فاتح شیخ

جواب G20 به بحران اقتصادی این شد

جواب طبقه کارگر چه می شود؟

 روز دوم آوریل، سران ۲٠ دولت بزرگ سرمایه داری معروف به گروه ۲٠ (جی۲٠- G20)، که ۸٥٪ اقتصاد دنیا را زیر کنترل دارند، نشست دوم خود در جستجوی راههای مقابله با بحران را در لندن برگزار کردند و جواب مشترکشان را در بیانیه مفصلی ارائه دادند. در کنفرانس مطبوعاتی پایان نشست، گوردن براون آن نشست را آغاز یک نظم نوین جهانی اعلام کرد. نشست اول که ١٥ نوامبر، دو ماه پس از انفجار زلزله وار بحران در والستریت، در واشنگتن گرفته شد نتیجه خاصی نداشت جز اینکه پایان هژمونی آمریکا بر اقتصاد و سیاست جهان، در آن رسمیت یافت. این واقعیت طنزگونه که "آغاز نظم نوین جهانی"، مهرونشان نشستی می شود که پایان هژمونی آمریکا را تثبیت کرده و "نظم نوین جهانی" گم و گور شده آمریکا را به خاک سپرده است، نشان می دهد که به حکم شرایط اجتماعی و سیاسی خاص این بحران اقتصادی، اهمیت نشست جی۲٠ را دارند از سر مناسبات بین المللی برجسته می کنند، تا از سر داروهای معجزه آسائی که گویا برای درمان بحران اقتصادی کشف کرده اند. در این نوشته از بررسی جوانب صرفا اقتصادی بیانیه نشست جی۲٠، صرفنظر می کنم، آن را به فرصت دیگری وا می گذارم و بر جنبه سیاسی نتایج این نشست متمرکز می شوم.

   

کدام نظم نوین جهانی؟

 تمام اقدامات بخشهای مختلف بورژوازی جهانی و دولتهایشان طی نیمسال گذشته در مقابله با بحران اقتصادی، بویژه تعرضات وسیع به معیشت طبقه کارگر با هدف غلبه بر بحران و سودآور کردن مجدد سرمایه، همگی افشاگر آن است که نظم نوین جهانی مورد توافق گوردن براون و شرکای گروه ۲٠، قبل از هر چیز اتحاد اردوی جهانی سرمایه علیه طبقه کارگر جهانی است. خلا بزرگی که بر اثر افت موقعیت جهانی آمریکا و پایان سرکردگی اقتصادی و سیاسی آن بر جهان، در عرصه مناسبات بین المللی ایجاد شده است، در مقایسه با تحولات دراماتیک مناسبات بین المللی در پی سقوط شوروی، بسیار مهمتر است و تاثیرات و پیامدهای جهانی بسیار جدیتر و گسترده تری دارد.

 افت موقعیت آمریکا ریشه های اقتصادی قدیمی تری دارد اما شکست استراتژی میلیتاریستی و پروژه نظم نوینی آمریکا در سالهای اخیر در تحقق آن نقش مستقیم داشته است. این افت موقعیت بلافاصله به تجدید و تشدید رقابت قدرتهای امپریالیستی دامن زد و پرونده تجدید تقسیم جهان را در یکی دو سال اخیر باز کرد. بروز بحران اقتصادی فراگیر و بیسابقه ای با ابعاد جهانی که اقتصاد آمریکا در مرکز آن قرار داشت به یکباره هژمونی جهانی آمریکا، رویای آمریکائی تبدیل شدن به ابرقدرت یگانه و امپراتوری جهانی را نقش بر آب کرد و خلاء بزرگی در مناسبات بین المللی ایجاد کرد. این خلاء اگر به رقابتهای امپریالیستی باز هم میدان بیشتری داده است، در عین حال در شرایط چنین بحران اقتصادی فراگیری باعث نگرانی عمومی بورژوازی جهانی هم شده است. چراکه شرایط مشخص بروز این بحران، شرایط سرمایه داری جهانی قرن ۲١، موقعیت قدرتمند طبقه کارگر در تولید جهانی، شکست نئولیبرالیسم و خط مشی تاچریستی ریگانیستی در جریان این بحران و اغتشاش ایدئولوژیک ناشی از آن، نفس بقای سلطه سرمایه را در مقابل مصاف طبقه کارگر آسیب پذیر کرده است. این وضعیت جناحهای مختلف بورژوازی جهانی را ناچار کرده که بکوشند یک پایه اتحادی در میان خود به وجود بیاورند تا بتوانند برزخ ناشی از افت موقعیت آمریکا را اداره کنند و در عرصه تحمیل بار بحران بر گرده طبقه کارگر جهانی متحدانه عمل کنند. همه بخشهای بورژوازی در شرایط این بحران، در مقابل طبقه کارگر منافع مشترک اساسی دارند، در عین حال که در صفوف خود هم از سر رقابتهای امپریالیستی و ناسیونالیستی تضاد منافع و جدال قدرت دارند.

