-- Logo ---->

 

بحران  سرمایه داری ،  فاجعه بیکاری

عباس رضایی

بان کی مون دبیر کل سازمان ملل اخیرا در کنفرانسی هشدار داد که  بحران کنونی(بحران سرمایه) فقط نزدیک به بیست میلیون کارگر مهاجر را بیکار خواهد کرد.کارگرانی که هیچ سرمایه ای نداشتند و اکنون باید قربانی بحران سرمایه داران شوند. بحث فقط برسر این بیست میلیون کارگر مهاجر که نه بیمه دارند و نه حقوق بیکاری نیست، بحث فقط گرسنه شدن خانواده این بیست میلیون هم نیست، بلکه بحث برسر تحولی منفی است که قرار است طبقه کارگر در سراسر دنیا را به کام خود فرو ببرد.

 سرمایه داری به بحران بی سابقه ای دچار گشته  است. قابل پیش بینی بود که چنین بحرانی روزی دنیای سرمایه داری را فراخواهد گرفت. اما طنز تلخ ماجرا اینجا است که صاحبان سرمایه قرار است ضرر های اخیر خود را بین کارگران به نسبتی کاملا نا متعادل تقسیم کنند و تاوان این بحران را باید کارگران با بیکاری و گرسنگی مطلق و یا در بهترین حالت کار شاقتر با درآمد کمتر جبران کنند.

 این بحران، بار دیگر عمق ضدیت بنیادی نظم سرمایه را با کارگر و حقوق کارگر چهره ریاکار و دروغگوی آن نمایان کرد. در این رابطه بد نیست که به یک نمونه اشاره کرد.

چندی پیش پرستاران در سوئد برای افزایش چند درصدی حقوق ماهانه خود اعتصاب کردند. بعد از مدتی صدای دولتمردان سوئدی بلند شد که "دولت قدرت پرداخت حقوق بیشتر به پرستاران را ندارد". اما همین دولت چند ماه بعد و بعد از شروع بحران مالی و ورشکسته  شدن بانکهای امریکا، یک روزه دویست میلیون کرون به بانک های سوئد تزریق کرد. باز هم مالیاتی که کارگران برای رفاه بیشتر جامعه به دولت پرداخته بودند ، به جیب سرمایه داران سرازیر شد و دولت قول داد ضمانت بانکی سرمایه ها را افزایش دهد. باید پرسید چگونه بود برای افزایش حقوق پرستاران پول وجود نداشت ، اما صدها  برابر رقم مورد نیاز پرستاران فورا به بانکها تزریق شد.

 به علاوه کارگران زیادی نیز تنها منبع درآمدشان یعنی کارشان را از دست دادند، برای نمونه تمام کسانی که از سال 2000 به بعد به استخدام شرکت ولوو در آمده بودند از کار اخراج شدند.

  اما این بحرانی که قربانیان اصلی آن طبقه کارگر در سراسر دنیا خواهد بود، بحرانی مقطعی نیست . بیمه  های بیکاری در بیشتر کشورهای دنیا وجود ندارند و در جاهایی که وجود دارد در چند سال گذشته به شدت کاهش یافته است. حتی در کشورهایی که بیمه بیکاری وجود دارد ، با وجود این بحران و افزایش قیمت ها کارگران بیکار شده نمی توانند زندگی خود را پیش ببرند.

حالا دیگر بحث بر سر نابودی زندگی بخور و نمیری است که به طبقه کارگر تحمیل شده است. قدرت خرید مردم روز به  روز کمتر می شود و همین مسئله این بحران را تجدید خواهد کرد. چرا که کالاهای  کارخانه ها با این وضع بفروش نخواهد رفت و این مسئله سبب ورشکست شدن یک به یک کارخانه های بزرگ خواهد شد و همین مسئله میلیون ها کارگر دیگر را نیز بیکار خواهد کرد.

 افزایش این بحران طبقه کارگر دنیای غرب را نیز وادار به واکنش خواهد کرد. بعید نیست که شورش هایی که در یک سال گذشته در بعضی از نقاط دنیا( که به شورش گرسنگان مشهور شد) و به طور خود جوش بوجود آمد، سراسر دنیا را در بر نگیرد و بعید نیست که بدون حضور یک کمونیسم دخالتگر، جناحهایی از خود بورژوازی عصیان طبقه کارگر و مردم را در مسیری بر ضد خود کارگر و جامعه کانالیزه نکنند.

ادامه این بحران به کجا خواهد انجامید؟

 سالها قبل الوین تافلر در کتاب "موج سوم" آینده دنیا را ترسیم کرده بود او در این کتاب آینده دنیا را همانگونه که تا امروز بود در پیشرفت هر چه بیشتر سرمایه تا پایان تاریخ پیش بینی کرده بود ، ظاهرا موج سوم پایان تاریخ بود.

  امروز همه جا بحث بر سر بازگشت مارکس است، حتی  میدیای غربی هم از نوشتن در مورد آن واهمه ندارند. کتاب های مارکس دوباره پر فروش شده است.

 ولی حتی بازگشت دوباره مارکس و مد روز شدن آثار وی به خودی خود مشکلی را حل نمی کند.مسئله امروز  طبقه کارگرو راه نجاتش احیای انقلاب کارگری اکتبر و لنینی را می طلبد که مارکس و ایده هایش را زمینی پراتیک کند.

آیا لنینیسم دیگری  برای تعبیر و استنتاج تفاسیر دوباره مد شده مارکس پا در صحنه سیاست  دنیا خواهد گذاشت؟ این نیاز زمانه است.  باید دید.

***