-- Logo ---->

تمایزات جنبش آزادی و برابری  (درسهایی از 13 آذر سال قبل)  

 رحمان حسین زاده

 

13 آذر و 16 آذر

 

مناسبت 16 آذر به عنوان روز اعتراض دانشجویی هرچه بود و هر پیشینه ای داشت، تحرک اعتراضی 13 آذر سال قبل دانشجویان فصل جدید و تماما متمایزی را در فضای اعتراض سیاسی جامعه ایران گشود. این تمایز وتفاوت ایجاد شده قویا چرخشی به نفع جبهه کارگر و انسان محروم و تحت ستم علیه سرمایه ، به نفع جنبش علیه استثمار و کار مزدی و به نفع انسانیت  و عروج جنبش آزادی وبرابری بود. به معنای دیگری 13 آذرسال قبل نه تنها به لحاظ تقویمی، بلکه مهمتر در مضمون و ماهیت سیاسی تمایزات جدی خود را با 16 آذر شناخته شده و ثبت شده در مبارزات سیاسی بیش از نیم قرن اخیر از خود نشان داد.

 

پنجا ه و پنج سال قبل در اعتراض به سفر نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا به ایران، حرکت اعتراضی دانشگاه تهران بر بستر اعتراض عمومی موجود علیه کودتای سلطنتی 1332 و علیه وابستگی رژیم سلطنت به غرب و آمریکا شکل گرفت. در روز 16 آذراین اعتراض با سرکوب شدید و خونین جنایتکارن حافظ  رژیم سلطنت روبروشد . سه تن از دانشجویان معترض جان خود را از دست دادند. جنایت و سرکوبگری حکومت سلطنتی از آن دوره تاکنون مورد محکومیت و انزجار و اعتراض در جامعه ایران و در سطح بین المللی قرار گرفت. از آن دوره، 16 آذر به عنوان روز اعتراض دانشجویی در تاریخ سیاسی ایران ثبت شد و هر ساله محدود و یا بزرگ دانشجویان اعتراض خود را به استبداد و اختناق و سرکوبگری چه در دوره سلطنت و چه جمهوری اسلامی اعلام میکردند. در واقع 16 آذر با هدف و  محتوای ضد سلطنتی و ضد استبدادی وملی گرایانه شکل گرفت و در دوره جمهوری اسلامی هم در قالب ضدت با دیکتاتوری و استبداد و اختناق احیا شد.از پنج سال قبل قطب رادیکال و چپ دانشجویی آغاز جدا کردن اهداف و صف مبارزاتی خود را از اعتراض مخلوط و همگانی و رنگین کمانی شروع کرد. بریدن از بستر اعتراض ملی گرایانه ومحدود ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری وسوق یافتن به بستر جنبشی که دست به ریشه میبرد و کل نظم موجود سرمایه و مناسبات وارونه آن را زیر سئوال میبرد، انسان و حقوق انسانی و آزادی و برابری انسانها را محور قرار میدهد،  شروع شد. 13 آذر سال گذشته فرجام نهایی پروسه ای بود که از چند سال قبل شروع شده بود. اینبار جنبشی قد علم کرد، که آزادی وبرابری و پایان دادن به استثمار  وستم و تبعیض طبقاتی محور آن است. به همین دلیل 13 سال گذشته  تنها و تنها صحنه عرض اندام دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب با محوریت پلاتفرم آزادی و برابری بود.  میان اهداف وسیاستها و شعارها و ابعاد مبارزاتی که در 13 آذر سال گذشته عروج کرد، با آنچه که 16 آذر در پنجاه و پنج سال قبل حول آن شکل گرفت و کم وبیش برای سالیان متمادی  در همان قالب ادامه پیدا کرد، زمین تا آسمان فرق است. در نتیجه در 13 آذر سال گذشته جنبشی نو با اهدافی رادیکال و انسانی نو عروج کرد. اولین درس مهم 13 آذر سال گذشته این واقعیت و این تمایز است. 

 

جنبش آزادی و برابری ، متمایز از جنبش سرنگونی

 در تبیین های سطحی و ضد رژیمی چپ ، سعی میشود عروج جنبش آزادی و برابری را تداوم جنبشی بنامند که از چند سال قبل با جنبش سرنگونی شناخته میشد. از نظر من درس مهم دیگر اینست که این جنبش نه تنها ادامه آن جنبش سرنگونی نبود و نیست، بلکه شکل گیری و گسترش آن در تمایز با آن به فرجام رسید.

