-- Logo ---->

فاتح شیخ

رسالت اوباما: مصادره امیدها و اعتمادها به سود کنترل بحران

 

آنچه سیاست و رویکرد اوباما و دولتش ظرف همین چند روز میتوانست نشان دهد، شواهد عینی یک روند جدال طبقاتی است که نقش شخصیت اوباما و چارچوب عملکرد دولتش دارد از کانال آن جلو میرود، شکل میگیرد و مادیت مییابد. این پروسه چیزی نیست جز تلاش مشترک هیات حاکمه (establishment) آمریکا به نمایندگی از طبقه بورژوازی در آن کشور، برای کنترل دامنه بحران جاری در عرصه اقتصاد و بازسازی موقعیت افت کرده آمریکا در عرصه سیاست جهانی. هرچه زمان بگذرد انطباق نقش این شخصیت و چارچوب عمومی عملکرد این دولت با موقعیت اقتصادی بحرانزده آمریکا، با موقعیت شکست استراتژیک میلیتاریسم آمریکا و با موقعیت انزوای جهانی آمریکا بیشتر و روشنتر خود را نشان میدهد.

 اوباما نه از فضا آمده و نه از بیخ بوته ناشناسی سبز شده است. او یکی از شخصیتهای بیشمار طبقه بورژوازی آمریکاست که در دوره صدارت بوش و نئوکنسرواتیوها، از فعالان جنبش ضد جنگ و مخالف عرصه هائی از سیاستهای بوش و بیش از همه سیاست جنگ افروزی و تکیه افراطی او و دولتش بر قلدری نظامی بوده است. اوباما بر این مبنای سلبی و از موضع اثباتی لیبرال، توانست کاریر سیاسی اش را بر امواج نارضایتی بخشهائی از لایه های متوسط بورژوازی و نفرت عمیق توده وسیعتر قاعده هرم جامعه آمریکا سوار کند و جلو ببرد.

 رکن اصلی قاعده هرم جامعه، طبقه کارگر است که در سالهای اخیر زیر شدیدترین فشار استثمار تاریخ معاصر آمریکا بعد از لغو برده داری بوده است. واضح است که در غیاب یک صف و یک سیاست مستقل کارگری و سوسیالیستی در جامعه، توده های طبقه کارگر، با هر حرکت همگانی اعتراض به وضع موجود همگامی میکنند، با هر صدای ابراز نفرت علیه سیاستهای حاکم همسرا میشوند و در جنبشهای همه با هم ادغام میگردند، بی آنکه تلاش و فداکاریشان به دستاورد معینی خواه در زمینه بهبود اقتصادی و معیشتی و یا بهبود شرایط سیاسی پیشبرد مبارزه طبقاتی برسند.

 همچنین طبیعی است که توده وسیع رنگین پوستان آمریکا که چندین دهه پس از پیروزی رسمی جنبش حقوق مدنی، هنوز سنگینی تحقیر و تبعیض نژادی را با گوشت و پوست حس میکنند، از این زاویه به اوباما سمپاتی و در واقع توهم پیدا کنند، گرچه جنبشی که اوباما را عروج داد، ربطی به رفع تبعیض بر اساس رنگ پوست ندارد. در واقع اوباما نه ادامه دهنده راه مارتین لوتر کینگ و نه حتی یکی از بازماندگان نسل فعالان جنبش حقوق مدنی (نظیر جسی جاکسون) است، او سیاستمدار لیبرالی است که خوب میداند از هر شکاف طبقاتی و نژادی موجود به نفع کمپین خود و در جهت گسترش توهم به آن بهره برداری کند.

 اما امروز دیگر باید روشن باشد که پیروزی انتخاباتی اوباما حاصل جمع سمپاتی ها و توهمات اقشار پائین جامعه و نارضایتی اقشار میانه بورژوازی نبود؛ آنچه در آخرین مرحله جدال اوباما و مککین، برد انتخاباتی او را قطعیت داد، انفجار ناگهانی بحران اقتصادی به روی بورژوازی آمریکا بود که طیف وسیعتری از هیات حاکمه و طبقه حاکم آمریکا، اعم از دمکرات و جمهوریخواه و غیره را قانع کرد که اوباما شخصیت مناسبتری برای سکانداری کنترل بحران، برای کمک به قطع خونریزی سودآوری سرمایه و همچنین بازسازی موقعیت در هم ریخته آمریکا در صحنه جهانی است.  

