پلنوم دهم حزب پلنومی متفاوت

گفتگو تلویزیون پرتو  با اسد گلچینی

 

پرتو: چهار روز پلنوم، چهار روز بحث گرم و پرشور اعضا کمیته مرکزی. چرا چهار روز و ویژگی این پلنوم چه بود؟

 

اسد گلچینی:  چهار روز پلنوم شاید برای رسیدن به همه مسائلی که رهبری حزب حکمتیست باید به آن جواب میداد یا آنها را بررسی میکرد، کم بود. در این چهار روز پلنوم حداکثر وقت را به این اختصاص داد که بتواند به اتفاقات سیاسی و اجتماعی که در ایران رخ داده بود و کل اعتراضاتی که در چند ماه اخیر شکل گرفته بود و حزب حکمتیست در مرکز این اتفاقات بود، در آنها شرکت داشت و دخیل بوده بپردازد. از این لحاظ این پلنوم متفاوت بود.  بسیاری از پلنوم ها شاید با این پلنوم فرق داشت به این  دلیل که بسیاری از مسائلی که در جامعه اتفاق افتاده بود مستقیما به حزب حکمتیست و به رهبری این حزب ربط داشت. به سیاستهائی که حزب حکمتیست در چند سال اخیر داشته. فعالیتها یا اتفاقاتی که مستقیم یا غیر مستقیم  به سیاستهائی که حزب حکمتیست اتخادذ کرده یا مشوق آنها بوده مربوط  بودند. این ارتباط را بویژه در چند ماه اخیر که جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در دانشگاهها توانسته خودش را تمام قد نشان دهد و در ١٣ آذر تلاش برای سرکوب این جنبش و باز قدرتمند تر شدن این جنبش علیرغم تلاش رژیم برای سرکوب آن، حزب حکمتیست را بطور واقعی در مرکز این تحولات قرار داده بود. مستقیم یا غیر مستقیم حزب توانست در چند سال اخیربنا به فعالیتی که داشتیم و بنا به سیاستهائی که حزب داشت به این موفیعت دست پیدا کند و این پلنوم  هیچ راهی نداشت که بیشترین و شاید تمام وقت را به این مسائل و معضلات آن، سوالات جدیدی که در مقابل رهبری آن، تشکیلات آن، بخصوص که بخش قابل توجه این حزب امروز در داخل کشور است، هماهنگ کردن مجموعه فعالیتهای حزب در ایندوره بپردازد، مسائلی که بطور واقعی مسائل بسیار جدی، جنبشی و اساسی امروز جنبش آزادیخواهی وبرابری طلبی، جنبش سوسیالیستی و کمونیستی هستند.

 

پرتو: فکر میکنید پلنوم و شرکت کنندگان آن تا چه حد توانستند این واقعیت را نه فقط لمس کنند بلکه با علم به آن موقعیت امروز حزب را بسنجند و مسائل پیشاروی حزب را در آینده ببینند؟ از این نظر پلنوم تا چه حد موفق بود؟

 