آن جنبش معینی که در 18 تیر 1378 پا به میدان گذاشت و جمهوری اسلامی را به مصاف طلبید و در مقاطع دیگری از جمله چهار سال بعد در فاصله بیست خرداد تا 18 تیر تکرار شد، مخلوطی بود از رگه ها و شاخه های سیاسی متفاوت سرنگونی خواه جمهوری اسلامی که هر کدام به افق و تصویر و اهرم مختلفی برای سرنگونی متکی بودند. جنبشی بود که در نتیجه سیاست جریانات مختلف راست و جریانات بینابینی ضد رژیمی امید واهی و توهم به دخالت نظامی آمریکا و عراقیزه کردن ایران و برپایی رفراندم بر آن حاکم بود. علیرغم سرنگونی طلبی اما این جنبش نمیتوانست اتکا به نیروی مردم، اتکا به نیروی کارگر و انسان آزادیخواه را برای هر تغییر و بهبودی در جامعه و آمال و آرزوهای چپ و پرچم اعتراض کارگران، زنان و جوانان و دانشجویان را  نمایندگی کند. نمیتوانست آزادیخواهی و برابری طلبی موجود و وسیع در مبارزات کارگری و زنان و جوانان و دانشگاه را بسیج و کانالیزه کند.  در جواب به این نیاز و در تمایز با جنبش سرنگونی آن زمان موجود پایه های جنبش چپ رادیکال و جنبش دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب شکل گرفت. با دقت بیشتر در اظهارنظرها و مباحثات رهبران اصلی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، با مطالعه نشریات و ادبیات  چپ انقلابی و رادیکال دانشگاه در پنج ساله اخیر به وضوح میتوان سیر حرکت آگاهانه و هدفمندی رامشاهده کرد که سیمای سیاسی و انسجام جنبشی و سازمانی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را به عنوان پرچمدار آزادیخواهی و برابری طلبی وسیع جامعه ایران ترسیم کرد.

این جنبش نوین ظرفیتهای نوینی را در خود گرد آورده است. از جمله در شرایطی که جنبش سرنگونی به دلایل قابل فهمی به گل نشسته است. این جنبش انرژی خود را از اعماق اعتراض جامعه میگیرد و  روی پای خود ایستاده و خود را  گسترش میدهد.

 

تشکل "داب" 

از درسهای مهم واز دستاوردهای مهم ایندوره، سازمانیابی جنبشی این حرکت در قالب "داب" تشکل متعلق به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب است. وجود این سازمانیابی اجتماعی و جنبشی توانست سد محکمی در مقابل یورش وسیع و سبعانه جمهوری اسلامی و دم و دستگاه سرکوبگرآن علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را تامین کند. وجود شبکه وسیع ارتباط و هماهنگی و همسرنوشتی مبارزاتی در سطح دانشگاههای ایران، دست در دست هم گذاشتن در تنگناهای یکسال گذشته، انتقال تجربه مبارزاتی و تداوم حرکت اعتراضی در بسیاری موارد ضروری، پاپیش گذاشتن سخنگویان و فعالین جسور این مبارزه و گسترش شاخه های آن در دانشگاههای کشور، تبدیل شدن به سخنگوی معتبر جنبش آزادی و برابری در سطح بین المللی و کسب حمایتهای بی سابقه، همگی به وجود تداوم سازمانیافته این حرکت مبارزاتی اجتماعی گره خورده است. این ضرورت را "داب"   نهاد متشکل از رهبران وشاخه های محتلف دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب تامین کرد. در غیاب این شبکه سازمانی میتوان تصور کرد که آکسیون 13 آذر از سطح آکسیونی یک روزه فراتر نمی رفت و تداوم سرکوب  و تعرض به دانشگاه و دانشجویان با سد و مانع جدی روبری نمیشد. تداوم کشمکس داب و جمهوری اسلامی در همین یکسال و در آستانه گرامیداشت 13 آذر سال گذشته گواه اهمیت تشکل داب و جایگاه آن در مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه است. این جنبش واین تشکل را باید حمایت کرد و برای تقویت و گسترش آن کوشید.

 

در خاتمه تاکنون داب کشمکشهای جدی را با جمهوری اسلامی پشت سرگذاشته است و مصافهای مهمتری را پیش رو دارد. به علاوه در این پروسه از گزند فرصت طلبان سکتاریست و دشمنی نئو توده ایستها در امان نبوده است. در مطلب دیگری به این موضوعات میپردازم.

***