در جواب به جواب جوابم

در پاسخ نامه ٣٠ اوت رفيق حمید تقوایی

ريبوار احمد – ليدر حزب کمونيست کارگرى عراق


جوابتان چنین شروع میشود که جواب من شما را بیشتر متقاعد کرده است که موضعگیری دفتر سیاسی ما در قبال جدایی در حزب کمونیست کارگری ایران عجولانه و کاملا اشتباه بوده است. اما این حکم شما از نامه من استخراج نشده است و فکر نمیکنم نامه من به این استنتاج کمکی کرده باشد. شما از اول "بیشتر متقاعد" شده بودید که هر موضعی که در مقابل روش و اقدامات عجولانه تان قرار بگیرد، عجولانه و کاملا اشتباه است. این محک شماست، لازم نیست نامه مرا سند بگیرید.


میگویید تمام نارضایتی خودم را بر سمینار پالتاکی شما که در آن نامه پیشنهاد برگزاری پلنوم را رد کرده اید متمرکز کرده ام. رفیق حمید در این باره لازم است دو نکته روشن باشد: اولا به نظر من چند روز آخر قبل از جدایی بخصوص نامه 22 نفر و سمینار شما جوهر و فشرده دو شیوه و دو تصویر در برخورد با معضلات درونی حزب و دو نوع مسئولیت در قبال وحدت حزب را به روشنی نشان داد که طی دوره اخیر عمل میشدند، هر یک از این دو ادامه گذشته خودشان بودند. ثانیا در آخرین لحظات هر موضع و رفتاری بسیار تعیین کننده بود، نامه 22 نفر در آخرین لحظات فرصت جدیدی برای فکر کردن و چاره جویی باز کرد، جواب منفی شما هم در آخرین لحظات آن فرصت را ضایع کرد و دو شقه شدن را بر حزب تحمیل کرد. برای همه سوال است که چرا شما با آنهمه حرارت سنگر گرفته بودید که اجازه ندهید حتی 24 ساعت درباره ابتکار مسئولانه 22 نفر و درخواست نامه مشترک من و دفتر سیاسی حزبمان فکر شود. این مسئولیت تاریخی بزرگی است بر دوشتان و شما نمیتوانید از آن شانه خالی کنید. بدون شک این مساله بر موضع ما تاثیر زیادی گذاشت. یک روز زودتر پی بردنتان به اشتباه بزرگی که کردید و ضربه بزرگی که به کمونیسم کارگری زدید به نفع خودتان و حزبتان است. این دلیل متمرکز شدن من بر سمینار شما بود. رد کردن نامه 22 نفر ادامه همان شیوه و تصویری بود که با آن پیشنهاد رحمان و مصطفی و درخواستهای 3 نامه من و نامه مشترک من و دفتر سیاسی و نامه صلاح ایراندوست و نامه نادر بکتاش را رد کردید. شما بخصوص از شبی که به اتاق پالتاک آمدید و خواب از چشم همه ربودید و سپس خود رفتید و راحت خوابیدید، دیگر شعار "جنگ جنگ تا پیروزی" را بلند کردید و سرنوشت حزب و جنبش را به اینجا رساندید. در آن سمینار نیامده بودید که بحث سیاسی بکنید، بلکه با شعار تصفیه تشکیلاتی به میدان آمدید و سعی کردید برای این کار نیرو بسیج کنید. همین روش مبنای کار و اقدامات بعدی تان هم شد که هر پیشنهاد مثبتی که طرح میشد فورا از طرف شما جواب رد میگرفت، از این نظر به راستی پیشرو بودید.


