پاسخ به چند سوال

اسد گلچيني

 

عباس عزيز

در اين ياداشت  به نکات، سوالات و يا نگرانيهايي که طرح کرديد ميپردازم و در باره محور هاي فعاليت و شما و شرايطي که در آن قرار داريد اين نکات را دارم:

 

کارگران و تشکل

تجربه خود شما هم نشان داده است که حتي برداشتن يک قدم براي هر تصميمي، بدون توافق و تصميم حتي الامکان بچه هاي قديمي ممکن نيست. راستش براي هر حرکت کوچک هم حياتي است که همه دوستان کارگر را در تصميمات و توافقات شريک کرد و نظر همه را خواست. بدون تلاش براي متحد کردن  و نگاه داشتن درجه بالايي از رفاقت و اعتماد، نميتوان کار جدي کرد. کارگران هم دقيقا از همين زاويه دوستان و رهبران خود را انتخاب ميکنند.

سوال اين است که چگونه اين اتحاد را ميتوانيد نگه داريد و آن را به شکل يک سازماني در آوريد که بتواند  کارگران و خواست هاي شان را نمايندگي کند؟ راههاي مختلفي را جلو پا ميگذارند و ممکن است هر کسي به کاري تمايل نشان بدهد. يکي شوراهاي اسلامي موجود را راه ممکن ميداند، ديگري تشکل مستقل و يا سنديکا و انجمن ها ي اسلامي و يا انتخاب نماينده و ...

من فکر ميکنم که مهمترين مساله در درجه اول اين است که متوجه باشيم که چه چيزي تغيير کرده است و ما به چه نيازي در اين دوره بايد جواب بدهيم؟

دوران کنوني و امکان انتخاب نماينده

از اينجا شروع کنم که اگر مبنا را فقط تغيير و تحولات يک سال گذشته جامعه و جنبش کارگري قرار بدهيم متوجه تفاوت زيادي خواهيم شد  براي اولين بار در ايران  و در طول دوران اين رژيم کارگران شرکت واحد اعلام اعتصاب کردند. اين اوج مبارزات و حق طلبي اين دوره از مبارزات کارگران بود، همراه با اين تعداد بسيار زيادي حرکات کارگري در همه نقاط  را شاهد هستيم که در اشکال مختلف دارند از خود دفاع ميکنند. اين دوره اي است که کارگران و فعالين کارگري همه جا در جنب و جوش و تحرک اند. رژيم بر اين امر آگاه است که اگر سنديکاي شرکت واحد را به رسميت بشناسد خانه کارگر و شوراهاي اسلامي در مدت بسيار کوتاهي از طرف کارگران منحل ميشوند. به همين دليل است که با رهبران و فعالين اين سنديکا اينگونه که ميبينيم رفتار ميکند. رهبر آنها منصور اسالو را اسير کرده اند و بسياري از رهبران و صد ها نفر از فعالين شان را به زندان انداختند.

احمدي نژاد و سران رژيم نجات را در بمب اتم و برقراري فاشيسم در جامعه ميدانند و ميخواهند بگويند که تشکل براي کارگران فقط شوراهاي اسلامي و خانه کارگر فاشيست هاي اسلامي است.اما دوران شوراهاي اسلامي  که بخشي از موجوديت رژيم و نماينده  دولت و کارفرما در محيط کارند  به سر رسيده است و کارگران دارند عملا آنها را منحل اعلام ميکنند و بطور قطع هيچ اميدي به اين ابزارها در ميان کارگران نبايد داشت. اين دوران مدتهاست عملا شروع شده است بايد به آن پيوست.

ميگوييد پس چگونه ميتوانيد کارهايتان را از راه قانوني پيش ببريد؟

يکي از راه ها که در شرايط فعلي ميتواند جواب دهد انتخاب نمايند گان کارگران است. کاري که در خيلي محل ها با اتکا به تجمع و مجمع کارگران صورت گرفته است. در نبود تشکل کارگران براي هر کار نماينده اي انتخاب ميکنند. حال ممکن است بنا به هر مصلحتي هر دوره را يکي نماينده کنند. اين راه حل خوبي است که کارگران پيشرو و پيشقدم و محبوب  به عنوان نماينده انتخاب شوند.  راستش در حال حاضر و در کارخانه ها و حتي شرکت نفت، که شرايط پادگان ها نظامي بر آن حاکم است، اين مکانيزم ميتواند کار کند. انتخاب نماينده براي مذاکره با کارفرما و ... مناسب است و اين راه عملي و ممکن و قانوني است. قانون هم نگفته که انتخاب نماينده ممنوع است. مهمتر اينکه اين نماينده ها پشتشان به اين بايد گرم باشد که در مجمع کارگران انتخاب شده اند.

