ّرفيق آذر عزيز: با سلام ديروز اين نوشته را براى کورش فرستادم تا بدست رفقا برساند و تاکنون خبرى نشده، بدستش رسيده يا نه نمى دانم. چون چند دقيقه ديگر به آنجا حرکت مى کنيم در آخرين لحظه براى شما مى فرستم و زحمت بکشيد به کورش بدهيد. با سپاس رفيق کورش : با درودهاى گرم، لطفا اين نوشته را براى رفقاى دفتر سياسى بفرستيد. نکاتى در رابطه با نوشته رفقا على جوادى و مصطفى صابر رفقا على جوادى و مصطفى صابر در رابطه با جلسه اخير دفترسياسى (جلسه مورخه٧ فوريه)، اوضاع حزب و مسائل مطرح شده ايندوره درون دفترسياسى، در نوشته هاى ١٦ و ١٤ فوريه ٢٠٠٣ خود مطالبى نوشته اند. نامه رفيق على کوتاه است و فقط به چند نکته اشاره گذرايى کرده، اما نوشته رقيق مصطفى صابر به مسائل متعددى پرداخته است و توضيحات مختصرى را در رابطه با بعضى از نکات اين نوشته ها ضرورى مى دانم. هر دو رفيق بنوعى از جايگاه و اهميت حزب، نقش آن در تحولات سياسى ايندوره جامعه ايران، گره خوردن سرنوشت کمونيسم در اين دوره به حزب و حتى سرنوشت تک تک ما بعنوان انسانهاى مشخص صحبت کرده و تذکراتى داده اند و نگران آينده حزب اند. فکر مى کنم تمام اعضاى دفترسياسى، اعضاى ک م و کادرهاى حزب، در نگرانى اين رفقا شريکند. با وجود اينکه اين نگرانى و دلسوزى به حال حزب منشا سياسى و اجتماعى براى همه ما دارد، بايد موظب بود تکرار مداوم آن از طرف رهبرى مى تواند مضر باشد و در کم ضررترين حالت آن بيان عارفانه مشکل خواهد بود. با طرح مستقيم علل نگرانى و چاره انديشى جدى و صميمانه تمام رهبرى حزب براى آن مى تواند نگرانى را کاهش داد و رفع کرد. تکرار مداومش حزب را کم تحرک خواهد کرد و معادل اين است که به حفظ وضع موجود در حزب رضايت بدهيم. رفيق على نوشته «فکر ميکنم که اگر دفتر سياسى و رهبرى حزب مانند جلسه (٧ فوريه٢٠٠٣ ) در پلنوم آتى حاضر شود، حزب به شدت ضربه خواهد خورد. ضربه اى جبران ناپذير؛ ضربه اى که اولين تاثير آن از دست رفتن شادابى و کارآيى حزب منصور حکمت خواهد بود.» اين جملات تصويرى بدى از آن جلسه، بحثها و تصميمات آن بدست مى دهد. اين قضاوت و اظهار کتبى يکى از اعضاى د س است که در اسناد اين حزب باقى خواهد ماند، خواننده اى که خود در بطن ماجرا نيست مى تواند در مورد چگونگى اين جلسه هزار و يک جور قضاوت نمايد. با اين جملات کسى نمى داند که رفيق على از نظرات سياسى در آن جلسه ناراضى است يا از تصميم و اقدامى غير حزبى که احيانا گرفته شده؟ عليرغم هر نيت و منظورى که داشته، و عليرغم تذکرات ناواردش در اين رابطه به رفيق ايرج، و باوجود نوشته کورش و تعدادى ديگر از رفقا، باز هم ضرورى ميدانم بگويم که اين جلسه واضح است که رسمى و قانونى بوده ولى علاوه بر آن اتفاقا يک جلسه بسيار خوب دفترسياسى بوده، هيچ تصميم و يا اقدامى غير حزبى و خلاف اصول در آن صورت نگرفته و همه رفقا فعالانه در آن شرکت داشتند، با صراحت و روشنى نظر خود را در رابطه با مسائل طرح گشته در اين جلسه بيان کردند. امکان دارد رفيق على بعلت مخالفت با جهت و تصميمات جلسه، آن جملات را نوشته، بقول ايرج فرزاد: چرا فکر ميکند جلسه اى که خلاف نظر او پيش رفته و يا به صرف طرح مباحثى خلاف نظر او در آن، به حزب ضربه مى زند؟ فکر نمى کنيد آن قضاوت چند جمله اى سر بسته و بدون استدلال راجع به جلسه ٧ فوريه دفتر سياسى عجولانه و نادقيق است؟ بالاخره اکثريت در آن جلسه خلاف شما نظر داده اند، آيا اين اکثريت از نظر شما مهم نيستند، نظراتشان مکثى، تعمقى را در جهت شناخت از وضعيت فعلى رهبرى حزب براى برخورد صحيح به معضلات آن از همه ما و از شما طلب نمى کند؟ اگر مخالفين نظر رفيق على در د س به همان شيوه ايشان، به نظر او و ديگر رفقاى مخالف خود در رابطه با حزب بنگرند و قضاوت کنند، آيا فکر کرده ايد فاصله ها به کجا خواهد رسيد؟ تذکرات و هشدارهايى که رفيق على در رابط با حساس بودن حزب داده است، انگار که براى ما مخالفين نظر او صادق است، و بنظر ميرسد که خودش ضرورت آن چنانى در رعايت آنها حس نمى کند. انتظار بيش از اين است. رفيق على در جايى ديگرى نوشته «.قطب بندى پيرامون آرايش سازمانى براى من تعين کننده نيست. اگر اختلافى است، اگر مشکلى وجود دارد ريشه سياسى دارد. و بايد مستقيما سراغ آن رفت. نميتوان پيرامون جانشين صورت مساله اصلى بحث و جدال کرد و آن را در مقابل پلنوم حزب قرار داد.» در اين جمله و مجموعه نوشته او نکته مثبتى را در جهت تمايل به انتخاب ليدر و يا کم شدن حساسيت ايشان به نوع آرايش بالاى حزب را مى بينم. اما اذعان به وجود اختلاف سياسى در حزب در عين اينکه واقعيتى را در بر دارد، نبايد گذاشت به سرنوشت بحث نگرانى براى حزب دچار شود. اين اختلاف سياسى (از پلبوم ١٦ تا به امروز که حدود ٦ ماه از مى گذرد و مرتب تکرار مى گردد) مى بايست به چند سمينار و بحث هاى پاخورده در حزب منجر مى شد و خود اختلاف سياسى را بر جسته ميکرد و از طريق علنى کردن آنها کل حزب را در جريان مى گذاشت. اگر مشکلات ما ريشه سياسى دارد، تکرارش بدون بيان آن اختلافات، ابهام و ترديد و دسته بندهاى زودرس و غير لازم در حزب بوجود مى آورد. در آن صورت هر جمعى و هر رفيقى بر مبناى درک و ترجمه شخصى خود از آن اختلافات تبينى جداگانه خواهند داشت، اين مى تواند مضر به حال حزب، انسجام و شادابى آن باشد. به عبارت ديگر رهبرى حزب و رفقايى که اختلافى را احساس مى کنند و يا نظرى را در رابط با پيش بردن و هدايت حزب دارند، مانند رهبر ظاهر شوند و ضرورى است که در اولين فرصت بحث خود را بکنند، اين به حال حزب و همه ما مفيد تر است. خصوصيت حزب بعد از نادر را بايد در نظر داشت و چنين وضعى را در حزب نبايد ادامه داد. نکته ديگر اينکه قطعا هر رفيقى آزاد است به هر طريقى و در هر مرجع حزبى که لازم بداند بحث خود را ارائه کند، در پلنوم قبلى کورش اين کار را کرد و تجربه نشان داد آوردن مباحث سياسى جديد و پا نخورده به پلنوم و يا به جلسات د س، چندان کار ساز نيست و مشکل بوجود مى آورد. بايد از مکانيزمهاى ديگر و تجربه شده در اين حزب بهره گرفت. يک جمله پايين تر در همين نوشته آمده «سوال اساسى بنظر من اين است که حزبى که قصد رهبرى جنبش سرنگونى طلبانه مردم را دارد چه خصوصياتى بايد داشته باشد؟»