رفيق کورش عزيز! با سلام و معذرت از تاخير لطف کن در صورت امکان اين نوشته کوتاه من را در اختيار رفقاى دفتر سياسى قرار دهيد. براى احتياط و بخاطر ديروقت بودن من نسخه اى را هم براى آذر مدرسى ميفرستم که اگر تو فرصت نکردى او اين نوشته من را در اختيار شما بگذارد که به دست ديگر رفقا برسد. با سپاس مجيد حسينى ١٤ سپتامبر ساعت يک و نيم بامداد. رفقاى عزيز د س با درودهاى انقلابى، اميدوارم که جلسه پربار و موفقى را پيشاروى داشته باشيد. به دليل مشکلات فنى متاسفانه نتوانستم در جلسه دفتر سياسى حضور داشته باشم که برخى رفقاى عضو د س در جريان هستند. من ناچارم در اينجا با وقت کمى که هست، ميتوانم فقط يک اعلام موضع کلى داشته باشم و همين را هم مفيد ميدانم. ١- من مجموعه بحثها بجز برخى از آخرين نوشته ها را خوانده ام. فکر ميکنم در برخورد به نقش حزب و تحولات ناشى از فروپاشى جمهورى اسلامى دو شيوه و متد برخورد کاملا متفاوت در بين رفقا وجود دارد. ٢- صرفنظر از اختلافاتى که من ممکن است با تحليل و ارزيابى رفقا داشته باشم، در مجموع فکر ميکنم که روش و متد برخورد کورش اصولى و درستند به اين دليل که مشغله اصلى او را دخالتگرى حزب در تحولات سياسى ايران و بحث کسب قدرت ميدانم. واقعيات و مسائلى که در چنان احتمالاتى ممکن است پيش آيد را در نظر ميگيرد و سعى ميکند حزب را براى پاسخگوئى روشن به آنها آماده کند.٣- من با ملاحظات و نوشته هاى رفقا على جوادى، مينا احدى، مصطفى صابر و به درجه اى حميد تقوائى موافق نيستم.٤- بحث اين رفقا و متد آنها در ظاهر بر برخى از شعارها و اصول برنامه اى و هويتى ما تاکيد دارند، اما به نظر من براى دور زدن و گريز از مساله اصلى يعنى بحث نقش حزب کمونيست کارگرى در اين تحولات. به نظر من مساله فاکتور عينى و صورت مساله دخالت حزب در اوضاع احتمالى آتى است.٥- بحث اين رفقا دو فاکتور عينى و واقعى را که در حيات اين حزب جارى است را ناديده ميگيرند: اول ارائه يک بحث عام و تجريدى بدون ارتباط با پيروزيهاى حزب در مواردى مثل: حزب و قدرت سياسى، حزب و جامعه و ... دوم تنزل غيرواقعى موقعيت و وزن حزب که حتى با شرايط فعلى حزب سازگار نيست، تا چه رسد به دورانى که در آن جمهورى اسلامى فرو ميپاشد و ما در مراحل تدارک براى کسب قدرت سياسى هستيم. ٦- طرح شعارهائى مثل جمهورى سوسياليستى و شوراها، سناريو ساده اى را پيش پاى ما ميگذارد که ظاهرا در مقابل بحثهاى کورش از دولت موقت و ... اصولى و راديکال به نظر ميرسند در صورتى که به نظرم عکس آن است. اگر به تجربه تاريخى هم از انقلاب اکتبر و تا آنچه را که خودمان تجربه کرده ايم، توجه کنيم تحولات فراز و نشيبها و پيچيدگيهاى گوناگونى را از سر ميگذراند. ٧- از کجا از هم اکنون ميتوان تضمين کرد که حتى شوراهاى و مجمع شوراها مطابق ميل ما شکل گيرند و يا اگر شکل گرفتند از کجا معلوم که کمونيسم در آنها دست بالا پيدا کنند؟ نمونه شوراهاى روسيه و برخورد بلشويکها مثال زنده اى است. به نظر من در اين مورد کورش با وارد کردن ملاحظات رفيق حميد در طرح خود اشتباه کرده است. اگر چه لازم ميدان تاکيد کنم که قدرت به شوراها يکى از بنيانهاى روش ماست. اما قرار نيست شورا بهانه اى شود تا دست حزب را براى دخالتگرى مستقيم ببنديم. ٨- در برخورد به هر "دولت موقت" در تحولات محتمل آتى و شعار از پيشى سرنگونى آن نيز به نظر من اين رفقا چشمشان را به توازن واقعى قوا ميبندند. ( من نيازى نميبينم که توضيح دهم چنان دولتهائى ماهيت بورژوائى دارند) از کجا به اين نتيجه ميرسيم که موقعيت حزب چنان است که واقعا ميتواند مردم را حول شعار سرنگونى آنها نيز بسيج کند؟ تا رسيدن به چنان مراحلى در توازن قواى واقعى، حزب ممکن است به هزا و يک شکل ديگر در اوضاع دخالت داشته باشد. اين ممکن است يکى از شقهاى ما در برخورد به اين قبيل دولتها باشد، اما مثلا طرح مطالبات، شرکت مشروط در آن دولتها و يا ارائه آلترناتيوهائى که ممکن است در آن شرايط لازم شوند و دهها شکل ديگر از جمله سرنگونى نيز، از احتمالاتى است که ممکن است در سير رويدادها پيشاروى حزب ما قرار گيرند. ٩- بحث واقعى؛ آرايش و تصميم يک حزب سياسى جدى و مطرح در تحولات آتى است. ما قرار نيست که جنگ مواضع راه بياندازيم و با تکرار پرنسيپهاى حزب، خود را مدافع آن اصول و ديگر رفقا را متهم به زير پانهادن موازين و سنن حزب بکنيم. به نظر من اين روش زيانبار است. |