 

ارتباط فشرده با ديگر بخشها در کارخانه و يا منطقه کارگري

به نظر من بخش مهمي از کار فعالين و نمايندگان کارگري رابطه با ديگر فعالين و نمايندگان در کارخانه و يا ديگر بخشهاي کارگري است. اين به کارگران امکان ميدهد که به فکر هم باشند.از هم خبر داشته باشند. مسائل مشترک زيادي را که دارند با هم در ميان بگذارند، رهبران و فعالين شان با هم آشنا شوند و براستي هر فعال کمونيست و هر فعال کارگري اين وظيفه پايه اي را بايد براي خود قايل باشد که اين ارتباط ها را وصل کند.

 ما بايد متوجه اين باشيم که در شرايطي که خيلي ها  به فکر اين هستند که "بابا اگر بتوانيم گليم خود را از آب بکشيم محشر کرديم" ما بايد همزمان به اين فکر باشيم که طبقه کارگر را متحد کنيم و ديگران هم بايد بتوانند و قادر شوند که "گليم خود را بدون از آب بکشند". به زبان ديگري ما کمونيستها فرق مان با ديگران در طبقه کارگر اين است که همزمان بايد متوجه همه طبقه کارگر و منافع طبقه مان باشيم. راه حل ما در اتحاد طبقه مان است ، اگر امروز ميبينيم که کارگران شرکت واحد را به اين صورت در برابر چشمان ما به زندان مي اندازند و بيکار ميکنند اساسا به اين دليل است که به ما کمونيستها امکان و مجالي براي فعاليت نداده اند که طبقه مان را به متوجه منفعت طبقاتي و اجتماعي اش کنيم و عملا قادر نيستيم نيروي طبقه مان را براي حمايت از آنها بحرکت در آوريم. ما کمونيستها غايب هستيم تا اينکه بتوانيم نفت و برق و صنايع سنگين را به حمايت از اعتصاب و رهبران زنداني شرکت واحد و ديگر مراکزي که تصميم به حرکتي دارند و قادر به آن نيستند به مبارزه اي مشترک بياوريم.

اين درس بزرگي براي تک تک ماست. ما در مقابل اين گرايشات محدود نگر و محدود به بخش و صنف خودمان ، اساس توجه مان کل طبقه کارگر منفعت اش  و اتحاد طبقاتي اش است، در عين حال که بايد از فعال ترين و رزمنده ترين افراد و تشکل در همان بخش و صنف خودمان هم باشيم.

 شرايط براي ابراز عملي و علني تشکل کارگري مناسب است؟

هر تشکلي بدون داشتن پايه اي قوي در ميان کارگران و در واقع بدون اتکا به اعضا در برگيرند اش نميتواند به مقابله با اوضاع کنوني برود. بدون داشتن بيشترين ارتباط با بخشهاي ديگر کارگران و تلاش براي به ميدان آوردن آنها در شرايط ضروري نميتوان در اين کارزار پيروز شد.

ما بايد دو کار اساسي را دنبال کنيم و در هر محيط و منطقه اي آنها را رواج دهيم:

۱ - کار پايه ما اين است که کارگران محيط مان را  بر سر همه موضوعات و مسايل مورد کشمکش با کارفرما متحد کنيم. اين شامل شرايط کار، دستمزد، طبقه بندي مشاغل، مسکن، مزايا و همه اجحافاتي که هر روز با آنها مواجه ميشويم است. کارگران بايد متوجه شوند که ما کمونيستها سرمان را پايين نمي اندازيم و اين اجحافات را قبول نمي کنيم. اين ها را افشا ميکنيم. کار ما متحد کردن و متحد نگاه داشتن کارگران است. کار ما بحرکت در آوردن نيروي همه کارگران است ، کار ما ايجاد صف منسجمي از فعالترين کارگران است که مثل خود ما ميدانند که طبقه ما بدون داشتن اتحاد هيچ است و بدون داشتن تشکل نميتواند يک خواست جزيي را طلب کند و بدون اين شرايط بردگي را تلاش ميکنند به ما بيشتر تحميل کنند.

کار ما اين است که تلاش کنيم تشکيل مجامع عمومي کارگري عادت شود و منظم باشد در آنجا نماينده ها و کميته ها و هر ارگان ديگري که براي پيگيري کارها تعيين ميشوند انتخاب شوند.

۲ -  مسايل اجتماعي را بايد مسائل مربوط به خودمان بدانيم. نميتوان بر اساس "گليم خود را از آب بکشيم و ديگران به ما چه مربوط" به زندگي ادامه داد. اين اوج در ماندگي و تحميل شرايط سختي است که رژيم و سرمايه داران به ما تحميل کرده اند و متاسفانه بسياري به آن تن داده اند. تجربه تا کنوني مبارزات کارگريدر اين رابطه بويژه قبل از شروع مبارزات شان متاسفانه منفي است. ما بر پايه کاري که در محيط خود ميکنيم و اتحادي که ايجاد ميکنيم و تشکلي که ايجاد ميکنيم بايد نگاه مان را هم از اوضاع و احوال جامعه و اتفاقات و تحولات آن بر نداريم و از اخبار و مسايل ديگر مراکز کار و جامعه را مطلع باشيم. امروز اگر شما و يا هر محيط کارگري و محله اي کارگري ،کارگران شرکت واحد و همه ستم و اجحافاتي که بر آنها و خانواده هاي شان، تشکل شان و آزاديخواهي شان شده است را فراموش نکند و سکوت خود را از طرق نماينده و تشکل و اسم کارخانه و طومار و نامه و تحصن و يا هر اقدامي که مناسب ميدانيد بشکند وزن مبارزه کارگران و صف طبقاتي شان مستحکم خواهد شد.