اسد گلچینی:  به نظر من پلنوم  به درجه بسیار زیادی موفق بود. این را نه تنها من بلکه تک تک شرکت کنندگان در پلنوم احساس میکردند. این نه از لحاظ اینکه ما صرفا در مورد اتفاقاتی در چامعه صرفا اظهار نظر کنیم. بلکه بعنوان حزبی دخیل در سیاست به مسائل برخورد میشد چرا که کل رهبری حزب در این اتفاقت شرکت داشتند و دخیل بودند. بخصوص در چند ماه اخیر که   رژیم با هدف سرکوبی کامل این جنبش وارد یک جدال رودررو با رهبران این جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در دانشگاهها و در شهرهای مختلف، در کردستان شده بود و به درجه ای توانسته بود فضای هراس را ایجاد کند. از تعرض به زندگی و معیشت کارگران، از بریدن نان کارگران، از ندادن حقوق کارگران، دستگیری و شکنجه دانشجویان، کشتن دانشجویان زیر شکنجه، شکنجه های بسیار وحشیانه ای که فقط نسل ما در تاریخ جمهوری اسلامی آنرا تجربه کرده، سرکوب بیشتر زنان، محروم کردن بیشتر جوانان اتفاقاتی بود که در چند ماه اخیر شدت بیشتری پیدا کرده بود. چند ماه گذشته مردم با این رژیم درگیر بودند و حزب حکمتیست هم در این جدال در کنار مردم با رژیم درگیر بود و تک تک شرکت کنندگان در پلنوم بعنوان حزب از یک گوشه ای در این جدال دخیل بودند. از منچستر بگیرید که فعالین حکمتیست تو دهن رژیم و کسانیکه آنرا حمایت میکردند زدند تا شهرهای ایران، دانشگاهها، شهرهای کردستان اینها عرصه هائی بود که حزب حکمتیست و رهبری آن در آن دخیل بود. به این معنی پلنوم در موقیعت بسیار پراتیکی قرار گرفته بود و باید به سوالات بسیار عملی که دست اندرکاران یک جنبش باید به آنها جواب دهند تا بتواند راه آینده و مسیر آتی را تعیین کنند میپرداخت. پلنوم موقعیت ویژه پیدا کرده بود به این لحاظ که حزب حکمتیست بعنوان یک حزب کمونیستی معترض، رادیکال، میلیتانت  که امروز برای جامعه و چپ جامعه جواب است، شناخته شده. اینرا دیگر امروز نه فقط خود ما بلکه دیگر امروز بخشی از جامعه و بخش مهمی از چپ که در چند سال اخیر حضور داشت و توانست پرچم تحکیم وحدت را در جامعه به زیر بکشد و نشان دهد که افق راست افق مردم نیست وپرچم آزادیخواهی وب رابری طلبی را به پرچم اعتراض دانشجو و جوانان تبدیل کند. این پلنوم و این رهبری همان سوالاتی را در مقابل خود دارد که رهبر دانشجوئی، رهبر کارگری، رهبر زنان در مقابل خود دارند. این موقعیت جدید حزب حکمتیست را امروز دیگر رهبران کارگری، دانشجوئی، زنان مستقل از اینکه خودشان را متعلق به چه گرایشی میدانند به روشنی میبینند و متوجه هستند که این اعتراض چپ و سوسیالیستی در جامعه به درجه زیادی به حزب حکمتیست گره خورده است. این واقعیتی بود که پلنوم به درجه زیادی متوجه آن بود.

 

پرتو: همانطور که شما گفتید حزب حکمتیست حزبی است که در صحنه سیاست نقش ایفا میکند، نفوذ اجتماعی وسیعی دارد، حزبی است که هر کسی خود را آزدیخواه وبرابری طلب بداند خودش را با آن تداعی میکند. مصافهایی که  در مقابل این حزب قرار دارد کدامها هستند؟ 

 

اسد گلچینی: مهمترین مسئله عبور این جنبش، این صف آزادیخواهی و برابری طلبی، این لشگر عظیم از این دوره، از این کوره راههای بسیار پیچیده و بعضا تاریک است. در عین حال پیدا کردن راه حل و جواب به مسائل و معضلاتی که جامعه با آن روبرو است تمام قد در مقابل حزب ما قرار دارد. امروز مسائل بسیار پیچیده ای در مقابل فعالین کمونیست، حکمتیست، چپ و رادیکال و هر کسی که میخواهد از این وضعیت نجات پیدا کند قرار گرفته. از طرفی جمهوری اسلامی که جوابی برای وضعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مردم در ایران ندارد، از طرف دیگر کل راست و امریکا و غرب افقهائی را درمقابل مردم میگذارند، چگونگی عبور دادن مردم آزادیخواه وبرابری طلب و چپ از این مسیر و به نتیجه رساندن سرنگونی جمهوری اسلامی با افق و آلترناتیو سوسیالیستی، ساختن صفی از کمونیستها که از هیچ جریانی دنباله روی نمیکنند، مهمترین سوالی است که در مقابل حزب حکمتیست قرار دارد. این دقیقا سوالی که در مقابل رهبران رادیکال و کمونیست جنبشهای اجتماعی قرار دارد، اینکه چگونه میشود جامعه را از بختک جمهوری اسلامی نجات داد. 

