ثريا شهابي
6
ژوئيه 2006
اخيرا آقاي
گنجي کمپين سه
روزه اعتصاب
غذا* براي
آزادي سه
زنداني سياسي
براه انداخته
است. او هدف
خود را جلب
افکار عمومي براي
آزادي سه
زنداني سياسي
منصور
اسانلو،
موسوي خوئيني
ها و جهانبگلو
اعلام کرده است.
حرکت آقاي
گنجي و اعتصاب
غذاي سه روزه
ايشان، شايد
کاري در جلب
افکار عمومي
براي آزادي سه
زنداني
سرشناس باشد.
اما کاري براي
حل مسئله زنداني
سياسي و آزادي
زندانيان
سياسي نيست. مردم
بايد امر جنبش
خودشان با
پرچم خودشان،
براي آزادي
زندانيان
سياسي را پيش
ببرند. آزادي
زندانيان
سياسي و
آزادي بدون
قيد و شرط
عقيده و بيان،
دو ستون
استوار اين
جنبش است.
جنبش
براي آزادي
زندانيان
سياسي و مسئله
زنداني سياسي
هم عمر رژيم
اسلامي ايران
است. نسلي که
خاطره اي از ٢٦ سال
گذشته را در
ذهن دارد،
ميداند که از اعتراضات
در اوين و قزل
حصار، تا
گوهردشت و
زندانهاي
سنندج و
اصفهان و
تبريز و مشهد،
از اجتماعات
در بهشت زهرا و
خاتون آباد،
تا گردهم آيي
هاي خانواده
هاي زندانيان
سياسي، از
ملاقاتهاي
قطره چکاني با
عزيزان
زنداني و دويدن
از اين زندان
و آن کميته به اين
دادگاه و آن
دفتر
اطلاعات، از ساعات
و روزهاي
طولاني در انتظار
پشت در
زندانها براي
گرفتن خبر
سلامتي زنداني
خود ايستادن
تا اعتراض به
اين قاضي و آن
دادستان و رشوه
و باج دهي به
اين "برادر" حزب
اللهي و آن
سپاهي، از
اعتراض مردم
به دستگيري
در خيابانها و
مقابله با آن
تا نجات
زندانيان
سياسي در
کردستان به
نيروي مسلح
مردم و تلاش و
کمک به فرار
از زندانهاي
رژيم، همه و
همه ميدان
پرطپشي از اعتراض
و مبارزه براي
آزادي زنداني
سياسي در
ايران است که
لحظه اي قرار
و آرام
نداشته است.
در خارج
کشور، احزاب و
سازمانهاي
اپوزيسيون، ميليونها
فراري از
زندانها و
سرکوبهاي رژيم،
زندانيان
سابق، و ... ٢٦ سال
است که دهها اجتماع و
تظاهرات
اعتراضي و کمپين
براي آزادي
فعالين
کارگري،
فعالين
دانشجويي،
مدافعان حقوق
زن ومبارزين
دفاع از
کودکان، و عليه
دستگيري و
زندان هاي
رژيم براه
انداخته اند.
دهها تشکل و سازمان
و نهاد براي
دفاع از
زنداني سياسي
و براي آزادي
آنها ايجاد
کرده اند. چندين
تن کتاب و
ادبيات در
مورد وضعيت
زندانها در ايران،
توليد و منتشر
کرده
اند. قطعنامه
هاي متعدد
صادره توسط
نهادهاي بين
المللي در
محکوميت رژيم
اسلامي ايران
و بي آبرويي
رژيم به خاطر
زندانيان
سياسي، محصول
سلسله فعاليت
هاي فشرده ربع
قرني اپوزيسيون
رژيم در داخل
و خارج کشور
است.
مردم
ايران يک تجربه
زنده و
آموزنده در
آزاد کردن همه
زندانيان
سياسي دارند. مردم
ايران زندانيان
سياسي رژيم
شاه را با
اعتصابات و
اعتراضات خود
و با باز کردن
در زندانها، آزاد
کردند. از
جمله
خواستهاي
اعتصابات
وسيع و سراسري
دانشجويان،
کارگران، و
همه کارکنان
جامعه، آزادي
زندانيان
سياسي بود.