همزمانی انتخاب اوباما با بروز و تداوم بحران اقتصادی، صورت مساله جامعه آمریکا، صورت مساله مبارزه طبقاتی در آمریکا و جهان، و به تبع آنها صورت مساله اوبامای پرزیدنت را عوض کرد. شعار "تغییر" اوباما خود بطور جدی در معرض تغییر قرار گرفت. امروز رسالت اوباما، رسالتی که بورژوازی آمریکا به اوباما عطا کرده و او را بر سر تعهد به آن دو بار سوگند داده است، مصادره  امیدها و اعتمادهای طبقه کارگر و محرومان جامعه آمریکا در جهت خروج از بحران اقتصادی جاری است. روز سوگند خوردن اوباما روز اعلان این مصادره و این سوء استفاده عریان به جمعیت ملیونی حاضر در آن مراسم بود. جمعیت عظیمی که با آمدن خود به آن صحنه خودآگاه یا ناخودآگاه داشتند توقعاتشان را در برابر اوباما میگذاشتند، ناگهان با توقعات اوباما در مورد ضرورت قربانی دادن، صبر و تحمل، کشیدن بار سنگین بحران به دوش خود و امثال این عبارات روبرو شدند! در جامعه سرمایه داری اکثریت انسانها برای زنده ماندن ناچارند نیروی کارشان را به اقلیت صاحب سرمایه بفروشند. سرمایه دار با تصاحب و مصرف نیروی کار این انسانها، سود به چنگ میآورد. این پایه مبارزه طبقاتی در جامعه سرمایه داری است. همچنین میگویند انسان به امید زنده است. در طول چند قرن تاریخ سرمایه داری، بورژوازی نه فقط نیروی کار کارگر را تصاحب کرده، بلکه بارها و بارها امید طبقه کارگر به رهائی، تلاش و جانبازی او در این راه را هم تصاحب کرده و به ذخیره و ضمیمه اهداف استثمارگرانه و سرکوبگرانه خود بدل کرده است. نقش شخصیت اوباما و رسالت او امروز مصادره امید کارگران و مردم متوهم است به سود انداختن بار بحران بر دوش آنها و بازسازی مجدد سرمایه و سودآوری و انباشت آن به بهای تحمیل رنج و درد بیشتر بر گوشت و پوست آنها.

 در صفوف اپوزیسیون سیاسی ایران، گروههای همسرای ثناخوانی اوباما و توهم پراکنی نسبت به این قدیس زمانه صف کشیده اند. ناسیونالیسم راست پروغرب، یک روز هم از وظیفه استمرار چاکرمنشی نسبت به اوباما دولت جدید، تجدید ارادت و ادب در پیشگاه خدایگان سرمایه جهانی آمریکا، و ادامه توهم پراکنی بیحدو مرز در میان مردم ایران در مورد نقش رهائی بخش دولت آمریکا (و اسرائیل) فروگذار نمیکنند. بعلاوه طیف دیگر راست، جریانات "اپوزیسیون دمکرات" که سازمان اکثریت پست سخنگوئی شان را به نام خود ثبت کرده است این روزها سایتها و نشریاتشان را از مدح و ثنای اوباما پر کرده اند. و بالاخره جریانات ظاهرا "چپ" و در واقع راست نظیر حزب کمونیست کارگری ایران، که بویژه در جریان جنگ غزه یک بار دیگر دوز بالای ناسیونالیسم پروغرب خود را در دفاع از اسرائیل نشان دادند، دارند در قالب پوچ پوپولیستی "مردم به میدان آمده اند"! توهم و توقع خود نسبت به مسیحای نورسیده اوباما را اشاعه میدهند و ماهیت و رسالت ضدکارگری اوباما در شرایط بحران کنونی را با این توجیه که بدیل بوش است! پرده پوشی میکنند. اینها دارند بدترین و نازلترین نوع اپورتونیسم و عوامفریبی شان را در دفاع از اسرائیل و اوباما در معرض دید همگان میگذارند و باید در همین ظرفیت افشا و رسوا شوند.

 در روند بحران جاری و بر متن تعرض هرروزه و پردامنه بورژوازی به طبقه کارگر، تقابل توقعات طرفداران اوباما از او با توقعات اوباما از آنها، آغاز شده است و با سرعت پیش خواهد رفت. طبقه کارگر در آمریکا و همه جای دنیا، بدون صف مستقل، بدون آلترناتیو مستقل خود به بحران از راه اسقاط فوری نظام سرمایه داری و بدون حزب سیاسی کمونیستی خود که سکان این نبرد طبقاتی دشوار و حساس را در دست بگیرد، میتواند بار دیگر به بازنده اصلی بحران، به قربانی بیدفاع آن و به گوشت دم توپ جنگ و جدالهای ناشی از آن بدل شود.

(در شماره آتی پرتو، و در پرتو همین دیدگاه، سیاستهای اعلام شده اوباما را بررسی خواهم کرد)

***