-- Logo ---->

فاتح شیخ

جایگاه جنگ غزه در استراتژی جنگ افروزانه اسرائیل

 

اسرائیل با ادامه جنگ در غزه و بالا بردن سطح جنایات جنگی اش، جایگاه این جنگ را در استراتژی دوره آتی خود آشکار کرده است. همه آنچه در توحش شبانه روزی ارتش اسرائیل علیه مردم غزه، عیان و عریان نمایش داده میشود، در سخنان اخیر وزیر خارجه اسرائیل هم عیان و عریان بیان میشود، وقتی در برابر فشار برای توقف جنگ اعلام میکند که: اسرائیل به حرف کسی جز خودش گوش نمیدهد. این سخنان برگردان کاریکاتوری رنگ باخته ای از اظهارات متکبرانه بوش در آستانه جنگ علیه عراق است که دارد تکرار میشود (!Déjà vu).

  تلفات سه هفته جنگ غزه تکاندهنده است: بیش از هزار کشته و حدود پنچهزار زخمی! یک سوم کشته ها و چهارصد زخمی کودکانی هستند که یا در خانه ها و پناهگاهها و یا در صف "سمون" کشته و زخمی شده اند. باریکه غزه که با یکی از بالاترین سطوح تراکم جمعیت در جهان محل سکونت یک و نیم میلیون انسان ستمدیده است، ظرف سه هفته جنگ به خرابه بزرگی بدل شده است. توجیه دولت اسرائیل برای جنایاتش این است که حماس مردم را و خانه های مردم را سپر عملیات خود کرده است، اما چه کسی جنگ را دم در خانه های آن مردم و روی سر مدارس و پناهگاههای آن مردم برده است؟ (جمهوری اسلامی در جنگ وحشیانه اش علیه مردم انقلابی شهر سنندج در بهار ١٣٥٩ عینا از همین منطق فاشیستی استفاده میکرد). دولت اسرائیل موشک پرانی از غزه را بهانه جنگ کرده است، اما چه کسی نمیداند که این جنگ با همه تلفاتی که بر مردم وارد میکند باز بر شمار موشک سازان و موشک اندازان حماس و جهاد می افزاید؟ دولت اسرائیل به رغم سه هفته جنگ سنگین نتوانسته پرتاب موشک از غزه را متوقف کند، بعلاوه نفوذ سیاسی حماس را بالا برده است، همچنانکه دو سال قبل هم در جنگ علیه لبنان نتوانست به موجودیت مسلح حزب الله ضربه بزند! حزب الله نه فقط از جنگ لبنان بلکه امروز در جنگ غزه هم با اینکه در آن درگیر نیست، نفع سیاسی بزرگ کرده و نیروی بیشتری گرفته که به احتمال زیاد میتواند در انتخابات آتی لبنان آن را به افزایش قدرت خود در دولت لبنان ترجمه کند. در آن صورت اسرائیل چه خواهد کرد؟ باز هم جنگ دیگری به بهانه حزب الله علیه مردم لبنان براه خواهد انداخت؟ دولت اسرائیل به همه این واقعیت ها واقف است با این حال جنگ غزه را ادامه میدهد، چراکه اگر میدان این جنگ غزه است اما اهداف آن بسیار فراتر از غزه و کل مساله فلسطین است. چارچوب اهداف جنگی دولت اسرائیل همان چارچوب شکست خورده "خاورمیانه بزرگ" دولت جورج بوش است.

 دولت اسرائیل با اصرار بر ادامه و گسترش جنگ جاری بعد از قطعنامه درخواست آتش بس شورای امنیت، دارد آشکارا اعلام میکند که میخواهد "کار ناتمام" دولت بوش را در خاورمیانه به اتمام برساند. استراتژی متکی به جنگ افروزی اسرائیل در واقع ادامه و جانشین محلی استراتژی میلیتاریستی دو دهه اخیر آمریکا است، با این تفاوت، که تحولات مهم در جهان و تغییرات بزرگ در معادلات جهان و منطقه در این دو دهه، موقعیت آمریکا و اسرائیل را بشدت به زیان استراتژی آنها عوض کرده است. نه آمریکا دیگر در موقعیت مدعی ابرقدرت یگانه جهان باقی مانده است و نه اسرائیل در موقعیت قلدر یکه تاز خاورمیانه. سرنوشت استراتژی قلدری نظامی اسرائیل نمیتواند جدا و بهتر از سرنوشت قلدری میلیتاریستی آمریکا باشد. جنگ افروزی اسرائیل سریعتر از آنچه هیات حاکمه اسرائیل فکر میکند محکوم به شکست است.        

