-- Logo ---->

بیانیه دفتر سیاسی حزب حکمتیست درباره

شکست جمهوریخواهان در انتخابات آمریکا

برنده و بازنده در کام بحران بزرگ

 

انتخابات چهارم نوامبر آمریکا بیگمان تحول مهمی در حیات سیاسی آن کشور و در اوضاع جهان است. نه به این خاطر که برای اولین بار در آمریکا سیاهپوستی پرزیدنت میشود، یا برای اولین بار در آمریکا زنی کاندید معاونت پرزیدنت شد! یا گویا برنده شدن اوباما و حزب دمکرات و گرفتن زمام تمام ارگانهای حکومتی، کلید حل مشکلات آمریکا و جهان را در دست آنها گذاشته است. کارکرد این نوع تصورات سطحی و تبلیغات وارونه ساز، خاکپاشی به چشم مردم و پرده پوشی روندهای طبقاتی بااهمیت تری است که پشت این چرخش مهم جریان دارد و مستقیما بر شرایط زندگی و مبارزه کارگران و محرومان جامعه تاثیر میگذارد. ویژگی اصلی این انتخابات رسمیت دادن به شکست هشت سال حکومت نئوکنسرواتیوها و سی سال سلطه خط مشی و ایدئولوژی نئولیبرالی در آمریکاست. تحولی تاریخی که در اولین قدم، بوش و چنی و همه بساط کثیف و خون آلود نئوکانی- ریگانی را به زباله دان تاریخ انداخت. این شکست بزرگترین و هارترین دشمن طبقه کارگر و کل بشریت در آمریکا و سراسر دنیاست که میتواند آگاهانه به سکوی پرش طبقه کارگر جهانی در مبارزه برای رهائی خود و بشریت از بربریت به گندآغشته و خونبار سرمایه تبدیل گردد.

                                                                      

همزمانی نقطه اوج این انتخابات با اوج گرفتن بحران اقتصادی بزرگی که آمریکا مرکز آن است، ویژگی مهم دیگری به آن بخشیده است. برای اولین بار در تاریخ پس از جنگ جهانی دوم، انتقال قدرت میان دو جناح هیات حاکمه آمریکا زمانی صورت میگیرد که سونامی یک بحران بزرگ سراپای سیاست، استراتژی و ایدئولوژی حاکم بر آن کشور را لرزانده است. نخستین امواج بحران، باخت انتخاباتی جمهوریخواهان را قطعی و همه جانبه کرد، در حالیکه چشم انداز ادامه بحران، زرق و برق پیروزی اوباما و دمکراتها و آینده آن را در هاله تیره ای از ابهام و اغتشاش و عدم اعتماد بنفس فرو برده است. همه جهان این تحول را نقطه ختم سرکردگی جهانی آمریکا تلقی کرده است، این قطعا یک وجه مهم تحول جاری در عرصه رابطه قدرتهای امپریالیست و روابط بین المللی بطور عام است. اما عمق و دامنه تحول جاری، آنجا که به رابطه کار و سرمایه و بازتعریف آن بر میگردد، بسیار فراتر است.  

    

با پایان فضاحت بار هشت سال حکومت بوش و به گل نشستن نهائی آن در باطلاق بحران بزرگ، سیکل سلطه خط مشی نئولیبرالی که نیروی بزرگترین قدرت امپریالیست جهان را ضامن حکمرانی نامحدود "بازار آزاد" کرده بود، بسته شد. شکست نئولیبرالیسم که خود را در شکست انتخاباتی جمهوریخواهان آمریکا نشان داد، در مقایسه با شکست دو دهه پیش سرمایه داری دولتی بلوک شرق، تاثیرات تاریخساز به مراتب فراگیرتر و پایدارتری بر اقتصاد و سیاست جهان و بر شرایط مبارزه طبقه کارگر بجا میگذارد. شایان توجه است که شکست انتخاباتی دو سال پیش جمهوریخواهان در مقایسه با شکست اخیر، پیش پرده کوتاهی بیش نبود. عامل آن شکست، بن بست قلدری نظامی آمریکا در عراق بود. حضور نظامی آمریکا در عراق، باعث حضور سیاسی فاکتور عراق در آمریکا و تاثیرگذاری بر آن انتخابات شده بود. در انتخابات اخیر علاوه بر جدیتر شدن فاکتور عراق، فاکتور بحران اقتصادی نقش اساسی داشت. این بحران نه تنها به هژمونی آمریکا بر اقتصاد جهان و در آرایش بین المللی پایان داد، بلکه دو حزب هیات حاکمه آمریکا را چنان در کام خود فرو برده است که هر دو ناگزیرند بر ضرورت "تغییر"، یا در واقع تدوین و اتخاذ استراتژی نوینی برای پاسخگوئی به بحران جاری و انطباق با افت موقعیت آمریکا تاکید بگذارند.

