کورش جان لطفا اين نوشته تاخير شده را براى رفقاى د. س. بفرست. متشکرم فاتح شيخ تاکتيک ما در قبال دوره پيشِ رو و بحث هاى جارى فاتح شيخ ١٣ سپتامبر ٢٠٠٢ تا آنجا که از نوشته ها ميتوان نتيجه گرفت، منتقدان تزهاى کورش، بجز حميد، به مساله تاکتيک در دوره سياسى بلافصلى که پيشِ رو داريم پاسخ نميدهند. تاکتيک مشخص ما در قبال آخرين صحنه هاى سقوط جمهورى اسلامى و کارسازترين و کم مشقت ترين راه به قدرت رسيدن حزب کمونيست کارگرى چيست؟ کدام تاکتيک (ها) در دوره پيشِ رو براى ما پيشبرنده و مقدور است؟ رهبرى حزب در اين دوره بايد به اين سوال پاسخى منسجم، شفاف و قابل توده گير شدن بدهد و جدل سياسى امروز ما بايد در اين جهت پيش برود. اينکه سقوط ج ا نزديک تر و نزديک تر ميشود و حکک بايد راههاى کنکرتِ گرفتن قدرت را بر خود روشن کند، مورد توافق همه است. سناريوهاى محتمل راجع به آخرين صحنه سقوط و وضعيت بلافصل بعد از جمهورى اسلامى هرچه باشد، حزب، با انتزاع از تنوعات کنکرت آن، چارچوب تاکتيکى اش را بايد منطبق بر دو وضعيت، دو سناريو، روشن کند: ١) دولت موقت بعد از ج ا دست ماست ٢) دولت موقت بعد از ج ا دست جريانات بورژوايى است اين چارچوب تاکتيکى، راهنماى پاسخگويى ما به حالت ها و سناريوهاى بينابينى و تنوعات کنکرت بيشمارى خواهد بود که "روز خودش" زندگى واقعى و تحقق ابژکتيو اين يا آن سناريو، عملا پيش پايمان خواهد گذاشت. کار امروز ما با آنچه "روز خودش" بايد کرد متفاوت است، آن روز هم قطعا بايد سياست و تاکتيکمان را باز هم کنکرت تر کنيم. کار امروز ما در عين حال قرار است روى چگونگى آن "روز خودش" هم تاثير بگذارد و آن را به اختيار سير "هرچه پيش آيد" وا نگذارد. کار امروز ما در هر صورت حلقه اى از کنکرت تر کردن، تدقيق کردن و پيش بردن استراتژى ماست که خطوط اساسى آن در قطعنامه هاى کنگره ٣ مدون شده است. در گذشته هم کنکرت کردن تاکتيک هاى دوره اى در پرتو استراتژى حزب، در مقاطع مختلف، مرتبط و منطبق با تحولات سياسى در دستور ما قرار گرفته است. سرگذشت تکامل بحث استراتژى حزب به بحث امروز ما کمک ميکند، اجازه ميخواهم اشاره اى بکنم: در قياس با بار اول طرح بحث استراتژى حزب، قبل از دو خرداد، بحث هاى بعد از دو خرداد: "حزب و قدرت سياسى" و "حزب و جامعه"، مراحل مهمى از تکامل و تدقيق را طى کردند. اما مشخصا پس از ١٨ تير نادر باز تفکيک سرنگونى و انقلاب و مسائل ديگرى در ارتباط با تحليل کنکرت از روند سرنگونى را پيش کشيد و به استنتاجات عملى مشخصى رساند. در پلنوم ١١ قبل از کنگره ٣ مجددا بحث استراتژى را با ساختار منسجم تر و جزئيات بيشتر و کنکرت ترى ارائه داد. بعدا در اولين شماره هاى هفتگى ارکان آن در ارتباط با دو خرداد و چشم انداز سرنگونى را روشن کرد. سرانجام در کنگره سوم، در بحث سلبى- اثباتى روز بعد کنگره و باز در پلنوم ١٣ جوانب ديگرى از استراتژى و همزمان استنتاجات عملى از آنها را توضيح داد. آخرين مورد، تحليل درخشان و جامع بحث "آيا پيروزى کمونيسم در ايران ممکن است؟" را داريم که در واقع استراتژى جنبش و حزب ما را در کليت و جامعيت آن تصوير کرده است. امروز