اين اعتصابات
موجب آزادي
بسياري از
زندانيان
سياسي شد و زمينه
ساز سرازير
شدن مردم به
سمت زندانها و
باز کردن در زندانها
به نيروي مردم
و آزاد کردن
بقيه و همه
زندانيان، شد.
اينکه بعدا بر
سر آن انقلاب
چه آمد، و آيا
اين انقلاب
بود که بقول
آقاي گنجي باز
"فرزندانش را
خورد"؟ و آيا آنهمه
خوني که به
جامعه پاشيده
شد، تقصير
انقلاب بود يا
محصول سرکوب
وشکست انقلاب
توسط جمهوري
اسلامي و
دوستان و
همکاران سابق
آقاي گنجي، را
ما قبلا پاسخ
داده ايم. ميتوان
در اين
مورد از جمله به
اطلاعيه اخير حزب
حکمتيست در
مورد ٣٠ خرداد
رجوع کرد.
بي ترديد براي
آزادي زنداني
سياسي، کارهاي
زيادي ميتوان
کرد. قيام و
باز کردن در
زندانها و
آزاد کردن
عزيزان
زنداني، يکي
از عالي ترين
آنها است.
اعتصاب و اتکا
به نيروي طبقه
کارگر و مردم
که بسيار قابل
حصول و قابل
انجام در هر
زماني است،
کار ديگري است
که ميتوان کرد.
در مقابل يک
ساعت، يک روز،
يک ماه اعتصاب
براي آزادي
زندانيان
سياسي، و در
اعتراض به
دستگيرهاي
رژيم، کمتر
دولتي هرچند
وحشي و قرون
وسطايي
ميتواند بي
اعتنا بماند. اين
بعلاوه راه
ايجاد ضمانت
در فراهم کردن
شرايطي در
جامعه است که
همه در آن
آزادانه خود را
به هرشکلي که
ميخواهند
بيان کنند. بايد
راه خود را
رفت.
برپرچم جنبش ما،
جنبش آزادي
زنداني سياسي نوشته
شده است،
"آزادي بدون
قيد و شرط
عقيده و بيان".
تنها در پرتو
تحقق اين
خواست است که
همه، با
خدايان و بي
خدايان،
کمونيست و غير
کمونيست، و از
جمله آقاي
گنجي
ميتوانند از زنداني
شدن به خاطر
عقايدشان و بيان
مخالفت با هر رژيمي
براي هميشه در
امان بمانند.
تنها در سنگر
تحقق اين
مطالبه است که
ميتوان به امثال
آقاي گنجي ضمانت
داد که
بتوانند بدون
هيچ نگراني و آزادانه،
اگر خواستند،
باز تغيير
عقيده بدهند.
مجددا از رژيم
اسلامي
طرفداري کنند.
يا در حمايت
از بخشي از
سرکوبهاي
رژيم بار ديگر
بيان و قلم
خود را بکار
اندازند و در
عين حال احساس
امنيت کنند که
دچار حبس و
زندان هيچ
رژيمي
نخواهند شد.
* در حاشيه، با
اعتصاب غذا
نمي توان به
جنگ رژيم
اسلامي رفت.
اين راهي است
که نه
ميتوان آن را
به مردم تعميم
داد و نه براي
همه قابل اتخاذ
است! گروگرفتن
جان و سلامت
خود و فرزندان
خود، آسيب زدن
به سلامت جسمي
و روحي خود،
آگاهانه و
عامدانه، در
اولين قدم
آنچه را که در
مقابل حاکمان
ميگذارد، "بي
ارزشي" جان
معترض است، آنهم
جان کساني که دست
شان به راههاي
ديگر ميرسد.
شايد اين راه براي
کسي که در
گوشه عزلت و
انزوا، در
زندان يا سياهچالي
در تنهايي خود
را گرفتار مي
بيند، "تنها
راه" ممکن
محسوب شود!
اما براي انسان
آزادي که به
مردم دسترسي
دارد،
ميتواند متشکل
شود و متشکل
کند، اعتصاب
کند و چرخ
توليد را بخواباند،
بنويسد و
سخنراني کند،
تظاهرات
براه
بياندازد و
زمين و آسمان
را خبر کند،
اين نه
راه، که چاه
است. اين شيوه
اليت سياسي،
"روشنفکر" و
معترضي است که
قرار نيست
مردم از او
بياموزند و به
جنبش او
بپيوندند.