برای توجیه تصمیمات و اقدامات غیرمسئولانه تان مجددا به نامه و "تهدید" 21 نفر برگشته اید، اما باور کنید شما نمیتوانید همه گامها و مواضع خود را با آن نامه "تهدید" توجیه کنید. بخصوص که نامه 22 نفر بعد از نامه 21 نفر آمده بود، اگر به دنبال یکپارچگی حزب بودید میبایست از آن فرصت به گرمی استقبال میکردید، با کلی امید منتظر بودیم که در آن سمینار از آن ابتکار استقبال کنید، اما واضح بود که آن فرصت آفرینی برای حفظ یکپارچگی حزب تماما شما را به خشم آورده است.


چند بار دیگر هم درباره موضع من در قبال نامه ٢١ نفر پرسش کرده اید، من تاکنون آگاهانه از اظهار موضع خودداری کرده ام چون بیان حقیقتی که بدان معتقد بودم بسود یکپارچگی حزب نبود. من آنوقت مفید نمیدانستم که بگویم نامه ٢١ نفر نه تهدید است و نه انشعابی، زیرا گفتن این با کاری که در راه وحدت حزب برای خود گذاشته بودم خوانا نبود. بلی رفیق حمید باز هم شما مسئول بودید که ٢١ نفر ناچار میشوند بگویند که اگر پلنوم پلاتفرم حزب سیاسی را نپذیرد ناچار میشویم راهمان را جدا کنیم، به این دلیل ساده که شما بند ١٣ اصول سازمانی حزب که منصور حکمت نوشته است را زیر پا میگذارید و صراحتا میگویید که اختلاف نظر در حزب را تحمل نمیکنید، هر کس نظرش با شما یکی نباشد را بیرون میکنید. به این ترتیب تنها دو راه در برابر کسانی باز گذاشتید که مانند شما فکر نمیکردند، یا باید از نظر خود پشیمان شوند و مغز خود را بشویند و به نظر شما ایمان بیاورند، یا دنبال کمپین گردآوری نیرو و آماده شدن برای جنگ و جدال در کنگره ای راه بیفتند که شما با هدف تصفیه مخالفانتان به آن پناه برده اید. در چنین موقعیتی کسانی که نظرشان با شما یکی نیست و حاضر هم نیستند که از نظر خود تبری کنند، در عین حال کنگره جنگ تحقیر متقابل را نمیپذیرند، هیچ راهی جز جدایی برایشان نمیماند. آن ٢١ نفری که ناگزیر از این موضع شده بودند و نه بعنوان تهدید بلکه به این تصمیم رسیده بودند، میبایست همان کار را بکنند که منصور حکمت کرد و پیشاپیش تصمیمشان را به رهبری حزب اعلام کنند، برای اینکه به رهبری فرصت بدهند راجع به انتخاب خود فکرکنند نه اینکه ناگهان در پلنوم آنها را با چنین تصمیمی مواجه سازند.


از منطق و تحلیل من اظهار تعجب میکنید و گویا شما همیشه "انشعابیون" را به ماندن در حزب فرا خوانده اید. راستش شما همیشه این کار را کرده اید اما به شرطی که آنها از نظرشان تبری جویند و به قول خودتان "غسل تعمید" شوند و به نظر شما شهادت بیاورند. دوست ندارم بگویم این به حکم و سنت چه جنبشی و چه کسانی شباهت دارد اما به اندازه سر سوزنی با سنت منصور حکمت خوانایی ندارد. میتوانید به ما بگویید که در این مدل حزب شما و در حزبی که شما لیدر و تصمیم گیرنده اش هستید، سرنوشت شخصیت ها و رهبرانی مانند کورش و رحمن و عبدالله دارابی و فاتح و حمه سور و مجید و مهرنوش و ... و ... و ... که نظرشان با شما متفاوت است چه میشود؟ من در این ماجرا متوجه شدم که موقعیت اجتماعی و پراتیک و شخصیت افراد نزد شما ارزشی ندارد، همه معیار شما نظر است.


