-- Logo ---->

 

نکات اساسی فعالیت کمونیستی در دانشگاه ها - ١٣٨٨

بهرام مدرسی 

همراه با بازگشایی مدارس شاهد اعتراضات متعددی در سطح مراکز تحصیلی و بخصوص دانشگاه ها بودیم. این اعتراضات ادامه خواهند داشت. برای ما نگاه مجددی به این اعتراضات، شعارهای آن و اهدافی را که برای خود بعنوان نشان پیروزی تعریف کرده است، توازن قوای میان دانشجویان و رژیم از یکطرف و توازن قوای میان نیروهای سیاسی مطرح در سطح دانشگاه ها از طرف دیگر، ضروری تر از همیشه است. در این رابطه همه شما را به خواندن بیانیه پلنوم ١٥ حزب "آنچه باید آموخت"  فرامیخوانم.

این نگاه طبعا نه از زاویه ژورنالیسم معمول بورژوایی بلکه از جهت  چگونگی فعالیت کمونیستی  در دانشگاه ها و مسایلی که با آن روبرو هستیم خواهد بود.

من توجه همه فعالین کمونیست در محیطهای دانشگاهی  را به این نکات جلب میکنم و همه این عزیزان را  به همکاری برای اجرای اهداف پاﺌین فرامیخوانم. 
 

ابتدا فاکت های تاریخی:

١- همیشه گفته ایم که دانشگاه در ایران بدلیل وجود خفقان سیاسی و ارتجاع سرمایه، پیشقراول تحرکات سیاسی در جامعه بوده است ، مگر در موارد استثنائی، امکان فعالیت سیاسی علنی برای احزاب سیاسی موجود نیست و به همین جهت دانشگاه ها آینه شعارها،  مطالبات و اهداف نیروهای سیاسی دخیل در تحولات سیاسی هستند. دانشگاه در ایران سنتا اپوزیسیون حکومت و چپ بوده است.

٢- با سرکار آمدن رژیم اسلامی دانشگاه ها به مقر نیروهای کمونیست و چپ بدل میشوند. دانشگاه ها به مراکز برگزاری جلسات سیاسی و کمونیستی، نشست های شوراها و محافل  کارگری و مراکز تبلیغ و انتشار ادبیات کمونیستی تبدیل میشوند. با انقلاب فرهنگی و سرکوب سیاسی سال های ٦٠ حدود ١٨ سال سکوتی قبرستانی  به دانشگاه ها تحمیل میشود.

٣- ١٨ تیر ٧٨ اولین امکانی بود که اعتراض رادیکال در دانشگاه توانست از موضع اپوزیسیون حکومت اسلامی علنا اعلام موجودیت اجتماعی بکند. خاتمی و جریان دوم خرداد بعنوان آلترناتیو اعتراض رادیکال در جامعه و برای مهار این اعتراضات است که  اساسا مطرح میشود. در نتیجه این تلاش ها است که خاتمی از تریبون دانشگاه به جناح مقابل تحمیل میشود. ارگانهای متعددی و بخصوص دفاتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی در ادامه آن به مراکز این تحرک سیاسی تبدیل میشوند. بسیاری از چپ ها و کمونیست ها از این امکان فعالیت علنی و اجتماعی استفاده میکنند. ضربان حرکت دوم خرداد و نیروی بسیج سیاسی آن از دانشگاه شروع میشود. خاتمی دردرجه اول به اعتبار فشار سیاسی دانشگاه و محیط های تحصیلی امکان پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری را میابد.

٤- با شکست دوم خرداد، آن نیروی سیاسی که رسما رهبری اعتراضات رادیکال را در دانشگاه ها در دست دارد دانشجویان متشکل در جریان "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" هستند. برای اولین بار بعد از سرکوب های سال ٦٠، دانشگاه ها یکبار دیگر به مراکز تبیلغ آزادی و برابری و حمایت از جنبش های اجتماعی دیگر و بخصوص طبقه کارگر تبدیل میشوند. برای اولین بار اعتراض در دانشگاه از چهارچوب جنگ های جناحی رژیم جدا میشود و به اعتبار خود و مستقلا از تریبون دانشگاه  پرچم انسانیت و آزادی را مقابل جامعه قرار میدهد. این پیروزی طبعا نتیجه سالها کار تبلیغی و ترویجی نسلی از آزادیخواهان و کمونیست ها بود.

