نقل از نشريه کمونيست شماره ١١٢

 

پاپ ميخواهد مسيحيت هم دين شمشير شود

 

محمود قزويني                                                                                                   ghazvini.m@gmail.com

        

 

پاپ بنديک اعلام کرده است که دين اسلام دين شمشير است و محمد با زور مردم را مجبور به پذيرش اسلام مينمود و اسلام دين خشونت است.

اينکه اسلام دين شمشير است، حرف جديدي نيست. همه " علماي" اسلام، خميني و ديگر آيت الله ها بارها و بارها اين را اعلام کرده اند و اعدام و سنگسار و سربريدن انسان جلو دوربين هاي تلويزيون و تروريسم اسلامي و کل تاريخ اسلام هم، همين را به انسان امروزي ميگويد و در قرآن هم آمده است که هر مسلمان را بايد با شمشيرش شناخت.

اعلام پاپ مبني بر اينکه اسلام دين شمشير است، فقط وارد شدن پاپ و کليساي کاتوليک در نزاع مذهبي و به جان هم انداختن انسانهاي تحميق شده توسط آيت الله ها و کشيش ها نيست. اين ادعاي کليساي کاتوليک براي به بازي گرفته شدن و نقش بازي کردن در دنياي سياست امروز است. عکس العمل شديد اسلاميون ومعذرت خواهي پاپ از دستگاه اسلام، چيزي از هدف پاپ نميکاهد.

 

چرا پاپ به سخن در باره اسلام در آمده است؟

 

پاپ از اين ناراحت است که دستگاهش نفوذي مانند اسلام در دولت و جامعه در غرب ندارد و دندانش را کشيده اند و علارغم گرفتن دندانهاي مصنوعي در چند سال اخير هنوز مقام شامخ خود را نيافته است. پاپ ميخواهد مسيحيت سياسي شود و به دين شمشير تبديل شود. اما در باره خشن بودن و دين شمشير بودن اسلام بايد گفت، ديگ به ديگ ميگه روت سياه است. دستگاه کليسا مانند دستگاه اسلام، تاريخي از خشونت و خونريزي و سرکوبگري و ستم دارد که واقعا بي پايان است. تاريخ مذاهب انباشته از تحميق مردم،  سرکوبگري آنها و خشونت بر عليه زنان و کودکان، بي دينان، جنگ فرقه هاي مذهبي و...است. جنگ مسيحيت و مسلمان، کشتار يهوديان، کشتار بهائيان، کشتار ارامنه، جنگ سني و شيعه، جنگ فرقه هاي گوناگون مذهبي در اروپا قبل از انقلابات و اصلاحات مدرن سکولاريستي، جنگ هندو و مسلمان.

مسيحيت هم مانند مذهب اسلام هميشه با منتقدين به دين و اندشمنداني که خرافات کتابهاي مذهبي را با کشفيات علمي زير سوال ميبردند و بي دينان به شدت برخورد ميکرده است. سوزاندن جوردانو برونو و مجبور کردن گاليله به پس گرفتن حرفش در باره گرد بودن زمين آخرين صحنه هاي اقتدار کليسا بوده است.

انقلابات و اصلاحات انقلابي مدرن در اروپاي قرن 19 و 20 اقتدار قرون وسطائي را از کليسا سلب کرد و آن را به حاشيه جامعه راند. انقلاب فرانسه و اکتبر، جنبش هاي مترقي ضد مذهبي و ضد فرهنگ و سنن کليسائي و قديمي، جنبش زنان و جوانان، جنبش کارگري و سوسياليستي در طي دو قرن، توي سر کليسا و مذهب مسيحيت انچنان محکم کوبيده اند، که تا سالها نفسش علارغم تلاش دولتها و طبقات و احزاب بوروازي اروپا به سختي در مي امده است.

 

اما امروز بورژوازي اروپا که خود را فارغ از شر سوسياليسم احساس ميکند، اوضاع را تا اندازه زيادي به نفع کليسا و مذهب برگردانده است و دارد بيشتر هم بر ميگرداند. بورژوازي جهان، متحد و متعرض، به سوسياليسم و آزاديخواهي به بهانه سقوط بلوک شرق با تمام نيرو تاخته اند و پايان عمر آزاديخواهي و برابري طلبي را اعلام کرده اند. با اين عملشان و با کمکشان در خود کشورهاي اروپايي، نقش مذهب در جامعه بشدت افزايش پيدا کرده است، فرقه هاي مذهبي از هر سوراخي بيرون خزيده اند و از ميان مردم قرباني گرفته اند. نفرت مذهبي و ملي و قومي هر روز پرورده ميشود و دامن زده ميشود.