در جواب من میگوئید "معیار اصولیگری من گردن گذاشتن به رای پلنوم و کنگره است، مشروط نکردن پذیرش تصمیمات پلنوم به موافقت با خود است، معیار من تبعیت بی قید و شرط اقلیت از اکثریت است ..." حقیقتا متعجبم، گوئی دارید علیه خودتان دلیل میآورید. این دلایلی که بعنوان معیار اصولیگری خود میآورید، همگی علیه شما هستند، شما درست بر خلاف آن معیارها رفتار کرده اید. شما کجا پایبند پلنوم بوده اید؟ مگر از روی پلنوم و کمیته مرکزی نپریدید؟ کجا پایبند بی قید و شرط اقلیت و اکثریت هستید؟ بهانه تان هر چه باشد مگر در مخالفت با اکثریت کمیته مرکزی (٢٤ نفر از ٤٦ نفر) پلنوم را رد نکردید؟ شما اقلیت و اکثریت را دقیقا به شرطی قبول دارید که موافق خودتان باشد، در دفتر سیاسی قبول دارید چون ١١ به ١٠ قرارهای شما را تایید کرد اما در کمیته مرکزی که ارگان بالاتر از دفتر سیاسی است، قبول نکردید چون ٢٤ به ٢٢ مخالف قرارهایتان بود. البته صحبت بر سر آن تجمعی که کنگره نام گداشته اید و هیچ قانونیتی ندارد و به هیچ معیار و اصول سازمانی ای متکی نیست و نمیتوان اسم کنگره بر آن گذاشت، صحبت جداگانه ای است و حقا شما خیلی بر این پا میفشارید. اما این هم یک بار دیگر دلیلی بر پایبند نبودنتان به اصولیگری است و نه عکس آن. همه اصول کنگره را به خاطر آکسیونی که فکر میکنید میتوانید به میدانی برای محاکمه و تصفیه مخالفانتان تبدیل کنید زیر پا گذاشته اید. گذشته از اینکه این محاسباتتان چقدر واقعی است یا نیست، سوال اینست که جدا از اینکه بهانه شما چه باشد و آیا "کمیته مرکزی به بن بست رسیده است"، شما بر اساس کدام موازین و اصول سازمانی، و نه اجتهادات مزاجی خودتان، این حقوق و اختیارات را به خود میدهید که به رغم مخالفت اکثریت کمیته مرکزی و از طریق پریدن از بالای سر این عالیترین ارگان میان دو کنگره، فراخوان کنگره میدهید و درباره آن تصمیم میگیرید؟ بر چه اساسی و طبق کدام سند به نام اکثریت اعضا و کادرهای حزب در مورد ضرورت برگزاری کنگره سخن میگوئید؟ میتوانید به ما بگوئید شمار اعضای حزب چند است و آن اکثریتی که خواستار برگزاری کنگره شده اند و شما را وکیل کرده اند چند در صد هستند؟ کی و کجای تاریخ تحزب کمونیستی چنین کنگره ای برپا شده است؟ به حقیقت منطق و ادعاهایتان عجیب و بسیار حیرت انگیزند.


