-- Logo ---->

پرتو میپرسد؟

پرتو: هفته گذشته در جریان کنفرانسی در نیویورک که شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل و ملک عبدالله پادشاه عربستان در آن حضور داشتند، شیمون پرز در اظهار نظری بیسابقه طرح صلح ملک عبدالله را ستود. این چرخش در سیاست اسرائیل را چگونه توضیح میدهید؟ پیامدهای آن چیست؟ عکس العمل روزنامه جمهوری اسلامی که سخنگوی جناح خامنه ای و هیات حاکمه رژیم اسلامی است، در مقابل دو طرف این رویداد بسیار تند بود؛ چرا؟

 

فاتح شیخ: ستایش شیمون پرز از طرح صلح ملک عبدالله، قطعا نشانه چرخش در سیاست اسرائیل هست. چند هفته قبل هم اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل قبول طرح ملک عبدالله و تن دادن به صلح فراگیر با کشورهای عرب همسایه، برای اسرائیل را یک ضرورت و یک نیاز زمانه اعلام کرده بود. حتی گفته بود این بر ادامه مذاکرات جاری صلح با فلسطینی ها و سوریه مقدم است. شواهد دیگری هم از یک سال پیش نشان میداد که اسرائیل ناچار است استراتژی قدیمی ادامه جنگ و حالت جنگی با دولتهای عرب و تن ندادن به بازگشت به مرزهای قبل از جنگ شش روزه ١٩٦٧ را کنار بگذارد و آن را با استراتژی جدیدی برای حفظ امنیت و حتی موجودیت خود جایگزین کند. این از تغییرات جدی دو سال اخیر در معادلات سیاسی و نظامی در خاورمیانه به زیان اسرائیل، که حاصل شکست استراتژی میلیتاریستی آمریکا و شکست خود اسرائیل در جنگ علیه لبنان بوده، سرچشمه گرفته است. بر اثر این تغییر بالانس، تهدید رژیم اسلامی ایران و حزب الله و حماس برای اسرائیل خطرناکتر از آن شده که اسرائیل به سادگی از کنار آن بگذرد و به قلدری و اشغالگری خود ادامه دهد. دوره قلدری و اشغالگری اسرائیل بسر رسیده است. در شرایط افت موقعیت جهانی آمریکا، بویژه با شیفت قدرت در آمریکا و بحران اقتصادی حادی که گریبانش را گرفته، اسرائیل ناچار است رابطه اش با دولتهای عرب همسایه را آرام کند تا بتواند از پس رژیم اسلامی ایران و دنبالچه هایش در لبنان و فلسطین بر آید. این منافع مشترک مقطعی دولت اسرائیل با عربستان و مصر و اردن و بقیه دولتهای عرب خاورمیانه در برابر پیشروی رژیم ایران است که آن را به طرف طرح ملک عبدالله سوق میدهد، نه تعلق خاطر به صلح. خشم رژیم ایران از این تحول هم از زاویه خطر این تحول و این چرخش، برای آینده موقعیتش در منطقه کاملا قابل درک است.

 

ضمنا شیمون پرز نماینده جناح میانه روتر هیات حاکمه اسرائیل است که دو ماه دیگر در انتخابات باید با راست افراطی به رهبری حزب لیکود و نتنیاهو دست و پنجه نرم کند. پیروزی میانه روها جای تردید است. اظهارات شیمون پرز تلاشی برای جلب توجه هیات حاکمه اسرائیل و از کانال آن "افکار عمومی" رای دهندگان در انتخابات پیش رو هم هست. البته شرایط امروز جهان و منطقه با شرایطی که راست افراطی اسحاق رابین و قرارداد اسلو را ترور کرد، خیلی فرق کرده است. شانس ائتلاف شیمون پرز، لیفنی، باراک و دو حزب کادمه و کارگر کم نیست و اشتراک نظر آنها در حرکت به سوی طرح ملک عبدالله زیر فشار واقعیات سیاسی تغییر یافته این شانس را بالا میبرد.

 

بعلاوه این روزها در همین راستا تحولات دیگری هم در جریان بوده است. رد پیشنهاد حماس برای شرکت دادن ایران در مذاکرات قاهره برای آشتی دادن حماس و فتح از سوی دولت مصر، سفر وزیر خارجه انگلستان به اسرائیل و فلسطین و سوریه برای تحرک دادن به پروسه تشکیل دولت فلسطین و صلح اسرائیل و سوریه، همچنین امضای قرارداد بین دولت عراق و آمریکا که یک جنبه مهم آن در واقع دست رد آشکاری است که دولت مالکی به سینه رژیم ایران زده، ازجمله این تحولات است. کلا تلاش دولتهای عرب، ترکیه و اسرائیل با حمایت اروپا و آمریکا، برای سازمان دادن یک صفبندی وسیع در خاورمیانه در برابر رژیم اسلامی که شروع آن از یک سال پیش مشهود بوده است، با تحولات اخیر در آمریکا و جهان، به نظر میرسد دارد سرعت تازه ای میگیرد. تمایل شیمون پرز به تقویت این جهت در سیاست اسرائیل، جزئی از این تلاش است. تاکید مکرر اولمرت و لیفنی بر ضرورت ادامه فشار بر ایران از طرف آمریکا و اروپا و حتی تکرار احتمال دست بردن به "گزینه نظامی" هم بخشی از همین روند است. در نتیجه تمایل اسرائیل به طرح ملک عبدالله اگر از یک طرف نشانه تمایل آن به صلح با دولتهای عرب همسایه است از طرف دیگر میتواند نشانه تدارک دیدن آن برای جنگ با رژیم ایران باشد. در هر صورت چرخش سیاست اسرائیل تحولی جدی در خاورمیانه است، اما ادعای صلح از طرف شیمون پرز و هیات حاکمه اسرائیل را هیچ کسی که تجربه تاریخی و سیاسی حداقلی داشته باشد جدی نمیگیرد.       

 

صلح فقط با تغییر بنیادی حاکمیت قومی مذهبی کنونی اسرائیل با حاکمیت نوع دیگری، حاکمیت مبتنی بر سکولاریسم و تضمین حقوق برابر برای همه شهروندان کشور، قطع نظر از انتصاب به دین و قومیت، در آن سرزمین برقرار میشود. این کار شیمون پرز و هیچیک از احزاب موجود صحنه سیاست اسرائیل نیست؛ کار طبقه کارگر، کار احزاب سیاسی کمونیستی این طبقه در اسرائیل و خاورمیانه است که به این خصومت تاریخی در منطقه خاتمه دهند. این تحول نه فقط ضروری و حیاتی است، ممکن هم هست.

***