کورش جان سلام لطفا نوشته زير را براى اعضاى دفتر سياسى بفرست

با تشکر اصغر ٢٥ سپتامبر

اصغر کريمى ٢٥ سپتامبر

متاسفانه بدليل ماموريتى که به آلمان داشتم و کارهاى فورى ديگر برايم مقدور نشد مفصلا درمورد قطعنامه و بيانيه پيشنهادى حميد اظهار نظر کنم و حتى الامکان نظر خودم را بصورت بندهائى اثباتى بنويسم. اميدوارم آخر اين هفته اين فرصت فراهم شود. فعلا خيلى مختصر برخى نکات را توضيح ميدهم:

الف- درمورد بيانيه

١- بيانيه بايد در خود جامع باشد الان به نوعى ضميمه قطعنامه است. در خود بايد روشن باشد حکمتش چيست و براى چه شرايطى نوشته شده است. اين ناروشنى باعث ميشود خواننده فکر کند حزب طرح را براى شرايط کنونى نوشته و اين عملا به معنى دامن زدن به اين توهم است که ج ا هم ميتواند اين خواستها را متحقق کند و ما هم داريم بنوعى وارد بازى چانه زنى با رژيم ميشويم و يا داريم مثلا شرايط رفراندم را فرموله ميکنيم. بنظر من بايد روشن باشد که با فروپاشى رژيم اسلامى، و تا تعيين تکليف کامل نظام بعدى مردم بايد آزادانه بتوانند انتخاب کنند و ...

شان نزول بيانيه براى خواننده روشن نيست. ٢- بند ٢ بيانيه درمورد "انحلال سپاه پاسداران، کميته ها و وزارت اطلاعات" که در نوشته کورش هم بود، بشدت نادرست است. يا بايد انحلال ارتش را هم خواست و يا سپاه را حذف کرد. اجازه بدهيد منظورم را توضيح دهم. ارتش و سپاه از جنبه هائى تفاوت دارند اما اين بند هرمنظورى داشته باشد دارد اعلام ميکند که با ارتش مشکلى ندارد، که ارتش نيروى سرکوب نيست، و مگر با اين موضع ميتوان دو روز ديگر عليه ارتش و انحلالش حرف زد. ميگويند زديد زير حرفتان. البته من پيشنهادم اين نيست که بگوئيم سپاه و ارتش بايد منحل شود. اين ديگر يک حداقلى که ديگران را هم مخاطب قرار دهد نيست. غير واقعى است و توهم زاست که گويا سلطنت طلب و دمکرات و ... هم ميتوانند با انحلال ارتش موافقت کنند. اما اگر در اين سند نبايد از انحلال ارتش حرف زد نتيجتا از انحلال سپاه هم در اين سند نبايد حرف زد. اين آوانس به ارتش ميشود و توهم و بدآموزى به مردم و همسوئى و همفکرى با سلطنت طلبان معنى ميشود. پيشنهاد من اين است که از انحلال وزارت اطلاعات و کليه دم و دستگاههاى جاسوسى، تفتيش عقايد و شکنجه صحبت شود. مصطفى پيشنهاد شوراهائى را در ارتش کرده است که تا حدودى اشکال را کم ميکند اما حل نميکند. نميتوان از سپاه و ارتش همزمان حرف زد و خواهان انحلال يکى و نگه داشتن ديگرى شد. من اصرارى به فرمول اثباتى خودم ندارم اما با فرمول موجود در بيانيه حميد مخالفم.

٣- بند دسترسى به رسانه ها آخرين بند باشد و برابرى زن و مرد جلوتر قرار گيرد.

٤- بعلاوه مساله لغو حجاب اجبارى و آپارتايد جنسى هم در اين بند اضافه شود. وگرنه خيلى کم است و توجهى جلب نميکند. بايد توجه داشت که ديگرانى هم در اپوزيسيون هستند که ميتوانند بخشهائى از اين شعارها را مطرح کنند ما ضمن اينکه بايد فشرده و حداقلهائى را طرح کنيم اما اولا بايد حق مطلب را درخود و فى نفسه ادا کند و ثانيا راديکالترين طرح باقى بماند.

٥- در بند مربوط به مذهب، لغو مذهب رسمى و هرگونه سوبسيد به موسسات مذهبى و مصادره اموالى که موسسات مذهبى بزور تصاحب کرده اند اضافه شود. ايضا بدلايلى که در بند ٤ برشمردم. ٦- اما مهمترين نکته درمورد بيانيه اين است که حکمتش توضيح داده شود، عليه احزابى که اينها را رعايت نکنند چيزى نوشته شود، گفته شود که اينها حداقلى از آزاديهائى است که احزاب سياسى بايد به آن ملزم باشند و عدم رعايت اينها به معنى زيرپا گذاشتن حقوق مردم و فراهم کردن زمينه سرکوب مجدد آنها است. اشاره شود که حزب کمونيست کارگرى با احزابى که اين موازين را رعايت نکنند قاطعانه مقابله خواهد کرد و تمام تلاش خود را براى وادار کردن احزاب سياسى به اين اصول بکار خواهد بست. منظور من اين است که بايد تصويرى داد که خيلى ها اين ها باب طبعشان نيست و حزب آنها را براى رعايت اين موازين يا براى پذيرش و اعلام تعهد به اين موازين تحت فشار قرار ميدهد. حزب سعى ميکند توده هرچه وسيعترى از مردم را به صحت اين بيانيه متقاعد کند تا از اين طريق به احزاب ديگر براى پذيرش اينها فشار بيشترى وارد کند. اين نکات بايد در مقدمه گنجانده شود و بيانيه فقط شامل بندها شود که قابل امضا کردن باشد. هرچند اگر خوشبين نيستم لااقل در شرايط کنونى هيچکس آنرا امضا کند). بعلاوه بايد در مقدمه بيانيه اين نکته باشد که مقوله آزاديهاى مردم از نظر حزب و يا با توجه به برنامه حزب بسيار وسيعتر است و يا مردم شايستگى آزاديهاى بمراتب گسترده تر و بيشترى دارند و بايد متحقق شود اما اينها حداقلى است که حزب تلاش ميکند ساير احزاب را به آن متعهد کند تا شرايط فعاليت آزادانه مردم و احزاب فراهم شود.

٧- با پيشنهاد اسد براى حقوق برابر و استدلال اسد در اين زمينه موافقم.

٨- درمورد قطعنامه به جهت گيرى بحث مصطفى سمپاتى دارم. در حالت فعلى بيروح است، حزب پيشتاز ما را نمايندگى نميکند، فراخوانى در آن نيست، برائى ندارد، و در نتيجه حتى جنبش خودمان را نه تنها به شور و شوقى وانميدارد بلکه نتيجه عکس ببار مياورد. بايد کوبنده و محکم باشد. قطعنامه براى خط دادن و آماده کردن جنبش خودمان است و نه ديگران. براى جلب توافق نيست براى افشاگرى و کوبيدن ديگران است و نشان دادن برترى حزب ما در مقايسه با آنها، اما اين روح را ندارد.

٩- الان نوشته على جوادى بدستم رسيد، به اين نکته على که گفته است در بيانيه هم بايد پايبندى به خواست و اراده مردم طرح شود سمپاتى دارم.

---------