 

زمینه مادی موفقیت کمپین انتخاباتی اوباما و حزبش در بهره برداری از شعار "نیاز به تغییر" برای جلب رای دهندگان، وجود نارضایتی گسترده در صفوف هیات حاکمه و به تبع آن در افکار عمومی نسبت به سیاستهای دولت بوش و حزب جمهوریخواه بود، اما این خود بازتاب فرو رفتن اقتصاد آمریکا در کام بحران و افت هژمونی جهانی آمریکا بود. به حکم این موقعیت، برنده و بازنده انتخابات هر دو در کام بحران بزرگ و در تلاش مشترک برای خروج از آن هستند. این موقعیت از هم اکنون مهر خود را بر کارکرد دولت آتی آمریکا زده است. دولت اوباما ناگزیر دولت پاسخگو به بحران و دولت انطباق دادن آمریکا با موقعیت افت کرده آن در اقتصاد و سیاست جهانی خواهد بود. اولین حاصل این است که دولت اوباما برای انداختن بار بحران بر دوش طبقه کارگر آمریکا و نیز حفظ وحدت بورژوازی آمریکا در رقابت ناسیونالیستی – امپریالیستی با دیگر قدرتهای بزرگ امپریالیست، ناگزیر از اتحاد با حزب شکست خورده جمهوریخواه است. تغییر لحن تعرضی انتقادی اوباما به سیاستهای دولت بوش، جایگزینی آن با فراخوان وحدت و این وعده که وزیران اداره جدید از میان "متخصصان" هر دو حزب و شخصیت های "مستقل" انتخاب خواهند شد، نشانه های تلاش اوباما و حزبش برای تامین اتحاد کل طبقه سرمایه دار آمریکا در یورش به طبقه کارگر داخل و خارج آمریکا و در مصاف با رقبای جهانی آمریکاست. همچنانکه در جریان بحران جهانی اخیر، ماهیت طبقاتی دولت بورژوائی همچون کمیته اجرائی بانکداران و سرمایه داران و دشمن آشتی ناپذیر طبقه کارگر بیش از پیش آشکار شد، ماهیت طبقاتی مشترک دو حزب هیات حاکمه آمریکا و دشمنی آشتی ناپذیرشان با طبقه کارگر و بشریت نیز در دوره مابعد انتخابات آشکارتر شده و خواهد شد.

 

انتخابات اخیر آمریکا خط پایان یک دوره است. خط شکست قطعی نئولیبرالیسم و ریگانیسم، گم و گور شدن استراتژی "نظم نوین جهانی" و ادعای ابرقدرتی یگانه دنیا با تکیه بر قلدری نظامی، پایان سرکردگی آمریکا بر سرمایه داری جهانی و پایان افسانه "رویای آمریکائی" است. به حکم مکان درجه اول آمریکا در اقتصاد و سیاست جهان در کل تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم و ادعای آن در مورد ابرقدرتی یگانه در دوره پس از سقوط شوروی، افت موقعیت آمریکا تاثیرات بزرگی بر اوضاع جهان بجا میگذارد. سرها همه جا به سوی آمریکا چرخیده است. تلاش برای درک آنچه در این قطب مهم جهانی میگذرد به مشغله عمومی دولتها و مردم جهان بدل شده است. سوال اساسی این است: پایان این دوره، آغاز کدام دوره است؟ دوره آتی با چه خصوصیاتی مشخص میشود؟ از زاویه طبقه کارگر جهانی و کمونیسم قرن بیست و یکم، دوره آتی دوره حاد شدن تضاد اجتماعی کار و سرمایه در همه ابعاد آن است. محتوا و کارکرد پیروزی انتخاباتی اوباما و حزبش این است که آنها علاوه بر ابزارهای موجود قدرت دولتی و مغزشوئی میدیایی و دینی، به کمک ابزار توهم که با سوار شدن بر امواج نفرت و نارضایتی مردم از سیاستهای بوش به دست آورده اند، کارگران و محرومانی را که به دنباله روی خود کشانده اند، سر جای خود بنشانند. اما موقعیت عینی اوباما و دمکراتها در راس دولت، ابهام و اغتشاش در استراتژی نوینشان در مقابله با بحران، کابوس ورشکستگی های زنجیره ای، بیکاری انبوه حاصل از بحران مالی و بحران صنایع اتومبیل سازی که ستون فقرات اقتصاد آمریکا هستند، و بالاخره ناتوانی شان در پاسخ دادن به توقعات کارگران و مردم، سریعا اثرات توهم به  آنها را خنثی خواهد کرد. همه این فاکتورها تشدید مبارزه طبقاتی در آمریکا و جهان را اجتناب ناپذیر میکند.

 

طبل آغاز نبردهای طبقاتی تعیین کننده با یورش کل طبقه سرمایه دار به معیشت، دستاوردها، سنگرها و مبارزات جاری طبقه کارگر جهانی، از کشورهای پیشرفته آمریکای شمالی و اروپا تا عقب مانده ترین و فقرزده ترین مناطق دنیا به صدا در آمده است. صدایی زمخت و گوشخراش که به هیچوجه نمیتوان آن را نشنیده گرفت و دنبال کار جانکاه و تیره بختی روتین روزمره رفت. برعکس، باید با گوش باز آن را شنید، با چشم باز در چشم آن نگاه کرد و آگاهانه تلاش کرد تا راه پیروزی کارگران، راه نجات بشریت را در عرصه های گوناگون این نبرد طبقاتی تشخیص داد، در پیش گرفت و با پراتیک متحدانه تا مقصد ادامه داد. این کار احزاب کمونیستی طبقه کارگر در این دوره است.

