تراژدى بم  ادعا نامه جامعه انسانى را عليه مسببين زمينى اين فجايع برجسته ميکند.

(مصاحبه راديو پرتو با رحمان حسين زاده)

 

مصطفى اسد‌پور: جمهورى اسلامى با احاله به مشيت الهى شروع کرد. با دست و پنجه نرم کردن با موجى از بيزارى و نارضايتى ادامه داد و امروز ديگر در مقابل تصويرى تکان دهنده از وضعيت بازماندگانش ديگر حتى از تبليغات بازسازى شهر "نمونه و الگوى بم" خبرى نيست. اين رژيم چطور جان سالم بدر برد؟

 

رحمان حسين زاده: قبل از جواب مستقيم به سئوال شما بگذار در اين مناسبت به مسئله‌اى اشاره کنم. يکسال از فاجعه بم گذشت. اما بم، آن تراژدى بزرگ، با قربانيان، جانباختگان، بازماندگان و صدمات انسانى، اجتماعى و روانى و سياسى و ديگر پيامدهاى آن فراموش نشدنى است. ميگويند رويدادهاى بزرگتر و در اين مورد فجايع بزرگتر شايد قبلى‌ترها را فرعى کند. اما در اينمورد درست در سالگرد زلزله زخم عميق‌بم تازه شد. گويى از نگون بختى و يا همسرنوشتى تاسف‌بار در گوشه ديگرى از دنيا، در اقيانوش هند بشريت اسير دست نظم ضد انسانى موجود و قهر طبيعت بم را تکرار کرد. بم و بيش از صد هزار قربانى سرى‌لانکا، هند و تايلند و بورمه و بنگلادش و اندونزى و ... قلب ما را فشرد. اين فاجعه تلخ ميتواند ادعانامه جامعه انسانى را عليه مسببين زمينى آن، نظم ضد انسانى سرمايه و دولتهاى تبهکارى که با دريغ مسکن و امکانات و امداد مناسب کرور کرور انسانها را به کام مرگ ميکشند، رساتر به وسط صحنه بکشاند. به بم برگرديم و به سئوال شما که جمهورى اسلامى بعد از فاجعه بم چگونه جان سالم بدر برد؟ ببينيد در همين دنياى موجود و در جامعه اى که درجه‌اى از استاندارد و موازين حق‌طلبانه انسانى، درجه اى از مسئول کردن دولت و حاکميت در قبال شهروندانش جاافتاده است. مثلا در کشورهاى پيشرفته اروپايى قاعدتا مشابه يک صدم بى‌مسئوليتهايى که جمهورى اسلامى در قبال شهروندانش و تبهکاريهايش در قبال فاجعه بم و قربانيان و بازماندگانش از خود نشان داد، کافى بود آن دولت فورى مجبور به کناره گيرى شود و مقاماتش به جرم تبهکارى عليه مردم پاسخگو باشند. با خاک يکسان شدن يک شهر بزرگ، مرگ هزاران نفر و پيامدهاى فاجعه بار يکساله اين تراژدى دليل کافى کنار رفتن رژيم اسلامى به عنوان عامل مستقيم اين فاجعه بود. اما ميدانيم اين رژيم کنار نمى‌رود و بايد کنارش زد. کنار زدن آن کار آن نيروى انسانى است که اتفاقا در فاجعه بم تنفر و انزجارش از رژيم اسلامى به اوج رسيد. اين نيروى انسانى در اقصى نقاط ايران و حتى در سطح بين‌المللى به هم نزديکتر شد، به سوى هم دست دراز کرد، حس انسانى و همسرنوشتى وسيع را به حرکت درآورد. هميارى و امداد فراوان را سازمان داد، بخشى از مصائب را تخفيف داد، دردهايى را درمان کرد، زخمهايى را التيام بخشيد. در بسيارى موارد با موانع ايجاد شده جمهورى اسلامى درافتاد و رژيم اسلامى را تحت فشار گذاشت، اما هنوز به سرآغاز حرکتى براى تغيير تناسب قواى جدى در معادله سياسى ايران تبديل نشد. اينجا صرفنظر از موانع و ابزار سرکوب رژيم اسلامى، بايد اين وضعيت را ديد که جنبش ما، جنبش انسان دردمند، جنبشى که با درد مردم بم، دردمان و تنفرمان از وضع موجود و رژيم اسلامى به اوج رسيد، جنبشى که رهايى انسان، رفاه و زندگى شايسته انسان را به دور از اين مصائب ميطلبد، هنوز پراکنده است. هنوز به اندازه کافى متحد و متشکل نيست. هنوز به اندازه کافى به‌هم بافته نيست، هنوز قدمهاى بعدى خود را درست برنميدارد. هنوز رهبرى خود را تماما انتخاب نکرده است. بر اين کمبودهاى جنبش خودمان بايد فايق بياييم، تا رژيم اسلامى جان سالم بدر نبرد. طبعا منظورم اين نيست صرفا جنبش اعتراضى قوى حول فاجعه بم ميتوانست جمهورى اسلامى را کنار بزند. اتفاقا در روزهاى اوج ماجراى بم توده انسانى به حرکت درآمده به درست فکر و ذکرش به نجات مستقيم انسانها از آن فاجعه متمرکز بود. اما به نظرم اگر جنبش جان به لب رسيده از دست جمهورى اسلامى و اين فاجعه آن کمبودها و مشکلات را نداشت، ميتوانست چنان تناسب قوا را تغيير دهد، که عمر رژيم اسلامى را بسيار کوتاهتر کند.