، در همين رابطه رفيق على مجموعه سوالاتى را طرح کرده و پيشنهاد داده اين مسئله به دستور پلنوم اضافه گردد. پيشنهادم به رفيق على اين است بجاى پيشنهاد اين دستور، تجربه قبلى را جلو چشم خود بياورد و از آن استفاده کند. و از طرح مباحثى که به احتمال زياد در پلنوم به نتايجى نمى رسد و منجر به اختلاف خواهد شد، خوددارى کند تا مشکل ما در پلنوم و بار اين پلنوم بيشتر نگردد. همانطوريکه قول داده آنرا بنويسد و براى جلب نظر تعداد هر چه بيشترى در حزب اقداماتى را انجام دهد، مثلا سمينار بگيرد، و يا نوشته اش را پخش نمايد و بعد در هر مرجع حزبى که لازم دانست ارائه اش دهد. متاسفانه با اين حساسيتى که در ميان رفقا بوجود آمده، شيوه ارائه مباحثات در حزب از اهميت زيادترى به نسبت گذشته بر خوردار شده است. چند نکته در رابطه نوشته رفيق مصطفى در توضيح اختلافات درون حزب رفيق مصطفى صابر دچار بى دقتى بيشترى شده است. اعلام وجود اختلاف در حزب و بحث حول آن بيشتر از خود اختلاف بزرگ شده. در نوشته مصطفى آمده « اين دسته بندى عمدتا حول دو رفيق برجسته و صاحب اتوريته ما، يعنى کورش و حميد شکل گرفت. اين تقسيم بندى ميتواند در آينده به دو سياست و خط مشى متفاوت تاکتيکى و حتى برنامه اى تحول پيدا کند(که آنوقت بايد يک فکرى برايش بکنيم) اما هنوز تمايز و تفاوتها به آن درجه فرموله نشده است.» سوال من اين است اختلافاتى که هنوز بحثهايش به تمامى روشن نيست و «تمايز و تفاوتها» ى آن «فرموله» نشده، آوردن اين جمله براى چيست و چه کمکى به اين مباحث مى کند؟ اگر اختلافها در اين سطحى است که خودش گفته، اين جملات تناسبى با واقعيت جارى طرح مسئله در حزب ندارد. چرا رفيق ما تا سطح برنامه اى اين اختلافات را کش داده است؟ اگر رفيق مصطفى در ادامه ارائه بحثى و يا بدست دادن تزهايى در رابطه با اختلافات سياسى موجود به اين نتيجه مى رسيد، بحث به جاى ديگرى مى رفت و ميشد به حساب ديدن چند قدم جلوتر ايشان در اين ماجرا در نظرش گرفت و با آن موافق و يا مخالف بود. اما حالا فضا را بدتر مى کند، شک و ابهام نسبت به سرنوشت سياسى حزب و دو رفيق نامبرده بوجود مى آورد، خود حزب و اين رفقا را به ميدان کارزارى مى فرستد که راه چاره و بازگشتى در آن نيست. در جمله بالا رفيق مصطفى و در نوشته تعدادى از رفقا، به کرات مى شنويم که کورش و حميد دو اتوريته اصلى اند. هر چند اين مسئله صحت دارد، اما تمام واقعيت در حزب را منعکس نمى کند. بايد بگويم که حزب و وضعيت واقعى آن و سطح رهبرى آن فرا تر از اين دو رفيق و اتوريته آنها است. اين رفقا بر متن اوضاع حزب دارند ايفاى نقش مى کنند. تعين ليدر حزب جوابى است به نياز ضرورى و عاجل حزب در اين اوضاع است و نه پذيرش و يا تاکيد مطلق کسى. و اما من و رفيق مصطفى هر نظرى در اين رابطه داشته باشيم، بايد بگويم که رفقاى زيادى هستند که خود را کم و بيش در سطح همان دو رفيق، صاحب حزب و صاحب اتوريته در حزب ميدانند. اگر حزب بر پايه اين قطب بندى به جلو رود امکان بروز تقابل هاى بيشتر و در سطوح ديگرى باز هم وجود دارد. راجع به ليدررفيق مصطفى نوشته «چرا طرح ليدر نه؟ جواب من خيلى ساده است: ما ليدر نداريم. هيچ رفيقى نه از لحاظ خصوصيت هاى شخصى و نه از لحاظ سابقه سياسى اش در حد ليدر به آن صورتى که نادر تعريف کرد نيست. دوره شش ماه اخير حتى بيشتر اين موضع را اثبات کرده است. هر ليدرى که انتخاب شود به اعتقاد من پس از مدت کوتاهى ما با يکى از اين دو وضعيت روبرو خواهيم شد: يا مجبوريم خودمان را سانسور کنيم و اشکالات و اشتباهات ليدر را متذکر نشويم، که اين منجر به فساد و دورويى خواهد شد.» اين استدلال و تمام آنچه در رد طرح ليدر حزب در اين نوشته آمده است، تکرار همانهايى است که در پلنوم قبلى گفته شد. اينجا ضرورتى به تکرار آنچه در رد اين تصور نادرست از اتوريته، ليدر و حواله دادن حزب به ظهور ليدر «جامع» در زمان غير محدود نمى بينم. همينقدر بگويم محور اين استدلالها و نقطه حرکت آن داخل حزب و و مشکلات درونى (با درکى نادرست) آن است و نه نيازهاى سياسى و اجتماعى مبارزه در جامعه. اما اشکال جدى ديگرى هست، به اين جمله آخرى توجه کنيد رفيق مصطفى براى پرهيز از «سانسور» خودمان و «فساد و دورويى» مخالف طرح ليدر است. راستى با اين شيوه و با اين مختصاتى که بر شمرده کدام حزب و جريان چپى در دنيا قادر است رهبرى را انتخاب نمايد؟ آيا از قبل مى شود تضمين کرد که ليدر اشتباه نکند؟ آيا اگر ليدرى اشتباه کرد مساوى است با «سانسور» و «فساد و دورويى» در تشکيلات؟ در اين تصوير ليدر اشتباه ناپذير است، خود مختار است و ارگانهاى حزبى نقشى در کمک و هدايت او و حزب ندارند. نه در احزاب بورژوايى و نه در احزاب کمونيستى اين تقسيم وظيفه بين ليدر و بدنه تشکيلات با اين ساده گى وجود ندارد. رفيق مصطفى متوجه نيست که با معيارهاى او حزب بدون ليدر هم، روزانه دچار همان بلاهايى ميشود که بر شمرده است. حزب کمونيست کارگرى ايران با ليدر و بدون ليدر مدعى کسب قدرت سياسى در ايران است، مدعى است که کادرهاى توانا و لايقى براى اداره جامعه دارد که آسانتر از اداره حزب نيست. ما اگر رهبرى براى حزب در ميان اين انبوه کادر نداريم، چرا رو به جامعه و مردم اينگونه ظاهر ميشويم؟ مواردى بوده که در اين حزب اشتباه کرده ايم و کسى به «فساد و دورويى» دچار نشده است. متاسفانه اين صراحتا اعلام راى عدم اعتماد به هر گونه ظرفيت ليدر شيپ در بالاى حزب است. خوب اين هم نظرى است و به نظر ميرسد کنه نظر و فرموله ترين بيان نظر رفيق مصطفى است. من خيلى ساده و روشن با اين گونه نظرات و ارزيابى از رهبرى فى الحال موجود حزب مخالفم. به نظرم اين فقط يک ارزيابى منفى نيست، تقليل حزب است، در عين حال نسخه محروم کردن حزب از يک رهبرى تيز و با اتوريته است. و اين مضمون جالبى به نظريه «جنگ اتوريته ها»ى رفيق مصطفى نمى بخشد. بر خلاف او به نظر من رهبرى حزب ما داراى اتوريته هاى بالاى جاافتاده در حزب و در جامعه است و اين يک نقطه قوت بزرگ ماست که بدون آن معلوم نيست چگونه مى توانستيم با ضايعه عظيم فقدان نادر چنين متين و استوار مواجه شويم. بر اساس همين واقعيت هم من فکر ميکنم نگرانى هايى که در مورد انتخاب ليدر ابراز ميشود بى پايه است و ما ميتوانيم در اين پلنوم با اتکا به رهبران شايسته اين حزب و با تکيه به صف وسيعى از رهبران و کادرهاى سطح بالا و شناخته شده حزبمان، با اطمينان خاطر از اين مرحله عبور کنيم. انتخاب ليدر در راستاى بحث حزب و جامعه قرار دارد و گامى است کوچک در جهت معرفى حزب مدعى کسب قدرت به جامعه. به اميد پلنومى موفق مجيد حسينى ٢٧ فوريه ٢٠٠٣ توضيح : اين نوشته را قبلا شروع نمودم و روز ٢٦ فوريه تمام کردم. بدنبال نوشته رفيق ايرج تعدادى از رفقا به آن جواب دادند. در رابطه با نامه رفيق ايرج و جوابيه هاى رفقا ملاحظاتى داشتم که بعلت وقت کم و سفر به پلنوم وقت نکردم به آنها بپردازم. |