چپ در بوته آزمايش

 

جامعه تحت ستم و استبداد  ايران بيش از هر كجاي دنيا تشنه آزادي و برابري است. آزادي از قيد وبندهاي ارتجاع مذهبي، آزادي از استبداد و زورگويي و پايمال شدن حرمتهاي انسان...  و برابري در استفاده از نعمات زندگي و رهايي از فقر و فلاكت و بيكاري.

اين پرچم امروز بر فراز جامعه ايران بر افراشته شده است. دهها ميليون انسان كاركن جامعه از كارگر و كارمند و معلم و پرستار و  زن اسير آپارتايد جنسي و  جوان محروم از شادابي و لذتهاي دوران جواني و خواستار رفاه و سلامت جسمي و روحي، در زير اين پرچم قرار ميگيرند. دانشجويان آزاديخواه و برابري طلب  افتخار بر افراشتن علني و شجاعانه اين پرچم را از آن  خود كرده اند.

در دهه هاي اخير نه تنها در ايران بلكه درجهان نیز، هيچگاه جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي چنين موقعيت اجتماعي و گستردگي و سمپاتي عمومي را بهمراه نداشته است. و اين  مديون انسانها و فعالين و رهبراني است كه با دستهاي تواناي خود در یكی از سياه ترين نظام های استبدادی جهان امروز، اين پرچم را به قيمت شكنجه و زندان و تحمل مشقاتي به شدت نفس گير، برافراشته اند.

اگر چپ در كليت خود و با هر گرايش سياسي و تفاوت تشكيلاتي و حزبي  و با هر درجه اختلاف در سياستها و تاكتيكها،‌ بپذيرد كه آزاديخواهي و برابري طلبي آرمان و آرزوهاي ميليونها كارگر و زحمتكش  زن و مرد و جوان جامعه ما است،  بنابر اين ميبايست همه نيرويش را در خدمت اين جنبش عظيم انساني  و اجتماعي  قرار دهد.

اگر نيروها و جريانات و گرايشان مختلف  جبهه  چپ ، قدر اين فرصت تاريخي را كه نصيبش شده يا كرده اند را نداند و ارجش ننهد، دور آن حلقه نزند و پرچمش را با افتخار در دست نگيرد، سرنوشتي جز  اين كه تا حالا داشته نخواهد داشت. سرنوشتي غم انگيز و اسير تار عنكبوت فرقه گرايي و تنگ نظری و سكتاريسم حقير و حاشیه نشینی  تاریخی چپ سنتي ايران و جهان.                      

رقابتهاي فرقه اي بر سر علم كردن عناوين و اسامي موازي  و يا  در مقابل جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي،‌ نه تنها نشانه قدرت و درايت و كفايت اين چپ نيست بلكه  امضاي حكم مرگ خود او است و بخواهي  نخواهي و يا آگاهانه ضربه اي است بر پيكر جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي.

 

فراخوان دانشجويان آزاديخواه و برابري طلب به همه اين است كه بياييد و در هر كجا هستيد، شبكه و سازمانهاي علني  دانشجويي، كارگري، زنان، روشنفكران و جوانان آزاديخواه و برابري طلب را تشكيل دهيد. اين شبكه عظيم انساني و اجتماعي ميتواند به وسعت جامعه ايران در هم طنيده  وبهم  بافته شوند. در چنين حالتي هيچ نيروي استبدادي ياراي به زمين كشيدن اين پرچم را نخواهد داشت. چرا كه  اين  پرچمي  نيست از بيرون به وديعه گرفته شده باشد. اين آرمان ميليونها انسان محرومي است كه سه دهه است سيستماتيك  خفت داده شده و حرمتش پايمال گشته  و به فقر و فلاكت و تن فروشي و اعتياد كشانده شده اند.

 

دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب نماد و سمبل و سازمان آرمان انساني و ميليوني این جنبش  است. هر جرياني چه مستقيما و در درون اين جنبش و چه از بيرون آن و به هر بهانه اي به آن  پشت كند و یا در آن شكاف و تفرقه ایجاد كند، جز در غلطیدن بیشتر درسنت فرقه ای چپ  و انزوا نصیب خود نخواهد كرد. این چپ هیچگاه  به اندازه امروز شانس برون رفت از این سنت را نیافته است.

 

هر جريان و شخصيت سياسي، روشنفكري، كارگري و جوان و زني كه خود را چپ، سوسیالیست ، كمونیست و از این طیف میداند و  فكر ميكند اين جنبش را ميتواند بهتر رهبري كند، این  گوي و این ميدان. اين بهترين ميدان محك خوردن سياستها و تاكتيكها و پراتيك همه است، همه اي كه خود را متعلق به اين جنبش ميدانند و در اعتلاي آن شركت ميكنند و از هيچ دلسوزي و مايه گذاشتني دريغ نمي ورزند.

جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي امروز در ايران، جنبش فرقه ها نيست. جنبش و آرمان  و خواست  حاشيه نشينان جامعه نيست. اين جنبشي عظيم انساني در همه گوشه و زوايا و عمق جامعه ما است. پرچم اين جنبش قابل نزول نيست. اين جنبش افت و خيز و عقب نشيني و پيشروي دارد،  در همان حال تنها جنبشي است كه در شرابط افول جنبشهاي ارتجاعي و بورژوايي و ناسيوناليستي و مذهبي، شانس پيروزي بر ارتجاع و استبداد و استثمار را دارد. اين جنبش پوسته فرقه ها را دريده و فراتر از آن پاي به ميدان نهاده است. هر كس ميتواند با متعلق دانستن خود به اين جنبش  افتخار بزرگي  را نصيب خود كند.

 

به جرات ميگويم كه اگر  نزول و افولي در اين جنبش در كار باشد، باعثش چپي است كه اين واقعيت شورانگيز  را نشناسد و نفهمد،‌ تا فشار و سركوب جمهوري اسلامي.

مانع  و خطر جدي در پيشروي سريع و گسترده جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي ميتواند  خود چپ باشد.  چپي كه اين موقعيت تاريخي  اش را درك نميكند و اسير سكتاريسم و فرقه گرايي و رقابتهاي بيمارگونه و خود محور بيني حقير است،  ميتواند اين جنبش را شكست دهد، نه استبداد و نه زندان و شكنجه.

 

رهبران جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي از درون شكنجه گاههاي رژيم و از اعماق جامعه آشكارا وجسورانه كل چپ را به شناخت اين موقعيت و چنگ زدن به اين جنبش فرا خوانده اند. چشمان اميدوار رهبران اين جنبش به كارگران، زنان و همه انسانهايي دوخته شده كه  جنبش  آزاديخواهي و برابري طلبي را راه نجات بشريت ميدانند، راه نجات حرمت كارگر، زن، مرد و جوان ميدانند.

 

چپ جامعه ما   بخصوص  بخش سازمانيافته و متشكل آن با هر ادعايي كه دارد در بوته آزمايشي بس سرنوشت ساز قرار گرفته است. اين چپ يا اين افتخار را نصيب خود خواهد كرد يا بازنده اين تاريخ بوده و محكوميت در مقابل آن را براي خود خواهد خريد.

 

مظفرمحمدی

١٨ فوریه ٢٠٠٨