 

مصطفى اسد پور: ما با پديده دخالت مستقيم مردم روبرو بوديم. گروههاى امداد مردم تشکيل شد. به محل رفتند، نطفه‌هايى از شوراى نظارت زلزله زدگان شکل گرفت. شما از جمله خواهان گسترش اينگونه اقدامات بوديد. آيا اين تناقض با خود حمل نميکند. مگر اين دولت نيست که اين مسئوليت را به عهده دارد؟ درست‌تر نيست که دولت را بجايش تحت فشار قرار داد؟

 

رحمان حسين زاده: قطعا دولت مسئول است و بايد آن را تحت فشار قرار داد و مسئول شناخت. دولت است که امکانات و ابزارها را در دست دارد، جزو وظيفه اولش است، که اين امکانات را در خدمت مردم بکار بگيرد. اما در وقايع بزرگ و اضطرارى و بويژه فاجعه بار نيروى انسان بحرکت درآمده با سريعترين شکل و هر چه در توان دارد ميخواهد به نجات همنوعش و انسانها کمک کند. حتى در کشورهايى چون اسکانديناوى و اروپا

که درجه مسئوليت پذيرى دولت در قبال شهروندان اصلا قابل مقايسه با دولتى مثل جمهورى اسلامى نيست، چنين وقايع تکان دهنده و حتى در بعد محدودتر همين حرکت کمک رسانى مستقيم را طبعا براى پريودهاى کوتاه مدت به همراه دارد. اين حرکت را بايد تشويق کرد، سازمان داد و همزمان دولت را هم موظف کرد به بهترين وجه وظيفه خود را انجام دهد و اين تناقضى ندارد.

 

در مورد جمهورى اسلامى و قضيه بم مسئله اينست که دولت جمهورى اسلامى آن امکانات و ابزارها را براى نجات انسانها بکار نگرفت و نميگيرد. کمکهاى بين‌المللى و مردمى را هم از مردم دريغ کردند. چپاول و امکانات را بالا کشيدن توسط سران و دست‌اندرکاران مفتخور وفاسد پرونده رسواييشان است. در اين وضعيت دخالت مستقيم مردم، هميارى و کمک مردمى و حتى کنترل و توزيع امکانات توسط نهادهاى مردمى بسيار حياتى و ضرورى‌است. ما اين واقعيت را ميديديم و طرفدار شکل گيرى شبکه هاى مردمى و نهادهاى کمک رسانى و توزيع و رساندن امکانات به دست مردم بوديم. علاوه بر آن و همزمان طرفدار بيشترين اعمال فشار بر دولت براى ارائه امکانات به مردم بوديم. اين تناقضى با هم ندارند.