 جنگ اسرائیل در غزه درست در برزخ بین دو دوره قدیم و جدید در تحول معادلات جهان و منطقه خاورمیانه برپا شده است. بر مبنای تصمیمات کنفرانس آناپولیس، قرار بود دولت فلسطین در سالی که گذشت تشکیل میشد. اسرائیل با طفره روی عامدانه، چشم انداز حل مساله فلسطین بر اساس تشکیل دولت فلسطین را تیره کرد. در عین حال روند دیگری که در سال گذشته به نظر میرسید شروع شده است، برقراری صلح با دولتهای عرب همسایه بر اساس طرح ملک عبدالله بود. اسرائیل ناچار بود استراتژی کهنه خود در تداوم اشغالگری و جنگ علیه مردم فلسطین و بازتولید تخاصم با دولتهای عرب را کنار بگذارد تا بتواند در برابر تهدید جمهوری اسلامی ایران و نیروهای وابسته و نزدیک به آن در منطقه بایستد. اما انتخابات آمریکا، سال گذشته را برای اسرائیل به سال انتظار و آماده باش تبدیل کرده بود. تکرار مداوم تهدید به حمله نظامی علیه ایران یکی از تاکتیکهای اسرائیل در این دوره انتطار بود که در عین حال استراتژی کهنه شده اش را به استراتژی جدیدش متصل نگاه میداشت.

 با انتخاب اوباما و تحولات ناشی از بحران اقتصاد جهانی، هیات حاکمه اسرائیل تصمیم گرفت که در فاصله زمانی تا روی کارآمدن اوباما، قدرت نظامی خود را به نمایش بگذارد. هدف اسرائیل این است که نه فقط در معادلات و معاملات آتی روند تشکیل دولت فلسطین و روند صلح با دولتهای همسایه از موضع قدرت حرکت کند، بلکه در روند تجدید تقسیم جهان که با بحران اقتصادی جهان تشدید و تسریع شده است، تلاش کند موقعیت یک قدرت بزرگ در خاورمیانه را برای خود کسب کند. اسرائیل به جنگ نیاز داشت اما چنین جنگی با سوریه یا حزب الله یا جمهوری اسلامی پردردسرتر و زیانبارتر میبود. جنگ غزه کانال اجرای این نیاز دولت اسرائیل به جنگ بود. حماس و موشک اندازی اش بهانه ای بیش نیست. این بهانه در نهایت واقعی بودنش به چنین واکنش جنگی سنگین و سهمگینی نیاز نداشت. اما خود این جنگ، این نمایش توحش و قلدری و جنگ افروزی، مورد نیاز هیات حاکمه اسرائیل است و البته در این راه به حمایت آمریکا و اروپا پشتگرم است. این را وزیر خارجه اسرائیل چند روز پیش چنین بیان کرد که جامعه بین المللی" به ما امکان و فرصت ادامه جنگ را داده است. این واقعیت دارد. "جامعه بین المللی" علاوه بر دو هفته فرصتی که قبل از صدور قطعنامه  به ادامه جنگ اسرائیل در غزه داد، بعد از قطعنامه هم دارد فرصت را تمدید میکند و عملا به اسرائیل امکان میدهد که جنگ و ویرانی و جنایات جنگی اش را تا روی کار آمدن رسمی اوباما ادامه دهد. هدف این جنگ اسرائیل، حرکت از موضع قلدری نظامی در کشمکشهای آتی خاورمیانه است. این جنگ به چنین زمانی نیاز دارد که آمریکا و غرب و دولتهای عربی متحد غرب در اختیار آن گذاشته اند.

 این محاسبه و این استراتژی میلیتاریستی نظیر محاسبه و استراتژی دولت بوش محکوم به شکست است، اما جنگ غزه در خود جنایت سهمگینی علیه مردم فلسطین و علیه بشریت است که باید فورا متوقف شود. این جنگ فاشیستی وجدان بشریت آزادیخواه را تکان داده است و اعتراضات بزرگی در برابر آن براه افتاده است. امواج نفرت عمومی مردم از این جنگ با نفرت از آوار پیامدهای بحران اقتصادی درهم آمیخته است. طبقه کارگر و کمونیستها میتوانند با برافراشتن پرچم روشن خود علیه این جنگ، در صف مقدم این اعتراض اجتماعی قرار بگیرند و در برابر بهره برداری ارتجاعی دولتها و جریانات ناسیونالیستی و اسلامی از این وضعیت سد محکم ببندند. خواست توقف فوری جنگ، محکوم کردن این جنگ و بطور کلی جنگ افروزی و جنایات جنگی اسرائیل، اعلان این جنایات بعنوان جنایات آشکار علیه بشریت، خواست باز کردن فوری معابر و پایان دادن قطعی به محاصره اقتصادی مردم غزه، خواست تشکیل فوری دولت فلسطین بعنوان راه حل سیاسی معضل فلسطین، تلاش برای سد کردن بهره برداری دولتها و جریانات ناسیونالیستی و اسلامی از مصائب مردم فلسطین، اینها اجزاء و مطالبات یک پرچم سیاسی روشن آزادیخواهانه و رادیکال در تحرکات اعتراضی علیه جنگ اسرائیل در غزه است.

***