شماره:HD-١٠٠٥

به:رفيق آذر مدرسى، دبير هئيت دبيران

از:مريم نمازى

موضوع:نامه رفيق منصور حکمت و در ادامه بحث رهبرى

تاريخ: ٢٠ ژوئن ٢٠٠١

بنظر من امروز حزب و جنبش کمونيسم کارگرى بدون رفيق منصور حکمت حزبى و جنبشى فاقد رهبرى است.

مسئله حزب و رهبرى (و به معناى ديگر رهبرى و جامعه) جزو مبحث حزب و جامعه و قدرت سياسى و در ادامه آن است. در آن بحث، رفيق نادر مشخصات چهره و شخصيت را ارائه داده است: "با گفتن، حرف زدن، نوشتن، فرياد زدن، صدا کردن، توجه جلب کردن، نيرو جمع کردن، از اينجا به آنجا بردن، مقاومت کردن، سنگر بندى کردن، در بعد علنى، وسيع و جلوى چشم مردم... (با) اسم و رسم و هويت و چهره سياسى... فرد در مبارزه سياسى مهم است. فرد آن پديده اى است که چهره ميدهد، براى توده وسيع مردم ملموسشان ميکند و آنها را در دسترس مردم قرار ميدهد."

در حالى که خيلى از ما چهره ايم، حرف مى زنيم، مى نويسيم، نيرو جمع مى کنيم، و حتى قابل دسترسيم، پرنفوذيم، و علنى هستيم، اما هنوز اين حزب و جنبش بدون منصور حکمت فاقد رهبرى است. رهبر بيشتر از چهره و شخصيت بودن است، بيشتر از سخنران و نويسنده بودن است، بيشتر از علنى بودن است...

اگر بخواهيم به سوال حزب و جنبش بعد از منصور حکمت پاسخ دهيم بايد اول به اين سوالات بپردازيم: رهبرى چيست؟ مکانيسمهاى اجتماعى براى رهبر بودن کدامند؟ آيا کسى رهبر بدنيا مى آيد يا رهبر مى تواند ساخته شود؟ آيا مى توانيم خود را بعنوان رهبران اين حزب و جنبش بشناسيم و بشناسانيم؟ فرق بين کارهايى که تا بحال کرده ايم و رهبر بودن چيست؟ اگر رهبر بودن را مفهوم کنيم، آن موقع چه کمکى لازم داريم تا بتوانيم رهبر شويم؟ در دوره انتقال چه بايد کرد؟ چگونه مى توانيم تضمين کنيم که رهبرى نسلهاى آينده خود را پرورش مى دهيم؟

مسئله حزب و رهبرى بزرگترين معضل امروز ماست. من به سهم خود مى خواهم به اين سوالات در نامه بعدى ام بپردازم، اما مى خواستم تا اينجا نظرات رفقا را در مورد اين نکات جلب کنم.

با آرزوى موفقيت.