کورش جان اين نوشته را براى رفقاى دفتر سياسى بفرست

حميد

حزب و سرنگونى جمهورى اسلامى

خطوط اصلى بحث

١- سير محتمل تحولات سياسى در ايران سست شدن و گسستن بندهاى اختناق و سرکوب، ايجاد دوفاکتوى يک فضاى باز و دوره اى از تلاطمات و تحولات سريع سياسى، گسترش اعتراضات و دخالت وسيع مردم در اين تحولات و، بر اين زمينه، حدت و انکشاف مبارزه بين دو قطب راست و چپ در جامعه است. نقش حزب ما در اين دوره در شکل دادن به سير تحولات کاملا حياتى و تعيين کننده است. نتيجه اين تحولات، بسته به اينکه ما چه کنيم و تا چه حد به يک نيرو و وزنه تبديل شويم، ميتواند از گسيخته شدن شيرازه جامعه (سناريوى سياه) تا جمهورى سوسياليستى را در بر بگيرد.

٢- مستقل از اينکه سير تحولات در ايران چه باشد، براى طبقه کارگر مطلوب ترين و کم مشقت ترين راه رسيدن بقدرت و برقرارى جمهورى سوسياليستى، مبارزه سياسى بر متن يک شرايط دموکراتيک و با اتکا به آزاديهاى سياسى است. حزب در چنين شرايطى به سرعت خواهد توانست حقانيت برنامه و اهداف خود را در سطح وسيعى به توده کارگران و مردمى که منفعتى در استثمار سرمايه دارى ندارند نشان دهد و شوراها بعنوان پايه هاى حکومت کارگرى را در سطح وسيعى در جامعه سازمان بدهد. بعبارت ديگر تامين آزاديهاى سياسى و دموکراتيک در جامعه مساعد ترين شرايط را براى اينکه توده مردم بتوانند آگاهانه و آزادانه حکومت مطلوب خود را انتخاب وبرقرار کنند فراهم مى آورد. تاکيد بر اين واقعيت و استنتاجات مشخص تاکتيکى از آن در شرايط مشخص امروز ايران و وضعيت محتمل پس از سقوط جمهورى اسلامى جايگاه تعيين کننده اى در استراتژى انقلاب سوسياليستى دارد.

٣- اولين نتيجه اين بحث اعلام بيانيه ايست که مبانى آزاديهاى سياسى مورد نظر ما را بعنوان حداقل شرايط لازم براى فعاليت علنى وآ زادانه کليه احزاب، آگاه شدن مردم از اهداف و برنامه هاى آنان و انتخاب آگاهانه و آزادانه حکومت مطلوبشان اعلام کند و از همه احزاب و نيروهاى اپوزيسيون بخواهد و آنان را تحت فشار قرار دهد که به آن متعهد شوند. همچنين تبليغ وسيع اين بيانيه و ضرورت تحقق مفاد آن آگاهى و انتظار مردم را از شرايطى که در جامعه بايد برقرار شود بالا ميبرد و اجازه نميدهد نيروهاى بورژوائى براحتى مردم را بخانه بفرستند.

