نقل کمونيست ١٢٥

شهري سوگوار، خراشي بر وجدان حاکم

 

 

ثريا شهابي

20 دسامبر 2006

 

"ايپسويچ" شهر  ساحلي نسبتا کوچکي در شرق انگلستان است. گفته ميشود با اين که ايپسويچ از شهرهاي بزرگ صنعتي انگلستان بشمار نمي آيد،  زنان بسياري در آن به تن فروشي اشتغال دارند. جايي که در آن از 7 نوامبر تا  دوازده دسامبر، سلسله قتلهاي که قربانيانش همگي زنان تن فروش بودند، همه مردم در انگلستان را وحشت زده کرد.  پنج زن، 19 تا 29 ساله، دو نفر آنها مادر دو کودک، يکي سه ماهه حامله،  ظرف کمتر از يک ماه همگي به يک شيوه به قتل ميرسند و يکي پس از ديگري اجسادشان در شعاع 10 مايلي شهر ايپسويچ کشف ميشود.همه ميپرسند چرا؟ و نفر بعدي کدام زن است؟

 

پليس نمايشي از "تحرک و مسئوليت" براه مياندازد. به زنان تن فروش هشدار ميدهد که خيابانها امن نيست! يکي از قربانيان اين قتل ها در يک گفتگوي تلوزيوني ميگويد، مادر  سه کودک است و چون به پول نياز دارد به رغم انتشار خبر قتل زنان تن فروش در شهر ايپسويچ، به کار خود ادامه ميدهد. وي پس از اين مصاحبه تلوزيوني مفقودالاثر شده و گفته ميشود که يکي از اجساد کشف شده احتمالا متعلق به او است.

 

پليس دو نفر مضنون را دستگير ميکند. هنوز جرمي ثابت نشده پليس در "خدمت مردم"، زواياي محرمانه زندگي خصوصي و اجتماعي اولين مضنون را بي هيچ حد و مرزي برروي صفحه تلوزيونها ميگذارند. بي بي سي نه در هيئت يک رسانه که بعنوان بخشي از دستگاه بازجويي پليس ظاهر ميشود و از مجرم پيش از دستگيري، نوار مصاحبه پخش ميکند! براي ساختن تصويري "فعال" از  پليس و سيستم قضايي و اسقف اعظم کانتربري، حق و حقوق متهم تماما لدگمال ميشود.  

 

شغل قربانيان و اعتيادشان به مواد مخدر، بر متن "خجلت زدگي" و احساس حقارت خانوداه قربانيان فضاي رسانه ها را پر ميکند. کودکان و والديني، هم مادر و فرزند شان را از دست ميدهند، هم کرامت و احترام عزيز از دست رفته شان را با "داغ ننگي" بر پيشاني خود براي هميشه! همه چيز نه در خدمت امن کردن جامعه و اجراي عدالت که براي "آرام" کردن جامعه بکار گرفته ميشود. و به اين ترتيب سمفوني هماهنگ و تلخي از فقر، محروميت، بي حقوقي، ريا و جنايت فضا انگلستان را پر ميکند. جنگ رواني قاتل با جنگ رواني ديگري توسط پليس و بي بي سي و کليسا تکميل ميشود! و هنوز مردم ميپرسند چرا؟

 

چرا اين زنان به قتل رسيدند؟ اعتياد و تن فرشي حتي اگر جرم هم باشد نمي تواند اين جنايات را توضيح دهد.  با اين جنايات باز جامعه با اين سئوال روبرو شد که، چرا اين دختران جوان به تن فروشي کشانده شدند؟ چرا به اعتياد روي آوردند؟ و آيا تن فروشي جرم است؟ اگر نيست چرا شاغل آن طعمه آماده اي براي تعرض هر بيمار و از خودبيگانه شده اي است؟  حق متهم کجا رفت؟ و بالاخره چگونه ميتوان مقابل قتل هاي بيشتر را گرفت و جامعه را براي نمي از شهروندانش، زنان، امن کرد؟

 

 

ادامه دارد