       

در سطح اجتماعی و طبقاتی، این یعنی تبدیل شکست اردوی هارترین و قویترین دشمن طبقه کارگر جهانی، به سکوی پرش تعرض طبقاتی کارگری به اقتدار اقتصادی و سیاسی بورژوازی پابپای مبارزه روزمره در دفاع از معیشت و دستمزد، دست بردن به سلاح اعتصاب، دست بردن به سازماندهی و اتحاد، دست بردن به ایجاد احزاب کمونیستی و در یک کلام سروسامان دان به صف طبقاتی خود در این نبرد است. طبقه کارگر بخواهد یا نخواهد، مبارزه اش را ارتقاء دهد یا ندهد، با تعرض جدید و همه جانبه بورژوازی روبه رو شده است. تمام تجربه تاریخی حکم میکند که "تعرض بهترین دفاع است"! باید صفوف خود را برای تعرض سروسامان بدهیم. عروج کمونیسم، تثبیت افق و آلترناتیو پرولتری و کمونیستی در قبال بحران سرمایه داری و ایجاد احزاب سیاسی کمونیستی پرولتری نیرومند در این دوره یک امکان واقعی است. 

 

در سطح سیاسی، طبقه کارگر باید در هر جای جهان به هر درجه که نیروی آگاه و سازمانیافته آن اجازه دهد دست به قدرت ببرد، دولت بورژوائی را پائین بکشد و تعرض انقلابی خود را بیوقفه تا تعرض به بنیادهای سرمایه داری، خلع ید اقتصادی از بورژوازی و برقراری سوسیالیسم ادامه دهد. بعلاوه در این دوره طبقه کارگر و نیروی عظیم بشریت آزادیخواه با دستیابی به درک روشن از معنی جهانی شکست قلدری نظامی آمریکا، باید سازمان دادن یک جنبش جهانی قدرتمند علیه هر نوع دخالتگری امپریالیستی را در دستور خود بگذارد و با نیروی متحد خود پرچم برون رفت انسانیت از زیر تیغ جنگ و دور باطل سناریو سیاه و بربریت حاصل از کشمکش قدرتهای امپریالیستی و جریانات ریز و درشت ارتجاع سیاسی معاصر را برافرازد.

 

تا آنجا که به سیاست ایران بر گردد، روشن است که دولت آمریکا در پی انتخابات ناگزیر رسما گزینه تعرض نظامی به ایران را کنار میگذارد. اما در عوض سیاست تشدید تحریم اقتصادی در همکاری بیشتر با اروپا را در دستور دارد. واضح است که دود این سیاست ضدانسانی به چشم مردم محروم ایران میرود و رژیم اسلامی هم برای فشار آوردن بیشتر به کارگران و مردم، از آن بهره برداری میکند. اپوزیسیون ناسیونالیست پروغرب و جریانات قومپرست هم به رغم تغییر دولت در آمریکا، و ناکامی از امید به اقدام نظامی آن، همچنان سیاست ارتجاعی و ضدمردمی خود در امید بستن به آمریکا و اشاعه روحیه انتظار و امید واهی به دخالت آن و سیاست ضد انسانی تحریم اقتصادی را ادامه خواهند داد. موقعیت جمهوری اسلامی بر اثر بحران جهانی، کاهش قیمت نفت و مشکلات اقتصادی عدیده دیگر، نامساعدتر شده و با دشواریهای حاد جدیدی مواجه گشته است. حزب حکمتیست ضمن ادامه ضدیت شدید خود با سیاست تحریم اقتصادی و هرگونه دخالت ارتجاع امپریالیستی آمریکا و غرب در مسیر مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی، و ضمن ادامه افشاگری از سیاستهای ضدمردمی اپوزیسیون ناسیونالیست پروغرب و جریانات قومپرست، بر ضرورت تشدید تلاش سازمانگرانه و متحدکننده در راه سازماندهی یک تعرض توده ای مجدد برای سرنگونی جمهوری اسلامی تاکید میکند. تعرضی که این بار زیر پرچم آزادی و برابری، به نیروی مبارزه طبقاتی کارگران و با بسیج انرژی آزادیخواهانه زنان، جوانان و محرومان جامعه براه میافتد و تا برچیدن بساط رژیم اسلامی، برانداختن بنیاد سرمایه داری و پی افکندن یک جامعه آزاد و برابر و یک دنیای بهتر از حرکت باز نمیایستد. حزب حکمتیست همه انسانهای تشنه آزادی را به شرکت در تعرضی نیرومند طبقاتی و انقلابی فرا میخواند.   

 

 

دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری- حکمتیست

آبان ١۳٨٧ – نوامبر ٢٠٠٨