از ما میخواهید که در چند نقش جداگانه ظاهر شویم، یک بار بعنوان رهبری حزب عراق، یک بار بعنوان کادر حزب کمونیست کارگری ایران و بار دیگر بعنوان کمونیستهایی قطع نظر از موقعیت تشکیلاتی مان. به راستی این همه تفکیک از نظر من عجیب است، ما قبل از هر چیز بعنوان کمونیست واقعی فکر کرده ایم و تحلیل و ارزیابی داده ایم نه بعنوان اینکه در دو حزب چه موقعیتی داریم. اما حتی اگر با معیار شما هم باشد، هیچ واقعیتی در ایرادی که به ما میگیرید وجود ندارد. رفیق حمید من باید چند بار این روایت را برای شما بازگو کنم: ما بعنوان کادرهای شما در جریان بحثها قرار نگرفتیم بلکه بعنوان رهبری حزب کمونیست کارگری عراق این مباحثات را گرفتیم، این حرف شما واقعیت ندارد، این مخدوش کردن واقعیت است، من رسما از شما و کورش درخواست کردم که اسناد و مباحثات را به کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری عراق بدهید. شما هم بعد از یک هفته اعلام رضایت کردید و به این ترتیب به کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری عراق، نه کادرهای حزب شما داده شد، رهبری حزب عراق هم دو هفته بعد موضعگیری اش را شروع کرد. ما میبایست پیشتر موضع میگرفتیم اما بر تلاش برای حفظ وحدت تمرکز کردیم و از هر موضع دیگری اجتناب کردیم، به خاطر وحدت دندان روی جگر گذاشتیم. نامه های قبلی من که با امضای شخصی خودم نوشته شده اند، نه حزب یا دبیر کمیته مرکزی، بلکه موضعگیری های من بودند درباره مسائل بسیار ویژه (حمایت از پیشنهاد رحمان و مصطفی و انتقاد از رد آن پیشنهاد توسط شما). بنابراین دیگر بس کنید اینهمه بالا و پائین کردن ها را، شما هر بار دست به منطق عجیبی میبرید و خود را به تناقض آشکاری میاندازید تا موضع حزب ما را غیراصولی و اشتباه قلمداد کنید. اینها فایده ای ندارد، اصل مساله اینست موضع ما به نفع شما نیست، به این دلیل بهانه بی اساس برایمان میتراشید.


درباره بحث و اختلاف نظرات سیاسی درون رهبری حزب کمونیست کارگری ایران نظر ما را پرسیده اید، در این باره نگران نباشید که بعنوان تفتیش عقاید به آن نگاه کنیم زیرا این با گذاشتن پرسشنامه جلو مخالفان و درخواست "غسل تعمید" از مخالفان فرق دارد. اما شما با این سوال میخواهید اصل مساله (صورت مساله) را عوض کنید و ما را به میدانی بکشانید که خود برای رساندن حزب به این روز انتخاب کرده اید. من بر خلاف شما معتقد نیستم که عامل اصلی کشاندن حزب به این دوشقه شدن، اختلاف نظرات سیاسی بود، پیشتر هم گفته ام که در رهبری حزب ایران اختلافات سیاسی وجود دارد و اختلافات سر مسائل مهمی هم بود. اما این اختلافات تازه نبودند و ضروری نبود که به این دوشقه شدن حزب منجر شود. میشد در چهارچوب یک حزب یکپارچه به شیوه درستی با آن اختلافات برخورد شود و مایه پختگی سیاسی حزب و روشن شدن بیشتر سیاست و استراتژی و پلاتفرم آن گردد، آنچه این اختلافات را به عامل دوشقه شدن حزب بدل کرد پیش از هر چیز سیستم فکری و تصویر شما از حزب سیاسی و حزبداری و برخورد به اختلافات سیاسی، بویژه ناتوانی خود شما از اداره حزبی که در آن اختلاف نظر موجود باشد بود. وگرنه تا آنجا که به مباحث سیاسی برگردد شاید سر همان مسائل در حزب عراق و حتی در حزب حکمتیست هم همین امروز یا فردا به همان شیوه اختلاف نظر وجود داشته باشد، بی آنکه تئوری راست و چپ و دوشقه کردن حزب از ان استنتاج شود. فکر نکنید که موضع ما در این مساله مبتنی بر این باشد که در مجموعه مباحث (شورا، حزب و قدرت سیاسی، اوضاع سیاسی ایران و سیاست و نقشه حزب، ...) همفکری و انسجام داشته باشیم یا خیر، اگر در جای خود و جدا از هدف بیرون راندن و تصفیه صف مقابل، این مباحث طرح شوند چه بسا من در بحثی همفکر تو یا کورش میبودم و یا نظرم با هر دوی شما متفاوت میبود. اما این صورت مساله نیست و آن را عوض نکن. راستش من این تصویر را بی پایه میدانم. اگر ما چنین فکر کنیم چه ضمانتی وجود دارد که فردا بر سر هر مساله و تحول دیگری دوباره اختلاف نظر نداشته باشیم؟ من نمیدانیم شما با این سیستم فکری چطور میتوانید به تحزب ادامه دهید؟ آنچه برای من اساسی است اینست که میتوان در حزبی که پابند برنامه و تئوری و سنت منصور حکمت باشد و دائما هم نظرات مختلف در آن موجود باشد، بحث مختلف وجود داشته باشد، اگر نباشد عجیب و غریب است، پس از طرح نظرات مختلف و انجام جدل لازم بر سرشان، خط سیاسی حزب به صورت قرار و قطعنامه و پلاتفرم در ارگانهای رهبری با اقلیت و اکثریت قطعی شود و سپس این مبنای کار و فعالیت مشترک همه حزب میشود. عجیب بودن موضع شما در این است که این را عجیب میدانید.