آيا ما به عنوان کمونيست فعاليت علني ميکنيم؟

به نظر من در شرايط کنوني نه! تا زماني که ما نتوانسته ايم نيروي اتحاد و تشکل کارگران و مردم را ضامن امنيت خود در مقابل رژيم کنيم قادر به فعاليت علني به عنوان کمونيست را نداريم. حتي مجاز به ريسک نيستيم. از هر گونه کاري که ما را از تبديل شدن به افراد و شخصيت هايي که کارگران ميتوانند و بخواهند راحت و آسوده به ما بپيوندند و به فراخوان هاي مان پاسخ بدهند، دور کند، بايد به پرهيزيم. راه موفقيت ما در اين است که ما را بعنوان کارگران حق طلب و ازاديخواه و برابري طلب بشناسند، به همان عنواني که بطور واقعي هستيم.

کار ما و جنبش اعتراضي ما

يک سطح ديگر کار ما همانطور که در جاي ديگري اشاره کردم بحرکت در آوردن توده کارگران است. اين براي ما کمونيستها در مقايسه با ديگر گرايشات در طبقه کارگر حيات و ممات است. نيروي ما نيروي همه کارگران است. ما ميخواهيم نيروي همه کارگران کارخانه و محيط کارمان را به حرکت در آوريم. ما ميخواهيم کارگران محيط کارمان در حرکات اعتراضي نقش داشته باشند. بدانند در جريان مبارزه چه کسي منفعت او را نمايندگي ميکند و بخواهد در تصميم گيري شرکت کند. نماينده انتخاب کند و نماينده عزل کند. نماينده شود و ياد بگيرد که از منافع خود و هم طبقه هايش دفاع کند. ياد بگيرد که به منافع همه کارگران در ديگر بخش ها مختلف فکر کند و ...

و بالاخره ما کارمان اين است که در کنار اين افق ياد بگيريم و ياد بدهيم که همه اشکال مبارزه را بکار ببريم و براي آن آماده باشيم. اگر ميخواهيم تحصن سازمان دهيم و يا اعتراض و  و اعتصابي، بايد بدانيم به چه امکانات و توان و نيرويي نياز داريم؟ تا کجا ميتوانيم ادامه بدهيم؟ دشمن چگونه عمل خواهد کرد؟ ما چگونه ميتوانيم مقابله کنيم؟ روي ديگران ميشود حساب کرد؟ براي اين کار چه بايد کرد؟ کدام روش مناسب است؟ و...

 برخي ها ممکن است متوجه اين دورنما نباشند و بخواهند به آب و آتش بزنيم و يا با محدود نگري همه امکانات و توان و نيرو را نسنجند و مشکلات مان را بيشتر بکنند. همه اينها بايد مورد بحث دوستان قديم تري و باتجربه تر قرار بگيرد.

کار حزبي ما

عباس جان،

اين بخش کار براي ما هميشه و بويژه الان از هر وقت حياتي تر است.  همانطور که طبقه ما بدون اتحاد و تشکل مبارزه اش هم هيچ ميشود، ما کمونيستها هم به عنوان بخشي از طبقه کارگر اگر حزب مان را نداشته باشيم و واحد هايش را در محيط هاي کار و زندگيمان نداشته باشيم تقريبا هيچ کار جدي از دستمان ساخته نيست. يار گيري هاي فردي ديگر بايد جايش را به تجمع هاي همان ياران بدهد که به هم اعتماد دارند و هم نظر اند. تجمع کساني که معتقدند که يک جمع محکم و با نقشه از کمونيستها بايد براي کارهايشان داشته باشند. دشمن تلاش ميکند که امکان علني کار کردن را از ما دريغ مان کند، نگذارد سازمان مان را درست کنيم و براي جامعه قابل پيوستن. اما ما بايد براي هدايت همه کارهايي که داريم . همين ارقامي هم که در اين نامه اشاره کردم، نياز داريم که با رفقاي کمونيست، واحد حزب مان را به عنوان موتور همه اين حرکات داشته باشيم و نگذاريم که خاموش شود. جمع ما ميتواند هميشه و منظم همه مسايل محيطي که در آن کار ميکنيم را بررسي کند و نقشه هايش را بريزد و عملي کند و در محيط اجتماعي اش به عنوان آدم هاي سرشناس، محبوب و توده اي  باشند، کاري که دشمن ديگر نميتواند کار زيادي براي جلوگيري از آن بکند. فعاليت ما کمونيستها بايد و ميتواند بر اين اساس متکي باشد و بدون اين هر روزه رژيم و حراست و شوراهاي اسلامي  ميتواند مانع هاي جديدي برايمان ايجاد کند.

باز هم برايمان بنويس