با نزديک تر شدن چشم انداز سقوط ج ا و با توجه به موقعيت سياسى حزب در اپوزيسيون، نحوه کنکرت پيشبرد استراتژى مان در دوره آتى را بايد روشن تر کنيم. اينجاست که خلاء تاکتيک در ارتباط با چنين دوره اى، برجسته و قابل رويت ميشود. تزهاى کورش درباره توجه دادن به اين خلاء و تلاش براى پاسخگويى به آنست. تلاش کورش، بخصوص با تغييرات حاصل از تقابل و سنتز شدن بحث ها، به نظر من چارچوب و مبناى مناسبى براى پيشبرد بحث و تدقيق بيشتر آن بدست داده است. مشکل نوشته هاى منتقدان اينست که به صورت مساله نمى پردازند، بعضا حتى وجود خلاء معينى در استراتژى حزب در ارتباط با دوره انتقال قدرت از ج ا به دولت بعدى را نمى پذيرند. در نتيجه اکثرا به بيراهه ميزنند. به سناريو ميچسبند. عليه دو خرداد آژيتاسيون ميکنند. "طرح دولت موقت و سياست ما در قبال آن در مقطع فعلى" را "نادرست" ميدانند!! در نتيجه جوابى به دوره انتقال نميدهند و همه چيز را به "روز خودش"، به "همان موقع" احاله مى دهند. به اين ترتيب خود را و حزب را در قبال شکل دادن به "روز خودش" و کل دوره انتقال بى وظيفه مى کنند. "پرش" از روى دوره انتقال"پرش" از روى دوره انتقال قدرت از ج ا به دولت بعدى: دولت حکک يا دولت جريانات بورژوايى، وجه مشترک برخورد اين رفقاست. مضمون "پرش" پاسخ ندادن به تاکتيک در اين دوره است. بهانه هر چه باشد، اين پرش، اين حلقه مفقوده در اکثر نوشته ها قابل مشاهده است و مکان خالى آن را ميتوان با دقت رياضى - فيزيکى دست نشان کرد. انگار هر کار بکنى، اين رفقا نمى پذيرند که در سير تحولات آتى ايران، در جريان سقوط ج ا، از روز(هاى) سقوط اين رژيم تا استقرار يک دولت ديگر، بورژوايى يا کارگرى، يک دوره انتقال قدرت قابل تصور است که پرش از روى آن و شانه خالى کردن از پاسخگويى به آن ايراد جدى دارد. نحوه برخورد به اين دوره و چگونگى عبور پيروزمندانه و قدرتمندتر بيرون آمدن ما از آن، از ما تاکتيک(هاى) مشخص مى طلبد. مجموعه اى سياست و طرح و اقدامات و به تبع آن کارهاى تشکيلاتى و غيره ميخواهد که مشخصا جوابگوى خود-ويژگى همين دوره انتقال باشد، نه قبلِ آن و نه بعدِ آن. خواه در نتيجه گيرى از يک رشته بحث و استدلال و خواه در پس يک آژيتاسيون آنتى- دو خردادى لب جواب مشترک اين رفقا اينست: جمهورى اسلامى نه، جمهورى سوسياليستى! اينکه از خلال چه اشکال گذرا و چه پله هايى اين انتقال قدرت صورت ميگيرد و تعيين تکليف ميشود، مساله اين رفقا نيست، نه فقط اين بلکه به طرف بحث خود کارت زرد مرحله بندى انقلاب و تاکتيک پروسه و غيره ميدهند. آيا اصلا خلاء معينى در استراتژى ما هست؟ آذر ماجدى مشکل دارد وجود خلاء در استراتژى کسب قدرت سياسى حزب را بپذيرد. دقت کنيد: "... من با نظر بعضى از رفقا و از جمله کورش موافق نيستم که سياست ما داراى يک خلاء بزرگ است. ما داراى يک برنامه روشن هستيم که دولت و نظام مورد نظرمان را بروشنى تصوير ميکند. شعارمان جمهورى سوسياليستى است. نوع نظام مورد نظرمان را هم اعلام کرده ايم که يک نظام شورايى است. بصراحت و روشنى گفته ايم که خواهان سرنگونى ج ا و قدرت گيرى خودمان هستيم و اعلام