٥- دانشگاه در جریان پیروزی خاتمی به همگان و بخصوص به خود رژیم اسلامی  نشان داد که از چه پتانسیل عظیمی برای تاثیر گذاری بر تحولات سیاسی جامعه برخوردار است. این پتانسیل با دست بالا پیدا کردن "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" نگرانی  همه نیروهای مطرح وابسته به هریک از جناح های رژیم، چه جریان موسوم به دوم خرداد با همه  شعبه های متعدد آن و چه بسیج دانشجویی را سبب میشود. در این دوره ما شاهد حمله های ارگان های هردو جناح رژیم اسلامی به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب از یکطرف و گسترش فعالیت های این جریان دراعتراضات ١٦ آذرها و ٨ مارس ها و اول مه ها و انتشار نشریات متعدد دانشجویی هستیم. دانشگاه ها در این دوره ارسال کنندگان امید به جامعه ای انسانی و آزاد و برابر هستند. مخالفت با جنگ و میلیتاریزه کردن جامعه، بحث درباره دلیل برنامه های اقتصادی دولت، حمایت از اعتراضات کارگری، جلسات آموزشی و غیره تنها گوشه های کوچکی از فضای سیاسی این دوره را نشان میدهند. در این دوره دانشگاه پرچم حمایت از خواست های کارگری، زنان و آزادیهای سیاسی در کل جامعه را در دست دارد. دانشجویان آزادخواه و برابری طلب در سطح کل کشور اعلام وجود میکنند.

٦- ١٣ آذر سال ٨٦ دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب رسما به نام خود فراخوان میتینگی را به مناسبت ١٦ آذر میدهند. چند روز پیش از ١٣ آذر و در روزهای بعد آن شاهد حمله هماهنگ کل دستگاه های امنیتی رژیم اسلامی به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و دیگر دانشجویان چپ هستیم. در این حمله همه ارگان های وابسته به هردو جناح رژیم دخیل هستند. بیش از ٨٠ تن در سراسر کشور دستگیر و روانه زندان میشوند. درادامه این حمله است که رژیم همه فعالین سیاسی در سطح کل کشور را مورد حمله قرار میدهد، فعالین جنبش کارگری، فعالین جنبش زنان و ان جی او های متعددی در سطح کشور مورد حمله ارگان های امنیتی رژیم قرار میگیرند.

٧- با حمله به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، دانشگاه ها مجددا به محیطی برای تحرک ارگان های وابسته به جناحهای رژیم اسلامی تبدیل میشوند. در اعتراضات اخیر دانشگاه ها این نه شعارهای جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی بلکه شعارهای جنبش سبز هستند که دست بالا را دارند. 
 

جنبش سبز:

١- این جنبش علیرغم همه تبلیغات دستگاه های تبلیغاتی غرب و اپوزیسیون بورژوایی و ناسیونالیسم چپ، جنبشی بورژوایی و بخشی از موجودیت رژیم سرمایه اسلامی است.

٢- هدف این جنبش نه سرنگونی رژیم اسلامی و نه ایجاد جامعه ای آزاد و برابر است. آزادی به نظر رهبران این جنبش تنها درچهارچوب قوانین موجود رژیم اسلامی قابل تعریف است. آزادی به نظر این جنبش آزادی است که سود سرمایه و سرکوب و اختناقی که برای این ضروری است، تضمین شود. حداکثر آزادی اعلام شده از طرف رهبران این جریان  آزادی های محدود اجتماعی هستند.  برابری برای این جنبش به معنی گسترش امکان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جناحی از رژیم در مقابل جناح رقیب است.

٣- در غیاب حضور یک حزب کمونیستی که مردم را نسبت به این واقعیات روشن کند و آنها را برای اهداف انسانی خود سازمان دهد، این جنبش سبز است که مردم را متوجه خود میکند و به آن ها امید تغیییر میدهد.

٤- توکل بخشی از مردم به این جنبش تکرار تجربه دوم خرداد و شکستی دوباره برای انسانیت و آزادی واقعی  است.   به این اعتبار اهداف جنبش سبز را دلاوری مردمی که در آن شرکت میکنند، تعیین نمیکند.  
 
 

واقعیات:

١- اینبار این دانشگاه نیست که شعاری و یا خواستی را به جامعه خفقان زده ارسال میکند. اینبار این جنبشی بورژوایی است که از بیرون دانشگاه محیط های تحصیلی را قرق میکند. با سرکوب اپوزیسیون کمونیست و چپ در دانشگاه ها، پوزیسیون رژیم اسلامی امکان این را مییابد که " اپوزیسیون" بشود.

٢- ارگان هایی که در سال ٨٦ پرچمدار هیچ تحرک پیشروی در محیطهای دانشگاهی نبودند، ارگان های وابسته به دوم خرداد سابق، ادوار تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی امروز مجددا فعال شده اند.

٣- اعتراضات اخیر دانشجویی نه ادامه تحرکات رادیکال و انسانی سال های گذشته در دانشگاه ها، بلکه بیان فشار جنبش سبز بیرون دانشگاه به محیط های تحصیلی است.

٤- سرکوب بعنوان ابزار اصلی جناح رقیب جنبش سبز با همان ابعادی که پس از انتخابات در خارج از دانشگاه عملی شد، امروز در محیط های دانشگاهی تجربه میشوند.