 عبور از دایره محدود جی٧ و جی۸ به دایره بزرگتر جی۲٠، یک تاکتیک سازشکارانه در تنظیم مناسبات قدرتهای بزرگ سرمایه در دوره مقابله بورژوازی با بحران اقتصادی جاری و با مبارزات طبقاتی حادی است که در پی این بحران بویژه در قاره اروپا برپا شده است. اینکه ابتکار هر دو نشست جی۲٠ در دست ائتلاف آمریکا و بریتانیا بوده است، ناشی از نقشی است که این دو قدرت امپریالیستی از جنبه اقتصادی در قله تمرکز سرمایه مالی جهان دارند و از جنبه سیاسی و نظامی در راس هرم مناسبات بین المللی تاکنون از آن برخوردار بوده اند. نقش مشخص اوباما ایجاد فضای مناسب و دور از تنش برای عبور آمریکا از موقعیت هژمونیک قبلی به موقعیت افت کرده کنونی است. نقش گوردن براون و کل هیات حاکمه بریتانیا هم دستیاری و همکاری با آمریکا در عبور از این برزخ و به موازات آن تلاش برای حفظ موقعیت خود در هیرارشی قدرت جهانی و در شکاف رقابت آمریکا و اروپای واحد است. پیروزی گوردن براون در نشست دوم آوریل جی۲٠ در ایجاد سازش میان اولویتهای محور آمریکا - بریتانیا و اولویتهای محور فرانسه – آلمان در راس اتحادیه اروپا او را در موقعیتی قرار داده است که خود را مدعی نجات سرمایه داری از بحران کنونی قلمداد کند.  

 عبارت نظم نوین جهانی در بیانات براون اسم رمز اتحاد ولو موقت قدرتهای بزرگ سرمایه در سرشکن کردن بار این بحران بر طبقه کارگر، در ادامه تعرض همه جانبه به معیشت و دستاوردهای طبقه کارگر و راندن آن به موقعیتی به مراتب پائین تر از امروز است. متحدانه می خواهند بیکارسازی انبوه را بیشتر و بیشتر گسترش دهند، فلاکت را همه گیرتر کنند، دستمزد کارگر را حتی از سطح مینیمم زندگی کمتر کنند.

 یک میلیارد گرسنه، صدها میلیون بیکار و یک طبقه کارگر فلکزده، مرعوب شده و شقه شقه شده، نسخه نشست جی۲٠ برای سودآور کردن مجدد سرمایه و غلبه بر بحران اقتصادی کنونی است. این جواب نشست جی۲٠ به بحران جاری و خط راهنما و جوهر فشرده بیانیه ۲٩ ماده ای آن است.

 

طبقه کارگر دست بسته نیست         

 راهی که نشست جی۲٠ پیش گذاشته است راه شناخته شده ای است که بیش از صدوهشتاد سال است (از بحران ١۸۲٥ سرمایه داری نوپای اروپا) بورژوازی آن را برای سرشکن کردن بحران اقتصادی بر گرده طبقه کارگر بکار بسته است. اما این تنها راه نیست. طبقه کارگر هم برای مقابله با بحران اقتصادی راه خود و جواب خود را دارد. طبقه کارگر از زمان مارکس و از دریچه تئوری مارکسیستی بحران به این سلاح فکری مسلح شده است که بحرانهای دوره ای جزء ناگزیر پروسه تولید سرمایه داری و حاصل تناقضات ذاتی آن است. سرمایه فقط بخاطر سود تولید می کند و زمانی که در پروسه تولید، سود کاهش می یابد بحران بروز می کند و پس از تب و لرز بحران و تشدید استثمار طبقه کارگر، سرمایه مجددا سودآور می شود و بحران پایان می یابد. اما بحرانی که پایان می یاید خود زمینه ساز بحران بزرگتر و عمیقتر بعدی می شود. با هر بحران در واقع نظام سرمایه داری یک گام به مرگ خود نزدیکتر می شود. سرانجام این طبقه کارگر است که با مبارزه متحدانه خود نابودی این نظام ضدانسانی را متحقق می کند. چاره بحران از دیدگاه موقعیت و منافع طبقه کارگری که مدام استثمار و تشدید استثمار می شود، انقلاب سوسیالیستی است. تنها راه قطعی مقابله با بحران خشکاندن سرچشمه بحران از راه برچیدن بساط تولید برای سود و برانداختن کل نظام مبتنی بر مالکیت بورژوائی و کار مزدی طبقه کارگر است.

 بورژوازی می تواند به این بحران به قیمت خانه خرابی بیشتر طبقه کارگر خاتمه دهد. طبقه کارگر و ما کمونیستها در صف مقدم مبارزه طبقاتی هم می توانیم به موازات دفاع از معیشت خود، صفوف خود را متحد کنیم و با تعرض قدرتمند خود شکافی در اقتدار سرمایه ایجاد کنیم و دریچه ای برای پیشبرد انقلاب سوسیالیستی مداوم خود تا ریشه کن کردن سلطه سرمایه باز کنیم. پیروزی طبقه کارگر در این جنگ طبقاتی ممکن است. کلید پیروزی اتحاد و آگاهی و سازمانیافتگی صفوف طبقاتی ماست.

***