در مورد دسته بندی حزب به چپ و راست که نزد شما به یک تز پایه ای بدل شده است، حقیقتا من ذره ای برای این تز ارزش قائل نیستم، زیرا به هیچ منطق و متد مارکسیستی ای متکی نیست، بلکه نشانه درک بسیار سطحی ای از مارکسیسم است. آیا لازم است برای نشان دادن پوچی این تز به متد مارکسیستی و حکمتیستی متوسل شویم؟ شما دو جمله بسیار برجسته در کنگره چهارم بکار بردید یکی اینکه "میگویند در حزب کمونیست کارگری اختلاف هست و انشعاب میکنند اما من خاطرتان را جمع میکنم که این حزب انشعاب نمیکند و اگر هم بکند بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی این کار را خواهد کرد" دوم اینکه "به ما میگفتند که در فقدان منصور حکمت باد اینها را میبرد اما حالا معلوم شده کسی که نمیخواهد باد او را ببرد باید به ما تکیه کند". من از ته دل از این دو جمله خوشم آمد. تصور من این بود که حمید تقوایی فکر کرده و تحلیل کرده و تصمیم قوی و بزرگی گرفته است، متوجه نشدم که اینها شعارند. میتوانید به ما بگوئید که اگر شما فکر میکردید که از یک سال قبل از کنگره، از پلنوم ١٦ چیزی (نظر، تز، گرایش، پلاتفرم – چون شما هر بار چیزی میگوئید) راست در رهبری حزب سر بلند کرده است، دیگر چگونه میتوانستید به ما اطمینان بدهید که این "راست" با "چپ" شما در یک حزب متحد خواهد ماند؟ بعلاوه اگر واقعا شما فکر میکنید که از دو سال پیش (ماه اوت ٢٠٠٢) در پلنوم ١٦ با یک سند کورش مدرسی، راست در حزب سر بر آورده است، چگونه است در حالیکه آن سند در آرشیو بوده و یک کلمه کم و زیاد نشده، در ماه فوریه ٢٠٠٤ با نامه دبیر شماره یک خود منکر وجود راست و چپ در حزب میشوید و آن را بی اساس میخوانید؟ همچنین بعدا در مارس ٢٠٠٤، به شیوه بسیار برجسته تری در نامه مشترکتان با دفتر سیاسی که در پلنوم ٢٠ به اتفاق آرا تصویب شد، وجود این راست و چپ را انکار میکنید؟ از خودت میپرسم کدام صحبت و کدام تحلیلت را باور کنم؟ صحبت کنگره را یا نامه ماه فوریه یا نامه مشترک ماه مارس یا صحبت امروزت را؟ شما هر روز چیزی میگوئید. تازه اگر صحبت امروزتان را مبنا بگیریم، بگذارید آن را با حکمتیسم بسنجیم ببینیم ذره ای ارزش برایش باقی میماند؟ منصور حکمت وقتی از ناسیونالیسم کرد بعنوان راست در حزب کمونیست ایران نام برد، از هر نظر، در افق، در سیاست، در سنت، در پراتیک تشکیلاتی و اجتماعی، در موضع مرتبط با مساله کرد و جنبش کردستان، مبارزه مسلحانه و پیشمه رگایه تی، حزب دمکرات، جنگ ایران وعراق، جنگ خلیج، خیزش در کردستان عراق، .... این راست را با اسناد و قطعنامه و کارکرد آن نشان داد ... در مورد آن کلی کتاب و جزوه و مقاله نوشت، کنگره و کنفرانس و سمینار برگزار کرد، سیاست و استراتژی و آلترناتیو چپ در برابرشان گذاشت، پس از همه اینها بدون آنکه کمپین شخصی علیه کسی براه بیندازد و شخصیت کسی را لکه دار کند یا شعار طرد کسی را بلند کند، راه روشن یک بنی کردن حزب را نشان داد. اما به خودتان نگاه کنید، تمام سندی که روزی صد بار تکرار میکنید چهار پنج کلمه "مجلس موسسان، رفراندم، دولت حجاریان، اعتقاد نداشتن به سوسیالیسم" است، گوش به جواب طرف مقابلتان هم نمیدهید، از حرف طرف هم تفسیر دلبخواهتان را میدهید و سپس 3 ساعت این تفسیر را میگوئید و میگوئید. سوال من اینست که آیا میشود مانند منصور حکمت که نقش گرایش راست در پراتیک آن دوره کومه له که کمیته رهبری را در دست داشت نشان داد، شما هم طی دوره ای که کورش لیدر حزب بود نمونه ای از راست زدن حزبمان را نشان دهید؟! نمیشود تصور کرد که سیاست و تحلیل لیدر در پراتیک حزب منعکس نشده است. این در حالیست که پلنوم 19 به اتفاق آرا از تلاشهای عظیم کورش در دوره لیدری اش قدردانی کرد. سرانجام اگر کورش از پلنوم ١٦، تز یا نظرات یا تمایلات راست پیدا کرده است، پس چه شد که در پلنوم ١٨ شما خود را بعنوان آلترناتیو "چپ" برای پست لیدری کاندید نکردید و به این آلترناتیو "راست" رای دادید؟!! اینها و هزار و یک سوال دیگر را چگونه جواب میدهید؟ من این تحلیل های شما را بی پایه میدانم.