٥- توازن قوای میان اعتراضات دانشجویی و سرکوب رژیم به این اعتبار تابعی از توازن قوای میان جنبش سبز و جناح مقابل است. هراندازه که اعتراضات دانشجویی خود را در چهارچوب جنبش سبز معنی بکند، به همان درجه امکان تحرک مستقل و دفاع از خود را از دست میدهد.

٦- عقب راندن سرکوب رژیم در دانشگاه ها با ابزارهای جنبش سبز امکان پذیر نیست. شکست جنبش سبز در دفاع از خود، محدودیت عملی این جنبش را در دفاع از شعارهایش نشان داد.  

٧- سرکوب رژیم امروز مسله اصلی دانشگاه ها است.  
 

چه باید کرد؟

١- باید دفاع از خود را در دانشگاه ها سازمان داد. سازمان دادن دفاع از خود اما همانطور که قبلا گفته شد با ابزارها و شعارهای جنبش سبز امکان پذیر نیست. دانشجویان کمونیست و چپ قربانیان اصلی سرکوب رژیم اسلامی بوده و هستند و بیشترین نفع را در عقب راندن این موج سرکوب رژیم اسلامی دارند. برای دفاع از خود و عقب راندن این موج اما باید دانشجویان را حول شعارها و مطالبات دیگر بسیج کرد. اگر شعار "یاحسین میرحسین" شعار اصلی اعتراض دانشجویان باشد طبیعی است که دفاع از خود این اعتراض هم در چهارچوب تحرک همان جریان  موسوی معنی میشود و در این صورت پیشروی و عقب نشینی اعتراضات دانشجویی مستقیما به تاکتیک های جنبش سبز گره میخورد. استراتژی جنبش سبز امکان تحرک مستقل را از اعتراضات دانشجویی میگیرد و امکان ابتکار عمل را از این اعتراضات گرفته میشود. آزادی دانشجویان زندانی و یا بازگشت دانشجویان محروم از تحصیل و جلوگیری از پادگانی شدن فضای دانشگاه ها به بخشی از کیس جنبش سبز در معاملاتش با جناح رقیب تبدیل میشود. بنابراین:

٢- برای دفاع واقعی از آزادی در دانشگاه ها و برای جلوگیری از پادگانی شدن دانشگاه ها باید بدوا دست جنبش سبز از این اعتراضات را برید! این قطعا کار ساده ای نیست. نمیتوان کاری را که حزب کمونیستی در سطح کل جامعه موفق به انجامش نشد را از کمونیست ها در دانشگاه ها انتظار داشت، اما کمونیست ها چه  در دانشگاه و چه در سایر عرصه های فعالیت اجتماعی،  میتوانند و باید ضمن اینکه صاحب تحرک مردم در دفاع از خود و سازماندهنده آن باشند، تلاش کنند که این اعتراضات و خواستهای آنها را از زیر نفوذ شعارها و مطالبات جنبش سبز بیرون بکشند. تنها در این صورت است که حزب کمونیستی امکان ایجاد یک تحرک سیاسی مستقل از جنبش سبز را خواهد داشت.

٣- باید ضمن نقد شعارها و خواسته های اعلام شده جنبش سبز، شعارهای خود را مقابل آنها و در اختیار دانشجویان قرار دهیم. انقلابیگری در طرح شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی" به تنهایی کافی نیست. این امروز نقطه گرهی  بحث  ما با آنها نیست. باید دفاع از خود را برای دانشجویان معنی کرد. باید آنها را قانع کرد که راه دفاع ما از خود، از راه موسوی و جنبش سبز جدا است. تنها به طرح شعار در اعتراضات بسنده نکنیم. پیش و بعد از هر اعتراض باید ساعتها کار اقناعی خوابیده باشد.

٤- باید خود ما متشکل باشیم و جمعی کار کنیم. هیچ کمونیست منفردی تاریخا موفق نبوده است. نقطه قدرت ما در تشکلمان است. بنابراین باید متشکل بود. به هرشکل و به هر نوعی که صلاح میدانید. در این رابطه بخصوص باید به حزب حکمتیست مراجعه کرد. 
 

رفقا!

امروز بیش از هرزمان دیگری تحرک آزادیخواهی و برابری طلبی، جنبش انسانیت در دانشگاه ها مستقیما به ما، به تک تک ما وابسته است. ما نشان داده ایم که کالیبر متشکل کردن توده وسیع دانشجویان معترض حول شعارهای انسانیمان را داریم. تجربه فعالیت کمونیست ها در دانشگاه ها مستقل از هر نقدی که به آن داشته باشیم، تجربه افتخارآمیز و  گرانبهای نسلی از بهترین و لایق ترین رهبران سیاسی و کمونیست این جامعه است. جنبش خود را  در مقابل پرچم های سیاه و سبز سرمایه قرار دهیم.