 

مصطفى اسد پور : معناى اين تاکتيک را در فضاى سياسى ايران چگونه ارزيابى ميکرديد؟ ما ١٨ تير را پشت سرگذاشته بوديم، اعتراضات و فشارها و نارضايتى‌روزمره را داشتيم. دولت وعده ميداد. ميليتاريزه کردن محل زلزله جهت کوتاه کردن دست اقدامات مستقيم و همينطور بازى با عنوان "ديپلماسى زلزله" را شروع کرده بود. براى شما چه فاکتورهايى در انتخاب سياسى‌تان در موضوعى که بشدت سياسى بود، مورد نظر بود؟

 

رحمان حسين زاده: اين روش و تاکتيک سياسى ما قبل از هر چيز يک انتخاب انسانى و از سر نياز انسانها است. وقوع زلزله نياز انسانى وسيعى را به جلو کشيده بود. همزمان حس انسانى و همنوع دوستى و کمک رسانى به اوج رسيده بود. قبل از هر معادله اى ميبايست نياز و همکارى انسانى هر دو مستقيما کاناليزه شود. در بم انسانها ميبايست نجات پيدا کنند و مردم در سراسر ايران و در سطح دنيا دست کمک دراز کرده بودند و ميخواستند نجات دهند. اين مبناى تاکتيک دخالت مستقم مردم بود. کارشکنى هاى جمهورى اسلامى ميبايست خنثى ميشد و اين ميطلبيد که متحد‌تر و همدل و متشکل عمل کرد. ايجاد شبکه‌ها و نهادهاى کمک رسانى و غيره ظرف به هم بافتن مردم بود. به هر ميزان اين نوع نهادها و اين نوع کمک رسانى و هميارى شکل گرفت، يارى رساندن به مناطق فاجعه زده موثرتر بود. مسئله اصلى اتخاذ سياست عملى اعمال اراده مستقيم مردم و دست در دست هم گذاشتن وسيع مردم در قبال اوضاع ناهنجار و در مقابل دم و دستگاه چپاول رژيم اسلامى بود.

 

مصطفى اسدپور : زلزله و مصائبش شناخته شده است، اما همان مردم، همان جوانان مورد خطاب شما در محل با انواع مصائب دست به گريبانند. در محلات و شهر، اعتياد، فقر، کار کودکان، خودکشى‌ها، کارتن خوابى، و غيره بيداد ميکند. در سياستهاى شما در مقابل اين وضعيت و مثلا در سياست "کنترل محله" توسط جوانان، آيا همان اساس سياسى را تعقيب ميکنيد؟

 