 

پرتو: مهمترین رقیب حزب حکمتیست را در دنیای سیاست کدام جریان یا حزب است؟

 

اسد گلچینی: به نطر من مهمترین رقیب ما سیاست و افق انتطار است. فکر میکنم ما حکمتیستها بعنوان کمونیستهائی که هیچوقت قبول نداشتیم که باید منتظر افقها و استراتژی که دیگران برای جامعه طراحی میکنند شد، کمونیستهائی که هشدار دادیم که نباید به این افقها تمکین کرد ومرعوب این سیاستها شد، علیه امید بستن به سیاستهای امریکا، علیه مرعوب تلاشهای رژیم برای سرکوب و به عقب راندن مردم و کارگرانی که ماهها است حقوقشان را دریافت نکرده اند، ایستادیم. سیاست انتطار، سکوت سیاست و افقی بود که احزاب و جریانات دیگر در مقابل مردم قرار داده اند و حزب حکمتیست اساسا علیه این افق انتظار و سکون قیام کرد و خودش را در این موقعیت نگذاشت. به نظر من کماکان باید علیه این افق انتظار، انتظار اینکه دیگران کاری بکنند، انتظار معجزه ای از آسمان، انتظار ناجی دیگری و یا انتظار اینکه یکی از جریانات درون خود رژیم کاری بکنند و ….. ایستاد و همانطور که گفتم این مهمترین رقیب ما و مردمی است که میخواهند به آزادی وبرابری برسند. حزب حکمتیست با متحد و متشکل کردن صف آزدیخواهی و چپی که در چند سال گذشته توانست به روشنی ابراز وجود کرده در مقابل این افق و این سیاست می ایستد وبا اتکا به قدرت میلیونی مردم نه فقط رژیم را سرنگون کند بلکه جامعه ای آزاد و سوسیالیستی را برقرار کند.

 

پرتو: حزب حکمتیست همیشه گفته که مردم باید بین آلترناتیوها و احزاب مختلف انتخاب کنند. فکر میکنید امروز حزب حکمتیست چقدر شانس دارد توجه ها به طرفش جلب شود و چقدر قابل انتخاب است ؟

 

اسد گلچینی: من این شانس را خیلی زیاد میبینم و بسیار امیدوار هستم. فکر میکنم هرچه امکان دسترسی ما به مردم بیشتر شود طبیعی است که این انتخاب آسان تر میشود. اما مولفه مهمتر حضور حزب در مرکز کشمکشی است که مردم با رژیم دارند، است. حضور در اعتراض و تعرضی که مردم به رژیم میکنند، رهبری این اعتراض و تعرض مهمترین مولفه است. صرف تبلیع کردن، آگاهگری، توصیف ناملایمات و مشکلات مردم هیچکدام از اینها مردم را به یک حزب، به قدرت و توانائی و آلترناتیو آن امیدوار نمیکند و این امید را نمیدهد که به حزبی دسترسی پیدا کرده که میتواند آزادی و برابری و سوسالیسم را در جامعه برقرار کند. بلکه دخیل بودن در مجادلات و کشمکهایی است که مردم و بخصوص طبقه کارگر دارد. حزب ما باید بتواند به حزب طبقه خودش، به حزب اعتراض طبقه کارگر به کل موجودیت جامعه سرمایه داری، به حزب اعتراض زن به وضعیتش در جامعه، به حزب اعتراض جوانان تبدیل شویم. ما این قابلیت، این روشن بینی و قدرت را بخصوص در این چند سال گذشته در مقابل جامعه گداشته ایم. یک بخش دیگر اینکار کماکان مانده و باز کار ما است که این حزب را بعنوان ابزار مبارزه هرچه بیشتر در دسترس مردم قرار دهیم. بخش دیگر کار این است که رهبران و فعالینی که در جنبش دانشجوئی، در جنبش کارگری و زنان وجود دارند این انتخاب را بکنند. شانس این انتخاب از طرف رهبران و فعالین اجتماعی کم نیست. اگرما مسیری را که تا اینجا آمده ایم ادامه بدهیم بطوریکه رهبران و فعالینی که در این صف هستند ما را انتخاب کنند. من بسیار خوش بین هستم و فکرمیکنم حزب حکمتیست یکی از شانسهای بزرگ چپ برای قدرتمندتر کردن چپ در جامعه و گذاشتن افقی روشن در مقابل جامعه است.  

 

پرتو: یکی دیگر از مسائلی که حزب حکمتیست با آن روبرو است مساله رشد حزب  و نسل جدیدی است که به این حزب پیوسته، نسل جدیدی که از تجریه متفاوتی می آید. جذب این نسل جدید چه در حزب و چه در رهبری یکی از مباحث پلنوم بود و شما فکر میکنید که موانع و پیچیدگی این مسئله چیست بویژه قبول آنها بعنوان رهبران چپ و کمونیست.

