کورش جان لطفا اينرا براى رفقاى دفتر سياسى بفرست. قربانت آذر مدرسى پيرامون بحث "سقوط جمهورى اسلامى و نقش حزب کمونيست کارگرى ايران" بحثى که کورش در سه نوشته اش مطرح کرده است همانطور که خودش ميگويد دو بحث متفاوت است. يکى بحث خلائى که ما در سياست خودمان در فرداى سرنگونى جمهورى اسلامى و زمانيکه مسئله قدرت سياسى باز شده است، داريم و ديگرى بحث سير محتمل اوضاع. در اين شرايط حساس و براى ما بعنوان يک حزب سياسى بحث اول قطعا نميتواند بحثى عام و فقط در سطح تئووريک باقى بماند و قاطى شدن آن با تحليل ما از چگونگى سير محتمل اوضاع اجتناب ناپذير است. من با کورش موافقم که ما خلائى در سياستمان داريم. اينکه پس از سرنگونى جمهورى اسلامى يکبار ديگر مسئله قدرت سياسى باز ميشود و بورژوازى راههاى ظاهرا کم مشقت ترى را براى اين اوضاع در مقابل مردم گذاشته مانند رفراندم و مجلس مؤسسان و ما بايد روشن بگوئيم پاسخ ما به اين مسئله چيست. آيا ما ميگوئيم فقط انقلاب، آيا مردم از همان اول خواهان انقلاب سوسياليستى هستند؟ آيا ما هر نوع راه کم مشقت تر و بطور مشخص به قدرت رسيدن از طريق انتخابات را بسته ايم سناريوى ما براى چنين اوضاعى چيست. اينها مسائلى است که بايد رهبرى حزب به آنها بپردازد و خودش را براى رو در روئى هاى آتى آماده کند. اما استنتاجاتى که کورش از اين بحث ميکند نادرست است و من با آن اختلاف دارم. تصويرى که کورش ميدهد اين است که سقوط جمهورى اسلامى در شکل سقوط جناح راست باشد و بخشهائى از دو خرداد برموج اعتراضات مردم سوار شوند و اعلام دولتى موقت کنند. و مهمتر اينکه اين دولت امکان و توان فرستادن مردم به خانه هايشان را دارد. من با هردو فرض مخالفم. اينکه در پروسه سرنگونى جمهورى اسلامى قدت دست به دست ميشود درست اما بطور واقعى هيچ بخشى از دو خرداد (حجاريان يا هر کس ديگرى) امکان اينکه بر موج اعتراضات مردم سوار شوند و با اتکا به آن بتوانند دولتى را تشکيل دهند ندارند. در ثانى هر دولتى که بخشى از رژيم در آن شرکت دارد هنوز جمهورى اسلامى است و خود تشکيل اين دولت موقت و دولتهاى ديگر با اين خصوصيات هنوز بخشى از پروسه سرنگونى کل جمهورى اسلامى است. درست مانند دولت ازهارى و بختيار و سياست ما در مقابل آن خيلى روشن سرنگونى است. در دنياى واقعى در صورت روى کار آمدن چنين دولتى ما يک دوره پر تلاطم را در پيش داريم دوره اى که اتفاقا مردم در خيابانها هستند، چنين دولتى نه فقط نميتواند مردم را به خانه ها بفرستد بلکه خودش مورد و موجب اعتراض و مبارزه مردم ميشود (حتى اگر به فرض محال مردم به چنين دولتى توهم هم داشتند وظيفه ما کماکان مبارزه براى سرنگون کردن آن است). در چنين دوره اى اتفاقا مسائل اساسى و جدى که مقابل روى ما قرار ميگيرد قدرتمندتر کردن حزب، ايجاد تشکلهاى توده اى، در راس اعتراضات و مبارزه مردم براى سرنگونى اين رژيم قرار گرفتن، مسلح شدن در کردستان و آماده کردن خودمان براى وارد شدن به دوره جدال اصلى با بورژوازى راست پرو غرب و کسب قدرت سياسى است. اتخاد هر سياستى جز سرنگونى در مقابل چنين دولتى نادرست و زيانبار است. طرح توقع از اين دولت، تعيين قواعد بازى و توافق با چنين دولتى، متعهد شدن و متعهد کردن ديگران به اينکه اگر قواعدى را رعايت کند خواهان سرنگونى قهرآميز آن نخواهند شد به شدت نادرست و توهم برانگيز است. سياست ما در دوره اى که هنوز قدرت يک کاسه نشده، دولت موقتى متشکل از اپوزيسيون جمهورى اسلامى سر کار است کاملا به اين بستگى دارد که تشکيل دهندگان اين دولت چه نيروهائى هستند، توازن قوا ميان مردم و دولت چگونه است و بالاخره حزب در چه موقعيتى است و چه قدرتى دارد. نميشود از همين حالا چشم بسته وارد تعيين رابطه با دولتى فرضى با هر ترکيبى شد و چک سفيد به آن داد. کلا کورش تصويرى ضعيفتر از موجوديت واقعى حزب بدست ميدهد، هر چند در اين هم تناقضاتى دارد. از طرفى حزب پديده اى است که گويا در سير اوضاع نقش چندانى ندارد، در راديکاليزه کردن مردم، در فشار از پائين موثر نيست از طرف ديگر حزبى است که ميتواند با بيانه اش فشارى جدى را روى اپوزيسيون و دولتهاى موقت وارد کند، چنان قوى است که ميتواند از بالا روى اوضاع تاثير تعيين کننده بگذارد و اهرم فشارى جدى باشد. هر حزبى در چنين موقعيتى قاعدتا راههاى ديگرى براى اعمال فشار از پائين را دارد که در بحث کورش غايب است و اگر هم در مورد آنها صحبت کرده جائى در تعيين سياست ما ندارد. در مورد بيانيه من اينرا قبول دارم که ما بايد نشان دهيم که براى هر شکلى از کسب قدرت آماده ايم و اينکه بايد بيانيه اى داد. اين بيانيه سندى است براى تضمين شرايطى که مردم بتوانند آزادانه حکومت مورد نظرشان را انتخاب کنند با مفادى مانند آزاديهاى بى قيد و شرط سياسى، آزادى فعاليت احزاب و تشکلها. هدف از دادان اين بيانيه اما نه تنظيم رابطه با دولت موقت بلکه اساسا فشار روى نيروهاى ديگر اپوزيسيون، نشان دادن آلترناتيو ما براى گذارى کم مشقت تر و بالاخره براى تبليغات است. |