هم کرده ايم که وقتى بقدرت برسيم برنامه مان چيست. در کنگره ٣ قطعنامه اى در مورد اوضاع سياسى داديم و سير اوضاع را تحليل کرديم که بنظر من هنوز بقوت خود باقيست و همينجا بگويم که با نتيجه اى که کورش از اين قطعنامه در نوشته اش ميگيرد مخالفم. مقصود قطعنامه آنچه کورش مينويسد نيست. علاوه بر آن، قطعنامه و سخنرانى نادر درباره اوضاع سياسى و موقعيت ويژه حزب حتى شرايط را روشن تر و دقيق تر بررسى ميکند. در نتيجه من نميفهمم که اين خلاء بزرگ به چه اشاره دارد." از اين روشن تر نميشود بر نقطه اختلاف انگشت گذاشت: "من نميفهمم اين خلاء بزرگ به چه اشاره دارد". بيان جدى و روشن اختلاف، جدل را جدى ميکند. در نتيجه بايد سرراست سراغ اين رفت که راجع به اين خلاء (بزرگ و کوچکى اش بماند) همديگر را بفهميم. جا دارد همينجا به يک بيدقتى و اختلاط در نوشته کورش راجع به "خلاء" مورد بحث اشاره کنم: کورش جايى از "فقدان يک راه يا يک استراتژى براى گذار کم مشقت تر ..."، جايى از "خلاء استراتژيک" و جاى ديگرى از "خلاء در استراتژى" صحبت ميکند، منظورش هرچه باشد به اين خلاء گاه جايگاه استراتژيک ميدهد، گاه جايگاه تاکتيکى ("خلاء در استراتژى"). واضح است که خلاء مورد جدل ما تاکتيکى است. فقدان تاکتيک کنکرت براى دوره انتقال پيش رويمان است. استراتژى ما روشن است، براى پيشبرد آن در دوره انتقال قدرت بايد تاکتيک کنکرت منطبق با اين دوره را روشن کنيم. شايد اين بيدقتى باعث شده که آذر ماجدى صفت "بزرگ" به خلاءى که با پذيرفتنش مشکل دارد داده است. در هر حال اين خلاء وجود دارد، در قياس با کل استراتژى ما "بزرگ" نيست ولى مهم هست، قابل چشم پوشى نيست، و طبيعى است که امروز به آن حساس باشيم و بکوشيم آن را بپوشانيم. حلقه مفقوده دولت موقت در بحث حميد در بحث حميد، مجمع نماينگان شوراها، به اذعان خودش راه تصميم گيرى مردم است، آلترناتيو رفراندم و مجلس موسسان است. بنابراين اين مجمع راه دست بردن به قدرت نيست (گرفتن تمام قدرت يا شريک شدن در قدرت). نظام شورايى در سيستم حکومت کارگرى و جمهورى سوسياليستى را نبايد با چنين مجمعى اشتباه گرفت. فونکسيون اين مجمع نظير مجلس موسسان، فونکسيونى موقت است. ولى اين مجمع بخشى از پاسخ درست به تاکتيک دوره انتقال قدرت هست. ارگان مشروعيت دادن به تعيين تکليف قدرت است. حلقه مفقوده در پاسخ حميد به تاکتيک، دولت موقت است. بحث حميد تا حد بيانيه جلو ميآيد، به محتواى بيانيه هم دقيق و درست برخورد ميکند: "مبانى آزاديهاى سياسى مورد نر ما بعنوان حداقل شرايط لازم براى فعاليت علنى و آزادانه احزاب" (بند٣) !so far so good، اما دولت چه؟ احزاب، و ازجمله حکک، همه که اپوزيسيون نيستند. بالاخره دولتى هست و دولت دست اين يا آن حزب است؛ يا ما يا جريانات بورژوا. يا دولت دست حکک است که خود راسا اين "مبانى آزاديهاى سياسى"، اين "حداقل شرايط لازم براى فعاليت علنى و آزادانه احزاب" را (و البته دهها مرتبه بيشترش را) تضمين مى کند، يا تلاش ميکند و فشار ميآورد که تضمين آن را به جريانات بورژوا که دولت را در دست گرفته اند تحميل کند. (تا اينجا بحث "توافق" با