 

اسد گلچینی: وصل این دو نسل بهم، کمونیستهای که یک نسل آن ٣٠ سال پیش را بیاد دارند و نسل دیگر ٢٠ سال پیش بدنیا آمدند، فعالیت مشترکی که باید با هم داشته باشند، به عنوان هم سطح با هم کار کنند،  فهمیدن همدیگر و داشتن فرهنگی کمونیستی  و حزبی که انقلاب و قیام کمونیستی را سازمان بدهد، اصلا کار ساده وآسانی نیست. اولا قبول این نسل قدیمی از طرف جوانان اصلا آسان نیست ولی حزب حکمتیست خوشبختانه این را فراهم کرده است، از لحاظ سنی و تجربه  این تفاوتها واقعی است ونمیشود نادیده گرفت، اما  از لحاظ مسائل مشترکی که داریم و پاسخی که کمونیسم ما توانسته به نیازمندیهای این نسل برای انقلاب بدهد، این دو نسل به هم وصل شده اند. در دینای سیاست خیلی ها آمدند و رفتند، خیلی از احزاب و جنبشها وجود دارند و تصادفی نیست که جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی پا میگیرد، تصادفی نیست که شعار آزادی و برابری در دانشگاه بوسیله هزاران نفر بالا میرود و اتفاقی نیست که علیرغم سرکوب شدید و دستگیری رهبران، و فجایعی که رژیم اسلامی سر زندانیان آورده است، این جنبش زنده است و قوی تر هم ادامه پیدا کرده. این ارتباطی است که این حزب و جنبش با هم پیدا کردند. در عین حال برای ما دلهره هم دارد که آیا میتوان به سوالات این نسل جواب داد؟  باید به این سوالات و نیازهای این نسل جواب  بدهید، حزب حکمتیست توانسته این را جواب بدهد و صف بسیار وسیعی از این نسل و از آزادیخواهان و کمونیستهای آن جامعه که سوسیالیسم را به آلترناتیو واقعی خود قبول کرده و آنرا بعنوان یک آلترناتیو به جامعه هم معرفی میکند و این کار بعنوان رهبران این جنبش و رهبران این حزب صورت میگیرد.

یک مانع جدی این نسل در رهبری این است که اعتماد بنفس کافی ممکنه در رابطه با نسل قدیمی تر را نداشته باشد و وجود این حزب با رهبران قدیمی تر ممکن است این اعتماد بنفس را از آنها بگیرد. اما این مانع میتواند سریعا رفع شود، به آن درجه ای که رهبری حزب در خارج بتواند به این سوالات مهمی که برای آنها  و جامعه مطرح است، جواب بدهد این مانع کمرنگ تر میشود.

 

پرتو: ارزیابی شما از پلنوم در مورد این سوال که  نسل جدید نه فقط در حزب جذب بشه بلکه در رهبری هم نقش ایفا کند چیست؟ فکر میکنید که پلنوم و شرکت کنندگان چقدر آغوششان برای این باز بود، چقدر آماده بودند و تا چه حد در مقابل این مسئله چقدر گارد نداشتند ؟

 

اسد گلچینی: به نظرم برای پلنوم قبول این مسئله خیلی ساده تر شده بود، نه به این عنوان که تعدادی مارکسیست آکادمیک آمده اند و در این حزب باید جا داشته باشند و در رهبریش باشند و ... بلکه دقیقا بعنوان رهبران و دست اندرکاران و صف وسیعی از چپ در این جامعه که پرچمشان در زمین سفت تری فرو رفته و این به معنی  دقیقتر قبول واقعیت بود که حزب و رهبری آن باید هر چه سریعتر به درک این واقعیت که چندان هم آسان نبود برسد. به درجه زیادی پلنوم توانست به این واقعیت و موجودیتی که حزب در داخل دارد واقف شده و به ان بپردازد.

