کورش عزيز! با سلام و پوزش از تاخير در جواب، لطف کن اين يادداشت من را هم براى رفقاى د . س بفرست. ارادتمند: ايرج رفقاى عزيز! با سلامبه نظر من در سند يک(قطعنامه)، بايد اوضاع کنونى را ارزيابى و محتملترين سير وقايع و تحولات را ترسيم کنيم. به اين معنى که علاوه بر بيانيه مورد نظر( که من در اين مورد هم نظرم را پائين تر نوشته ام) خيلى موجز و فشرده بگوئيم با شروع فروپاشى رژيم اسلامى بار ديگر بحث قدرت سياسى و جانشين سازى در دستور گرايشات، احزاب و طبقات در صحنه گذاشته شده است. حزب کمونيست کارگرى احتمالات و مخاطرات مختلف و سناريوهاى گوناگون را از دل اين اوضاع محتمل ميداند. بورژوازى پرو غرب در تلاش است تا آخرين لحظات فروپاشى رژيم به طيفى از همين رژيم اسلامى اميد ببندد و به نظر من بورژوازى پرو غرب هم همين کار را ميکند. پسر شاه سابق بعنوان اعتراض ميگويد:" نمايندگان ما را زندانى ميکنند، روزنامه هاى ما را ميبندند"، غرب هم که مدام از يک گرايش اصلاح طلب بحث کرده است. اين طيف را در دو خرداد ديديم و اکنون در بيانيه گنجى و موضع عبدى و رئيس دانا ميبينيم. تصور ميکنم طيف پرو غرب بيشتر از خود دوخرداديها براى کتاب گنجى تبليغ ميکنند و قند در دلشان آب ميشود. و اينها قرار است محلل انتقال قدرت به بورژوازى پرو غرب باشند. اگر مردم و حزب کمونيست کارگرى امکان اين انتقال قدرت را ندهند(مثل کارى که مردم با سنجابى و نهضت آزادى و بختيار در دوره شاه کردند) آنوقت اوضاع مثل دوره شاه نيست که بروند خمينى ديگرى را زير درخت سيب بنشانند. احتمال توسل به کودتا، اشغال جنوب توسط آمريکا و بوورژوازى پروغرب( شامل سلطنت طلبان) کم نخواهد بود. حزب بايد هر دو احتمال را پيش بينى کند و براى هر کدام راهى پيش پاى مردم بگذارد. در حالت اول فاکتور مهم اين است که مردم برخلاف سالهاى ٥٦ و ٥٧ بدانند که نقشه چيست و چه سناريوئى در کار است. در اين حالت يک فاکتور تعيين کننده حزب کمونيست کارگرى است، يعنى اگر کارگر و مردم در صحنه است اين بار کمونيسم هم يک پاى معادلات است. به نظرم ما در اين حالت بايد به مردم هشدار دهيم که مطلقا به حالت "انتظار" دچار نشوند. تشکل هاى خود را بنيان کنند و گسترش دهند و از طرف ديگر حزب کمونيست کارگرى را بعنوان نيروئى که نمايندگى منافع مردم را ميکند، حمايت کنند.( حزب براى حضور خود بايد نقشه خود را داشته باشد) حزب به نظر من بايد بتواند اين اعتماد را به مردم بدهد که علاوه بر قرار داشتن در ميان مردم و در پائين، از "بالا" هم از هر طرح و نقشه و سناريو انتقال قدرت به بورژوازى پروغرب جلوگيرى ميکند و يا دست کم نفوذ کلام براى ايجاد قدرت دوگانه را دارد. حزب بايد بعنوان سخنگوى واقعى منافع مردم در معادلات سياسى ايران شناسانده شود و شناخته شود. به نظر من مردم بايد در ناسيه حزب اين جوهر را ببينند که ميتواند دولت تشکيل دهد يا يک نيروى غيرقابل صرفنظر در اين زمينه است، ماتريال انسانى آنرا دارد و از پس آن برميآيد. اين از زاويه قدرت سياسى و روانشناسى اجتماعى مردم مهم است. حزب کمونيست کارگرى بايد چنان خود را به مردم بشناساند، که در جامعه فشار براى به قدرت رفتن آن يک نياز باشد. براى سناريو دوم، يعنى سناريو سياه و کودتا و دخالت نظامى هم حزب بايد اعلام کند که در برابر چنان اوضاعى خواهد ايستاد، عليه باد زدن تعصبات قومى و ملى و انواع پرده هاى اين سناريو است. در اين حالت بايد اين دورنماى احتمالى را صريح در برابر مردم ترسيم کند، و مردم را آماده کند که در هر محدوده جغرافيائى که ممکن باشد آلترناتيو سناريو سفيد را پراتيک کند. خلاصه کنم قطعنامه ما در باره اوضاع کنونى ما بايد هر دو اين حالات را پيش بينى و راه حل حزب و مردم را براى هرکدام به روشنى ترسيم کند. خود بيانيه را پيشنهاد دارم بعنوان قواعد يک مبارزه سياسى بين گرايشات مختلف مطرح شوند. شايد هم اسم بيانيه بر آن باشد، اما مثلا بنويسيم بيانيه حزب کمونيست کارگرى در رابطه با پلاتفرم مبارزه گرايشات مختلف در تقابل با جمهورى اسلامى. من به بندهاى بيانيه پيشنهادى حميد، لغو ديپلوماسى سرى و حق مردم براى دسترسى به اطلاعات را اضافه ميکنم. رفقا! من نخواستم وارد بحث شوراها و يا مجمع شوراها شوم، چرا که من فکر ميکنم در اوضاع پيشاروى ما اين سوال اساسى که نادر در بحث آيا کمونيسم ميتواند در ايران پيروز شود؟( يعنى مشخصا پيروزى حزب و امکان تشکيل يک دولت بلشويکى) مطرح کرد در مقابل ماست. نادر در همان مقدمه بحث تاکيد ميکند که منظورش ضرورتا امکان پيروزى انقلاب سوسياليستى نيست. اين نکته را هم اضافه کنم که به نظر من با پشتوانه سياسى- تئوريکى که ما در مورد علل شکست انقلاب اکتبر داريم، نبايد نگران باشيم که ممکن است دچار تاکتيک پروسه و يا تبليغ پروسه بشويم. سوال بسادگى اين است که حزب راسا و مستقيما، و نه هيچ تشکل ديگر، براى به قدرت رسيدن خود و تبديل شدن به يک وزنه سياسى تعيين کننده در سير احتمالات و مخاطرات پيشاروى چکار خواهد کرد و چه سياستها و تاکتيکهائى را اتخاذ خواهد کرد؟ با سپاس: ايرج فرزاد |