شما انکار میکنید که از ما خواستید دخالت نکنیم، میگوئید منظورتان این بوده که بعنوان حزب دخالت نکنیم نه بعنوان افراد. من میگویم این هم مورد ندارد که از ما بخواهید بعنوان حزب دخالت نکنیم. با بروز نخستین اختلاف در درون حزب ما در سال ١٩٩٤، حتی حرفی در سطح جامعه اعلام نشده بود که منصور حکمت در برابر آن وضع دو قرار را در مورد دخالت در صحنه سیاسی عراق و پیشنهاد عضویت کورش و رحمان در کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری عراق را طرح کرد که در پلنوم تصویب شد و حتی اولی را علنا در انترناسیونال چاپ کرد، بعد از آن بود که با خود ما صحبت کردند. سوال اینست که چرا آن وقت اصولی بود که حزب کمونیست کارگری ایران به ابتکار منصور حکمت بعنوان حزب قبل از اینکه اختلافات ما در سطح جامعه مطرح شود، در اختلافات درونی ما دخالت کند و موضع روشن و علنی بگیرد، اما اصولی نیست که ما بعد از رخ دادن جدائی و پخش شدن تفسیر شما از این جدائی از رادیو انترناسیونال و سمینار علنی، موضع بگیریم؟! اگر قرار باشد همه صحبتهایتان را با آوردن نمونه و سند ملموس از منصور حکمت جواب بدهم، جواب نامه شما یک کتاب خواهد شد.