بورژوازي جهان با يورش به سوسياليسم و آزاديخواهي، افسار مذهب را براي تحميق و تحريک مردم بازگذاشت. ديگر کسي جلودار مذهب در دولت و جامعه نيست. مزخرفات و حرفهاي خرافي و ضد بشري پاپ و يا فلان کشيش و آخوند و خاخام ستون مهمي را در همه روزنامه ها و مطبوعات اشغال ميکنند. ميلياردها دلار پول صرف ساختن کليساهاي جديد ميشود که کسي نيست تا براي نيايش روز يکشنبه هم در آن پا بگذارد. معجزات مسيح مانند زنده کردن ايلعازار، مردي که چهار روز مرده بود، موضوع کتابهاي درسي شاگردان و بحث جدي برنامه تلويزيوني در حد فيزيک کوانتوم است.  بورژوازي به مذهب و مذهب رسمي و دولتي در همه کشورهاي اروپاي نقش گسترده تر و فعالتري اعطا کرده است. ديگر وزراي آموزش و پرورش در اين کشورها پيشنهاد خواندن سرودهاي مذهبي صبحگاهي در مدرسه را ميدهند. از پاپ و اسقف ها و امامان آنچنان با احترام حرف ميزنند که انگار اينها انديشمندان روزگار ما هستند. وقتي پاپ ژان پل دوم که مانند همه کشيشان و اسقف ها و کاردينالها، مايه شرمساري مردم پيشرو اروپا بوده است فوت کرد، سران تمام کشورهاي جهان، پادشاهان و نخست وزيران و رئيس جمهورهاي سراسر جهان از بوش و بلر تا خاتمي و ملک فهد و ...که يکي از ديگري مرتجع تر است، براي اداي احترام به پاپ به واتيکان تشريف بردند. مطبوعات سراسر جهان لحظه به لحظه حرکات و سکنات کاردينالها و اسقف ها را به جهان مخابره ميکردند و در باره بيرون آمدن دود و يا نيامدن آن از روزن کليساي واتيکان مورد بحث متخصصين و ژولناليستهاي همه مطبوعات جهان بود.

قدرت مذاهب رسمي و غير رسمي در دل اروپا آنچنان افزايش يافته است که بخشهايي از بورژوازي هم از گسترش آن به وحشت افتاده اند.

اما حالا تازه پاپ از نقش و جايگاه دستگاه مافيائي مرتجع تحت فرمانش در جامعه و سياست ناراضي است. سخن پاپ در باره اسلام براي يافتن افزايش جايگاه در دولت و سياست در اروپا و بقيه نقاط جهان که مذهب مسيحيت داراي نفوذ است، ميباشد. پاپ از جايگاه اسلام در جهان رشک ميبرد. دستگاه اسلام نه تنها در دولتها و سياست خاورميانه نقش برجسته اي بازي ميکند ، بلکه جنبش قوي سياسي و دولتهاي را در اختيار دارد که بوسيله آن دارد هر روز در گوشه و کنار جهان خون ميريزد و بدنبال قدرقدرتي بيشتر است. اين قدرت را واتيکان در يک خيابان آن طرفتر از مقرش مشاهده ميکند.

 مقابله مذهبي با دستگاه اسلام، با اسلام سياسي، راه برداشتن مانع قانون  عدم دخالت کليسا در سياست در اروپا است که در طي چند قرن به فرهنگ و قانون آهنين جامعه تبديل شده است.

پاپ  ميخواهد دستگاه مذهب مسيحيت هم مانند مذهب اسلام به دين شمشير تبديل شود. پاپ از نقشي که مذهب مسيحيت در دنيا دارد ناراضي است. پاپ ميخواهد سد عدم دخالت کليسا در سياست را بشکند و دستگاهش  مانند اسلام سياسي شود.

طبقه مرتجع بورژوازي راه را براي اين هدف مذهب مسيحيت و کليسا هموار ميکند. فقط جنبش سوسياليستي و طبقه کارگر در غرب ميتواند، اين سير را برگرداند و اين بار به نقش مذهب و کليسا در اروپا کاملا پايان دهد. سطح دانش و رفاه جامعه اين امکان را به طبقه کارگر ميدهد که به سرعت به عمر مذهب، اين جرثومه فساد در اروپا پايان دهد

اگر مذهب واقعا امر خصوصي انسانها بود و دستگاه مذهب از فعال مايشائي کنونيش در دولت و جامعه ميافتد و احزاب و طبقات بورژوازي براي گسترش نقش آن در جامعه سينه سپر نميکردند، حرفهاي پاپ در باره اسلام و محمد، انعکاسي فراتر از چهارديواري خانه پاپ و يا کليساي واتيکان نداشت. نه تنها اين بلکه کليسا و کاردينال و پاپ هفتاد بار بود که به موزه عتيقه تاريخ سپرده شده بودند.

21 سپتامبر 2006