٤- از سوى ديگر يک ويژگى مهم شرايط امروز ايران و باحتمال زياد مدتها پس از سرنگونى جمهورى اسلامى مطرح شدن و باز شدن مساله قدرت سياسى و دولت در جامعه است. يک بازتاب اين واقعيت پاسخى است که احزاب بورژوائى در اپوزيسيون و کم کم حتى جناحهاى خود حکومت سعى ميکنند به اين سئوال بدهند. امروز مشخصا رفراندوم از جانب سلطنت طلبان و مجلس موسسان از جانب مجاهدين مطرح ميشود. پاسخ ما چيست؟ چپ جامعه، و حزب ما به نمايندگى آن، چه ميگويد؟ پاسخ نميتواند به سادگى انقلاب سوسياليستى باشد. به احتمال قريب به يقين حکومت کارگرى نتيجه انقلاب سوسياليستى خواهد بود، اما در شرايط حاضر اين جواب قانع کننده اى براى توده کارگران و مردم نيست. در اين جواب حقانيت انقلاب سوسياليستى فرض گرفته شده است، در حاليکه سئوال بر سر مساله حکومت در شرايطى است که چنين اقبال عمومى به سوسياليسم وجود ندارد. پاسخ ما در واقع خود بايد گامى باشد در جهت تامين اين اقبال عمومى. پاسخ ما بايد به نحوى باشد که کسانيکه هنوز برنامه سوسياليستى ما را نپذيرفته اند ( ويا حتى منفعتى در پذيرش آن ندارند) را به حقانيت ما قانع کند. احزابى که رفراندوم و مجلس موسسان را مطرح ميکنند نيز در واقع دارند به همين نحو به مساله جواب ميدهند. طرفدارى از رفراندوم لزوما و منطقا بمعناى طرفدارى از حکومت نوع سلطنت نيست و طرفدارى از مجلس موسسان نيز ميتواند ربطى به حکومت نوع مجاهدينى نداشته باشد. اين احزاب هر يک دارند در پاسخ به مساله حکومت الگوئى در برابر جامعه قرار ميدهند که بتواند مشروعيت سياسى و اجتماعى داشته باشد و در ظاهر به خواست و راى مردم متکى باشد. پاسخ ما بايد بتواند اين الگوها را افشا کند و راه واقعى دخالت و اعمال اراده توده مردم در تعيين نوع حکومت مطلوبشان را نشان بدهد. به نظر من اساس و رکن اين پاسخ مطرح کردن شوراها و مشخصا مجمع نمايندگان شوراها بعنوان تنها ارگان ذيصلاح تعيين حکومت است. دقيقا به همان دلايلى که حکومت کارگرى خصلت مردمى و دموکراتيک خود را از شوراها، يعنى ارگانهاى اعمال اراده مستقيم مردم در حکومت، ميگيرد، مجمع نمايندگان شوراها نيز مستقيم ترين و دموکراتيک ترين راه تعيين حکومت از جانب مردم است. پذيرش اين طرح لزوما و منطقا به معناى پذيرش سوسياليسم نيست. بخش وسيعى از جامعه که هنوز به سوسياليسم و انقلاب سوسياليستى معتقد نيست ميتواند مجمع نمايندگان شوراها را بعنوان دموکراتيک ترين راه دخالت مردم در تعيين حکومت مطلوب خود قبول داشته باشد. اين در واقع خود کانالى براى گردآورى نيرو در يک سطح وسيع اجتماعى و در برخورد به مساله حاد مردم در شرايط حاضر( مساله تعيين حکومت) حول سوسياليسم است. در عين حال طرح فوق آلترناتيو مستقل و ويژه چپ است، شورا را در متن يک کمپين سياسى -تبليغى مطرح ميکند و طرحهائى نظير رفراندوم و مجلس موسسان و غيره را از پايه افشا و منزوى ميکند.

٥-طرح مجمع نمايندگان شوراها بويژه در کنار و برمتن تامين آزاديهاى سياسى اعلام شده در بيانيه ما معناى برجسته تر و عملى تر و مقبول العامه ترى پيدا ميکند. هر چه اين آزاديها بيشتر و وسيعتر تامين شود امکان عملى گسترش يافتن شوراها وسيعتر خواهد بود. از سوى ديگر ما با طرح شوراها در واقع ميگوئيم حتى در شرايط وجودآزاديهاى سياسى نيز رفراندوم و مجلس موسسان و ديگر آلترناتيوهاى راست راه دموکراتيکى براى تصميم گيرى مردم نيست. ٦- بحث فوق و نتايج عملى مترتب بر آن از شرايط حاضر و سناريوهاى محتمل ناشى نشده است. (چشم انداز سرنگونى رژيم تنها آن را مبرم تر کرده است). به اين معنا کمپين ما حول اين طرح (که از همين امروز بايد در دستور قرار بگيرد) گام مشخصى در جهت تحقق استراتژى انقلاب سوسياليستى و گردآورى نيرو براى اين انقلاب است. اما در عين حال اين کمپين امروز کاملا ضرورى و مبرم است. مواضع و شعارهاى تا کنونى حزب جاى اين کمپين را نميگيرد. اين يک جزء مهم پاسخ مشخص ما به مساله حکومت و چه بايد کردى است که همين امروز نه تنها براى احزاب بلکه براى توده مردم در ايران مطرح است.

------------------------ رفقا من فکر ميکنم بدلايل فوق طرح اعلاميه مبانى آزاديهاى سياسى + مجمع نمايندگان شوراها پاسخ درست و روبجلو و کارسازى به شرايط حاضر است. من وارد طرح عملى منتج از بحث فوق نميشوم. در صورت قبول بحث طرح قطعنامه اى آن کار مشکلى نخواهد بود.

حميدتقوائى

١٠ سپتامبر