعفش، ايراد و ضعف جنبش ماست. اين مشاهدات تنها ميتواند ما را به تلاش بيشتر و موثرتر رهنمون کند و نه اجتناب از فراخوان شوراها. شورا تشکلى نيست که اگر خوب کار نکرد ما فراخوان ايجاد تشکل ديگرى را بدهيم و يا مثلا آنرا منحل کنيم. اين شکل سازمانيابى توده اى جنبش ماست. خوب و بد کار کردن شوراها محصول کار ماست. بعلاوه در ايران کدام جريان، کدام سنتى قرار است جايگزين نقش ما در شوراها شود؟ به ميزانى که ما بطور جدى دست به کار رفع موانع ايجاد شوراها شويم، اشکال ايجاد و سازماندهى آن را روشن کنيم، براى ايجادش کمپين کنيم، در آينده نزديک هم نقش و جايگاه خودمان را در هدايت و رهبرى اين تشکلات ايجاد خواهيم کرد. شوراها و تشکل حزبى در محلات در نقد قرار شوراها بعضا گفته ميشود که بجاى ايجاد شوراها بايد تشکلات محلى حزب را به تشکلى توده اى تبديل کرد. گفته ميشود که در دوران انقلاب ٥٧ در کردستان اين احزاب بودند که در محلات منشاء اداره امور جامعه بودند. به بنکه هاى زحمتکشان در کردستان اشاره ميشود که چنين الگويى بودند. و استنتاج ميشود که حزب بايد راسا خود قدرت شود. و تشکل توده اى به اعتبار حزب و به گرد حزب مثلا در خانه هاى حزب در محلات ايجاد شود. به اين نظر چگونه بايد نگاه کرد؟ فکر ميکنم کمتر کسى مخالف قدرت گيرى حزب و ايجاد شبکه هاى محلى و منطقه اى حزب و بدست گيرى و سازماندهى قدرت در محلات و يا حتى اداره امور در شرايط غير متعارف در غياب تشکلات توده اى از جانب آنها باشد. اما سئوال اين است اگر شرايط سياسى جامعه اين امکان را به حزب ميدهد که راسا خود ظرف تشکل توده اى شود آيا اين امکان پيش از آن براى تشکلات توده اى فراهم نشده است؟ يا همان پروسه هاى سياسى که حزب را به چنين موقعيتى رسانده است شرايط مساعدترى را پيش از آن براى گسترش و پا گيرى تشکلات توده اى فراهم نکرده است؟ آيا اگر جنبش ما در سالهاى ٥٧ داراى قدرت امروز خود ميبود در کردستان فراخوان ايجاد شوراهاى مردم را نميداد؟ بنظر من رابطه بنکه ها با شوراها بنوعى مانند رابطه و موضع ما در قبال اتحاديه ها است. ما راسا فراخوان ايجاد اتحاديه ها را نميدهيم اما در قبال ايجاد آن هم سنگ اندازى نميکنيم. ما فعالين جنبش شورايى هستيم. چند نکته پايانى ٭ کسانى که مخالف قرار ايجاد شوراها در شرايط حاضر هستند بايد روشن کنند که در چه زمانى موافق ايجاد شورا هستند؟ فاکتورهاى سياسى و مادى دخيل در تغيير تصميم خود را بايد دقيقا روشن برشمرند. آيا قبل از سرنگونى رژيم اسلامى ميتوان فراخوان ايجاد شوراها را داد؟ ٭ اگر فعالين جنبش ما دست به کار ايجاد شوراهاى محلات شدند موضع حزب چه خواهد بود؟ حزب چگونه برخورد خواهد کرد؟ آيا بنا به برخى از استدلالات نبايد بگويد که تمرکز ما را براى کسب قدرت سياسى کند ميکند؟ يا ايجاد شورا در اولويت و در دستور ما نيست؟ ٭ به فعالين کارگرى جنبش شورايى که دست به کار روتين کردن مجامع عمومى کارگرى ميشوند چه بايد گفت؟ به فکر شوراها در محلات و مناطق زندگى نباشيد؟ در کارخانه شوراها اما در محلات حزب؟ يک پيش بينى من معتقدم که جنبش ما شوراها را در پروسه قدرتگيرى خود ايجاد خواهد کرد. ما شاهد ايجاد اين شوراها خواهيم بود. اگر در انقلاب ٥٧ با اولين تحرکات سوسياليسم کارگرى در جامعه شوراهاى کارگرى سر بر آوردند در صفوف طبقه کارگر در مقابل سنديکاليست ها دست بالا را پيدا کردند در فرداى اعتراضات اجتماعى و با توجه به موقعيت انکار ناپذير حزب صد برابر شاهد شکل گيرى شوراها خواهيم بود. ترديد نبايد کرد. نتيجتا مساله اين است که آيا ما به استقبال چنين شرايطى ميرويم يا اين فرصت تاريخى را براى قدرتگيرى جنبش خود از دست ميدهيم؟ ٣١ ژوئيه ٢٠٠٣ |