رحمان حسين زاده: دقيقا همان روش و سياست را تعقيب ميکنيم. در جامعه اى که مبتلا به مصائبى است که شما اسم برديد و به علاوه رژيم تا مغز استخوان فاسد و بانى همه اين مصائب حاکم است. مردم به هم، به همکارى با هم ، به يارى رساندن با هم، محتاجند. مردم لازمست به هم بافته شوند، از همکارى با هم قوت قلب و اعتماد بنفس کسب کنند. انسانها خود را ايزوله و تنها در مقابل مشکلات نبينند. اين راه احياى اراده و اعمال اراده مردم در مقابل مصاب اجتماعى، در مقابل تحميلات ارتجاعى رژيم اسلامى. در مقابل استبداد، و راه ايجاد گشايش در زندگى و پايان دادن به شرايط نکبت‌بار کنونى است. در مقابله با همه دردهاى اجتماعى، در هر محله ، کارخانه ، و کارگاه و مدرسه و دانشگاه و محل اجتماع و شهرى فراخوان ما دست در دست هم گذاشتن انسانهاى دردمند و خواهان پايان اين دردها هستيم. در اين چارچوب محله به عنوان محل تجمع انسانهاى زيادى، اعم از زن و مرد، دختر و پسر، کارمند و کارگر، و شاغل و بيکار مورد تاکيد ويژه ما است. محله سرنخ به هم بافتن بخشهاى مختلف مردم محروم و تحت فشار و تبعيض هر شهر و هر جامعه ميباشد. به هم بافته شدن و متحد شدن مردم در محلات و قبل از همه جوانان هر محله به عنوان نيروى مبتکر، پرانرژى، و سازمانگر مورد تاکيد ما است. شبکه جوانان هر محله ميتوانند مبتکر فضايى شاد و انسانى و امن، تفريح و سرگرمى و ورزش، ميتوانند مبتکر کاناليزه کردن اعتراض و مبارزه مردم براى خواستهاى رفاهى همان محله باشند. ميتوانند مبتکر مقابله اجتماعى و جمعى عليه حضور نيروى نظامى و انتظامى رژيم اسلامى در محله باشند. و حضور آنها را به شدت محدود کنند. ميتوانند فضايى ايجاد کنند که زن و دختر بدون حجاب در محله ظاهر شوند. موازين و قوانين اسلامى وجود نداشته باشد. ميتوانند مبتکر حمايت از اعتراض و

مبارزه کارگران ومردم در سطح شهر باشند. ميتوانند مبتکر انواع نهادها و گروههاى اجتماعى و ورزشى و تفريحى و ... باشند. اگر چنين وضعيتى بوجود بيايد، يعنى محله به کنترل جوانان و مردم در آمده است. سياست و اقدام "کنترل محله" به اين واقعيت متکى است. واقعيتى که در بسيارى مبارزات اجتماعى و در مقاطع مختلف شاهد آن بوده‌ايم. کنترل محله بدون وجود شبکه به هم بافته جوانان و انسانهاى علاقمند ممکن نيست. جوانان کمونيست در اين زمينه ميتوانند پرچمدار باشند. کنترل محله در تناسب قواى کنونى الگوى بسيار مادى و مشخص از جارى کردن اعمال اراده مردم از پايين است. حزب کمونيستى، حزب ما لازمست مبتکر اين نوع دخالت عملى در عرصه سياسى و اجتماعى باشد. به هم بافتن مردم، درهم تنيده شدن حزب با اين نوع ابتکارات، يعنى جا انداختن حزب در محله و شهر، يعنى ايجاد پايه هاى همان حزب توده اى که ميگوييم در هر محله ، کارخانه، دانشگاه، و مدرسه و محيط اجتماعى درهم تنيده با جامعه و مبتکر تغيير تناسب قوا باشد.

 

مصطفى اسدپور: براى وضعيت تکان دهنده بازماندگان زلزله بم چه ميشود کرد؟

 

رحمان حسين زاده: بعد از يکسال هنوز آثار فاجعه تکان دهنده است. شهر بم و بازماندگانش هنوز در وضعيت اسفناکى بسر ميبرند. بيش از هر زمان بايد دولت جمهورى اسلامى و مقامات ذيربط را تحت فشار قرار داد. دولت را بايد مجبور به تامين مسکن، امکانات و تامين معيشت ساکنين بم و حومه و جبران خسارات کرد. صدمه ديدگان را در بازيابى زندگى نرمال و بازيابى شرايط روحى و روانى نجات از شوک وارده بايد کمک کرد. تنفر و انزجار تلنبار شده از جمهورى اسلامى را به حرکت اعتراضى گسترده عليه وى تبديل کرد. اگر چه يکسال گذشته و دامنه عمل نهادهاى بين‌المللى و نهادهاى مردمى و غير دولتى محدودتر شده است، با وجود آن به هر ميزان که ممکن باشد لازمست حمايتهاى معنوى و کمکهاى مادى از طريق نهادهاى غير دولتى و بين‌المللى به مردم بم ارائه شود.