به ما میگوئید نباید بر اساس نامه ها و سمینارهای داخلی موضع بگیرید، اما مگر نه اینکه خودتان تمام استنادتان درباره دسته بندی کردن رهبری حزب به راست و چپ و دوشقه کردن حزب فقط یک سند داخلی و مجموعه ای نامه و سمینار داخلی است؟ مگر مبحث رفراندم و حجاریان و مجلس موسسان انعکاس علنی و اجتماعی داشته است؟ بازتابی بر فعالیت های حزب بجا گذاشته است؟ این دست به دست کردنها چیست؟ این شرط و شروط چیست؟ حرف و تحلیل تان غرق تناقضات است و هیچ مبنای مارکسیستی ندارد.


مجددا از ما انتقاد میکنید که بر مبنای فقط یک اطلاعیه از حزب حکمتیست پشتیبانی کرده ایم، البته وقت خودش بدنبال جدائی از حزب کمونیست ایران و اعلام موجودیت حزب کمونیست کارگری ایران هم ما بعنوان جریانات چپ عراق، همین کار را کردیم، و آن وقت نه شما و نه باقیماندگان در حزب کمونیست ایران از این بابت ایرادی به موضع ما نگرفتند. زیرا هم آنوقت برای همه روشن بود که مبنای ما یک اطلاعیه نبود و هم امروز روشن است که بر مبنای فقط یک اطلاعیه موضع نگرفته ایم. ما بعنوان بخشی از جنبش کمونیسم کارگری نقش و خط سیاسی و پراتیکی این صف از رهبران کمونیسم کارگری را میشناسیم و میزان پایبندیشان به سنتها و تئوریهای منصور حکمت را درک میکنیم، حزب حکمتیست ادامه همان خطی است که قبلا در حککا پیش برده میشد و دورانی هم خود کورش لیدر و رهبر آن بوده است. ادامه همان خطی است که شریک همه کار و فعالیتی است که حزب کمونیست کارگری ایران به پیش برده است، همچنانکه حزب کمونیست کارگری ایران ادامه خطی بود که منصور حکمت قبلا در حزب کمونیست ایران طرحریزی کرده بود. این جدائی بر مبنای تجدید نطر در هیچیک از اسناد رسمی حککا نبود، بلکه حاصل آنست که شما بجای جدل سیاسی و نظری بر سر مباحث و تحلیل ها، به تصفیه تشکیلاتی پناه بردید و همه اقدامات و پیشنهادهایتان از اینجا سرچشمه گرفت. این جدائی قبل از هر چیز بر اساس سنت تحزب کمونیسم کارگری بود، در این مورد شما به شهادت هزار و یک شاهد آن سنت را کنار گذاشتید.


بگذار وقتمان را با این جدل بیهوده تلف نکنیم، زیرا خودتان هم به حرفهائی که رو به ما میزنید باور ندارید. من مانده ام این حرفتان را باور کنم که گویا ابژکتیو و بر مبنای آینده در مورد حزب حکمت قضاوت خواهید کرد، یا با آن جنجال و هیاهوی راست، راست، راستی که در رادیو انترناسیونال و سایت روزنه و سمینارهایتان علیه این حزب براه انداخته اید و حکمتان را صادر کرده اید و تمام! شما ما را سرزنش میکنید که بر مبنای یک اطلاعیه موضع گرفته ایم، اما جالب توجه اینست که موضع خود شما تنها بر اساس دو جمله آن اطلاعیه است، که میگوید "تشکیل یک حزب سیاسی مدرن و اجتماعی و توده ای کمونیستی در ایران و کسب قدرت سیاسی، شرط سازماندهی انقلاب اجتماعی طبقه کارگر است". ظاهرا درک این مساله برای شما سخت است. بر مبنای درک غلط خودتان از این جمله، حکم راستروی علیه این حزب صادر کرده اید. آیا میتوان حرفهایتان را جدی گرفت که ما را سرزنش میکنید که چگونه میشود بر مبنای یک اطلاعیه موضعگیری کرد.