 

پرتو: اجازه بدهید برویم سر مسائل کردستان، کردستان همیشه بعنوان یک بخشی از جامعه که تحزب سیاسی در آن معنی دارد و چپ در آن خیلی با هویت است و از این نظر روی وضعیت سیاسی در ایران تاثیر داشته، شناخته شده است. از زمانی که سرکوب  انقلاب شروع شد، سنگر بندی که چپ در مقابل این تعرض در کردستان کرد همیشه کردستان را به مایه امیدی برای کل چپ در ایران تبدیل کرده بود. الان وضعیت را چطور میبینید و فکر میکنید این رابطه همینطور مانده است و آیا اوضاع شش ماه گذشته روی موقعیت کردستان  تاثیر گذاشته و به درجه ای  اینبالانس را عوض کرده؟

 

اسد گلچینی: به نظرم موقعیت در همان چهارچوبی است که شما  ترسیم کردید. رژیم در کردستان همیشه بی ریشه بوده است. هیچوقت نتوانسته ریشه ای داشته باشد. علیرغم اینکه جنبش های دیگری وجود دارند، طبقات و اقشار اجتماعی وجود دارند که خوب منافعشان با  منافعی که رژیم دارد یکی است، مثل همه جای دیگر و مناطق دیگر، سرمایه داران هستند مرتجعین هستند، رژیم حضور دارد، ولی هیچوقت رژیم در اینجا هم مثل بقیه ایران نتوانسته است به هیچ مسائل مردم جواب بدهد و همیشه سرکوب، اسلحه و شکنجه و زندان سهم مردم بوده. از این لحاظ این موقعیت کماکان هست. در کردستان چپ تجزیه شده، راست بعنوان افق و راه حل ناسیونالیستی در جامعه به نظر من قوی تر شده، بدلیل اینکه احزاب و حاکمیت و دولت و تشکیلاتهایی دارند، در عراق دولت خود را دارد، و این مستقیما  تاثیر گذاشته. چپی که در کردستان بود تجزیه شد، کومه له ای که امروز وجود دارد سالها است با ناسیونالیسم سازش و مماشات کرده و اعتراض و انتقاد تندی هم به آنها نداشته باشند ممکن است بزرگ شده باشند. ولی آلترناتیو سوسیالیستی و کمونیستی نیستند. سابقا زمانیکه ما در حزب کمونیست ایران بودیم چپ در کردستان کومه له بود ولی سالهاست که شفافیت در دفاع از سوسیالیسم در دفاع از کارگر، و صراحت و دقتی که در شناساندن جنبش های دیگر، بویژه جنبش ناسیونالیستی و در تقابل با راه حل هایی  که در برابر رژیم هست و در تقابل با ارتجاع محلی، اینها دیگر چپ وکمونیسم را نمایندگی نمیکنند. امروز این حزب حکمتیست است که این چپ و کمونیسم را اساسا نمایندگی میکند، از لحاظ تشکیلاتی و نفوذ تشکیلاتی شاید ضعیفتر است، و اینطور نیست که ما داریم حرف اول و آخر را میزنیم. ولی یک امید خیلی جدی و واقعی که در میان کمونیستها و چپ و در میان رهبران و فعالین جنبش های اجتماعی وجود دارد، حزب حکمتیست است. راه هائی که این حزب در مبارزه بر علیه رژیم  جمهوری اسلامی دارد، تصمیم و تعریف درستی که در مقابل ناسیونالیسم و زن ستیزی و ضد کارگری بودن این جنبش ها میکند نقطه قدرت این حزب است. و این آن صفی است و تشکیلاتی است که هر چه بیشتر خودش را معرفی میکند. ابزارهای این مبارزه و در درجه اول حزب بعنوان کمیته هایی کمونیستی که رهبران و فعالین کمونیست که این ابزار را باید داشته باشند تا بتوانند فعالیت وزندگیشان را واقعا ادامه بدهند. همینطور بعنوان گارد آزدی و تشکیلاتی که باید مسلح باشد. سیاست در کردستان مانند همه جای دیگر مسلح است. اینجا همه مسلح هستند رژیم و احزاب اپوزیسیون مسلح اند. حکمتیستها هم که سابقه طولانی در این زمینه دارند اگر مسلح نباشند در مقابل رژیم و چه در مقابل جنبش و احزاب دیگر مطلقا نمیتواند تاب مقاومت بیاورد و از لجاظ استراتژی و تاکتیک هم مبارزه اش را پیش ببرد.