جريانات بورژوا مطرح نيست). شق سومى هم اما قابل تصور است: اينکه توازن قوا ايجاب کند که حکک با جريانات بورژوا در قدرت سياسى شريک شود ("گرفتن و کشيدن سر لحاف قدرت"). يک معنى کنکرت اين توازن قوا و اين شريک شدن در قدرت سياسى، شريک شدن در دولت است. حميد همچنانکه بتدريج متوجه وجود خلاء در استراتژى حزب در دوره انتقال قدرت ميشود و از موضع بى پاسخ "تمام قدرت به شوراها"يش در پلنوم در ميآيد، در ادامه متوجه وجود خلاء در پاسخ خود هم شده است و بدنبال بحث بيانيه، با تُکِ پا وارد قلمرو دولت ميشود (٣ سطر اول بند٤)، اما همانجا متوقف ميشود، دور ميزند و باز به مجمع شوراها بر ميگردد، همچنانکه در مورد جريانات بورژوا به رفراندم و مجلس موسسان آنها اشاره ميکند. به نظر حميد "اساس و رکن اين پاسخ مطرح کردن شوراها و مشخصا مجمع نمايندگان شوراها بعنوان تنها ارگان ذيصلاح تعيين حکومت است". ولى فى الحال حکومتى (موقت) وجود دارد (يا حکک يا ديگران) که برخورد به آن در پاسخ حميد غايب است. آنچه ما نياز داريم روشن کنيم، نحوه برخوردمان به دولت (هاى) موقت در جريان سقوط و بلافاصله پس از سقوط ج ا است. نه آنچنانکه حميد تحت عنوان "سر کار آمدن اين نوع دولت ها يک جنبه عام تحولات انقلابى است" بطور عام فرمولبندى ميکند، بلکه دولت (هاى) موقت کنکرتى که با هرچه نزديک تر و نزديک تر شدن سقوط ج ا، حتى قبل از "روز خودش"، ميشود سروسيمايشان را مشخص تر و مشخص تر ديد و در مورد آنها ميشود سياست تعيين کرد. از هم اکنون بطور مثال ميتوان از ٤ دولت موقت احتمالى صحبت کرد: ١) دولت موقت حکک، ٢) دولت موقتى متشکل از ترکيب دو خردادى هاى خارج و داخل رژيم (بحث "خروج از حاکميت" مشارکتى ها و طاهرى ها معطوف به همين احتمال است)، ٣) دولت موقتى متشکل از ترکيب ناسيوناليستهاى پروغرب، از سلطنتى و جمهوريخواه تا دو خردادى هاى خارج و داخل رژيم که به اين کمپ مى پيوندند، و بالاخره ٤) دولت موقت مجاهدينى که سالهاست روى کاغذ آمده، رئيس جمهور و نخست وزيرش هم تعيين شده. اين چهار شکل دولت موقت، يا در سطح انتزاع بالاترى، دو شکل: ١) دولت موقت طبقه کارگر و چپ جامعه که حکک به نمايندگى اين بخش جامعه تشکيل ميدهد و ٢) دولت موقت بورژوايى گذشته از اينکه چه جرياناتى در آن هستند، قابل تصور است. اتخاذ تاکتيک امروز ما در قبال پديده دولت موقت در اشکال دوگانه يا چهارگانه، کمک ميکند که "روز خودش" با ديد روشن تر و در ادامه همين تاکتيک (يا چارچوب تاکتيکى)، سياستهاى کنکرت ترى اتخاذ کنيم و در هيچ شرايطى غافلگير نشويم. اين کار ما ادامه کار قطعنامه هاى کنگره سوم است. در پايان پاسخ درست به تاکتيک ما در دوره انتقال به نظر من بيانيه + تعيين سياست نسبت به دولت موقت + مجمع نمايندگان شوراهاست. اين مجموعه ميتواند از همين حالا روى جريانات بورژوايى فشار بگذارد، نظر توده وسيع مردم را به حزب ما، به آلترناتيو جمهورى سوسياليستى ما و دولت موقت ما جلب کند و در عين حال راه کارساز و کم مشقت پيشنهادى ما براى عبور از دوره انتقال و تعيين تکليف قدرت باشد. نکات ديگر و ريزتر را براى جلسه د. س. ميگذارم با تشکر |