درباره پیام تهدیدآمیزت و به قول خودت "توصیه" برای پاشاندن وحدت و انسجام حککع، رفیق حمید! دیگر مجالی باقی نگذاشته ای که از قضاوتی بدبینانه ابراز تاسف کنید که گویا من به نادرست در قبال شما و عملکردتان پیدا کرده ام. واقعا از صمیم قلب برایت متاسفم. عجیب اینکه درست در کنار همان نوشته ای که در سایت روزنه گذاشته ای و در آن مرا متهم به اتهام زنی به خود کرده ای، دو نوشته از اعضای دفتر سیاسیتان درج شده که عینا پیام شما را گرفته اند و دست بکار شده اند و پیش بینی من را متحقق کرده اند و کادرها و اعضای حزب ما را به شورش و قیام علیه رهبری و حتی زیر پا گذاشتن همه اصول و موازین و معیارهای حزبی و زیر سوال بردن سلسله مراتب حزبی و صلاحیت ارگانهای رهبری فرا خوانده اند. نامه مصطفی صابر و محسن ابراهیمی تنها دو نمونه زمخت و آشکار و بی پرده هستند اما نمونه های دیگری وجود دارند که نشان میدهند شما طبق نقشه دست به پاشاندن وحدت و انسجام حککع و دوشقه کردن آن برده اید. کادرهای ما روزمره این تحرکات شما که بیشتر در سطح اعضای رهبریتان است را به ما اطلاع میدهند، امیدوارم از این پس خود آن را بازگو کنند. اما در مورد همین نوشته ها ضروری است یادآوری کنم که سابقا این حرف طالبانی بود که به ما میگفت منصور حکمت مینویسد و شما امضا میکنید، اما اکنون متاسفانه مصطفی صابر به این جعبه دست برده و گفته است که کورش مدرسی نوشته و شما امضا کرده اید. واقعا برایتان متاسفم.


رفیق حمید! بسیار متاسفم، ما انتظار دیگری بخصوص از شخص شما داشتیم، کمی با جسارت انقلابی و با الهام از منصور حکمت نگاهی به نقش این چند ماه گذشته ات بینداز و به اشتباهات خود پی ببر و آنها را اصلاح کن. هنوز کار از کار نگذشته است. باور کن مسئولیت مستقیم درب و داغان کردن حزب منصور حکمت در ایران بر عهده توست، نگاهی گذرا بر ابراز شادمانی های روی سایت روزنه در مورد "پیروزی بر راست" گمانی برای کسی باقی نمیگذارد که حتی از دوشقه شدن حزب خوشحالید بیشتر از اینکه ناراحت باشید. اما رفیق حمید دوباره به شما هشدار میدهم که از ایده تکرار این خطای بزرگ در قبال حزب منصور حکمت در عراق دست بکشید. چنین کاری گذشته از اینکه شما را به جائی نمیرساند، همچنانکه تاکنون هم برایتان ثمری نداشته است، اما هیچ توجیهی هم ندارد. در آنجا حتی حرفی از "مجلس موسسان و رفراندم و دولت حجاریان" هم در میان نبوده تا بهانه کنید. حزب همچنان مانند ماههای قبل بر سیاست و موضع و فعالیت خود استوار است و در سخت ترین شرایط و دشوارترین صحنه به کار خود ادامه میدهد. دست بکشید از نیت پاشاندن صف حکمتیست هایی که در میدانگاه تروریسم و جنگ و کشتار و سناریوی سیاه دست هم را گرفته اند و پرچم منصور حکمت را برفراشته اند و برای بیرون بردن جامعه از آن گرداب تند بیوقفه تلاش میکنند.


ریبوار احمد

دبیر کمیته مرکزی

حزب کمونیست کارگری عراق

١ سپتامبر ٢٠٠٤