 

پرتو: موقعیتی که حزب حکمتیست خارج از کردستان پیدا کرده  چقدر روی موقعیت این حزب در کردستان تاثیر گذاشته و چه تسهیلاتی را فراهم کرده؟

 

اسد گلچینی: ببینید چند ماه قبل موقعی که رژیم در پی سرکوب دانشجویان در ١٣ آذر بود، سپاه پاسداران اطلاعیه ای صادر کرد که دانشگاه و کردستان را باید سرکوب کرد. و خطاب به نیروهای دیگر گفته بود اگر این کار را نکنید خود مستقیما وارد خواهد شد. به نظر من موقعیت حزب در ایران تاثیر مستقیمی روی موقعیت ما در کردستان گذاشته و شاید کردستان اولین جواب ها همزمان با بالا رفتن پرچم های آزادی و برابری در دانشگاه را به این جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در دانشگاه داد. بلافاصله حمایت از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، بوسیله هزاران امضا در حمایت از این دانشجویان و برای آزادی آنها گرد آوری شد، شروع شد. در سخت ترین شرایطی که رژیم تلاش کرد خفقان و سرکوب را بیشتر کند، اعدام و شکنجه را بیشتر کند و اخبارش را برای ترساندن مردم پخش میکرد، مردم در شهرهای کردستان با حضورشان در تجمع های مختلف جواب میدادند. در تجمع ها  در دفاع از کودکان در فستیوال آدم برفی ها، اعتراض به کشتن ابراهیم لطف اللهی زیر شکنجه، مراسم های ٨ مارس در شهر های مختلف این رابطه و تاثیرات را میشود دید. و میشود دید که این جنبش چه تاثیراتی در کردستان دارد و نشان میدهد که چقدر میتوانند بهم مرتبط باشند و چقدر بعنوان یک صف قوی و قدرتمند که باید بعنوان یک الترناتیو  در جامعه وجود داشته باشد به هم احتیاج دارند و حزب ما در مرکز این قدرت نمایی و اتحاد وجود داشته.  کردستان به این لحاط و بنا به همه سابقه ای که کمونیستها  و چپ آنجا دارند و الان حزب حکمتیست دارد میتواند کماکان بعنوان یک سنگر مهم انقلاب آتی و قیام آتی در ایران قابل اتکا باشه و به نظر من هست.

 

پرتو: مصاف های جدی حزب و یا  تشکیلات کردستان در کردستان دارد چیست فکر میکنید جدال جدی این حزب با کدام جریانات است؟

 

اسد گلچینی: به نظر من در کردستان هم به همان اندازه ایران، انتظار ماندن برای نجات بوسیله دیگران وجود دارد. بویژه در کردستان این انتظار بیشتر هم هست.  چون احزاب و جنبش ناسیونالیستی سنتا وجود داشته که وسیع و بزرگ هستند و در هر تحولی توانسته اند خودشان را سوار بر آن کنند. جنبشی  که هیچگاه ربطی به خواست های مردم و آزادیخواهی و برابری طلبی آنها نداشته و در هیچ دوره ای آزادیخواهی در ناسیه این احزاب و جریانات نبوده است. وجود ستم ملی همیشه یک امکانی را فراهم  کرده که این جنبش و احزابش زنده بمانند. راه حلشان هم برای رفع این ستم یا خودمختاری و یا فدرالیسم است و این هیچوقت راه حل آزیخواهانه ای نبوده  و هر کدام از اینها ستم ملی و شکاف ها را در اشکال دیگری ماندگار میکند. این یکی از مصاف های بسیار جدی است که برای سرنگونی رژیم و برای رسیدن به آزادیخواهی و برابری در برابر کمونیستها وجود دارد و این دقیقا ما را خیلی بیشتر متوجه این کرده و میکند که طبقه ما، طبقه کارگر و محرومان، زنان و جوانان به کدام راه حل ازادیخواهی و برابرای طلبی باید برسند. این پرچمی است که حزب حکمتیست در برابر جامعه باید قرار بدهد. احزاب زیادی در حال حاضر وجود دارد، از حزب دمکرات تا پژاک و پ ک ک و امثالهم که هیچکدام راه حل جدی و قاطع برای سرنگونی رژیم اسلامی نیستند و در مقاطع مختلفی تاریخی اینها هر بار توانستند به دنباله رو و یا ضمیمه بخشهایی از رژیم و یا دنباله رو سیاست های آمریکا تبدیل شدند و مردم را در انتظار قرار دادند که مثلا امریکا میاد و مردم را نجات میدهد، جدال با این افق انتظار و سکون که احزاب ناسیونالیست در کردستان دامن میزنند به نظر من از بزرگترین مصافی است که  حکمتیستها  در جامعه کردستان با آن روبرو هستند.