-- Logo ---->

 

شکست مارکسیسم یا هراس از مارکسیسم

(در حاشیه اظهارات خامنه ای و احمدی نژاد در مورد بحران اخیر سرمایه)

حسین مرادبیگی

 

بحران اخیر سرمایه داری، سرانجام خامنه ای و احمدی نژاد و دیگر سران جمهوری اسلامی را نیز به حرف آورد. خامنه ای از اینکه گویا دیگر نامی از مکتب مارکسیسم نمانده است و مکتب لیبرال دموکراسی نیز از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی به زمین خورده است و بزعم او حباب کاذب پول در دنیای غرب شکسته شده است و گویا راه پیشروی جریان اسلامی هموار شده است، اظهار خوشحالی میکند. احمدی نژاد هم با گفتن چیزی در همین مایه، وعده اصلاح نظام بانکی بدون ربا در ایران و برقرار کردن عقود اسلامی را میدهد!  

قبل از پرداختن به اظهار نظرهای خامنه ای و احمدی نژاد، هر دوی اینها را با ابراز رضایت ظاهریشان از "شکست" مارکسیسم و همچنین با ریاکاری اسلامی شان در مورد شکستن "حباب کاذب" پول جا میگذاریم،اول به سراغ حکومت اسلامی سرمایه میرویم و پائین تر به اینها و به آنچه که خامنه ای و احمدی نژاد را به نرخ گذاری مجدد جریان اسلامی واداشته است، اشاره میکنیم.    

اگر مدتهاست که کثافت سرمایه داری از هر سوراخ سنبه این نظام گندیده بیرون زده است، حکومت اسلامی سرمایه در بستر این لجنزار نمونه ای از زشت ترین و هارترین و وحشی ترین شکل سرمایه داری در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست یکم را از خود بیرون داده است. نظام سرمایه داری با حاکمیت اسلامی که در آن زن بودن جرم است، شادی و خنده و رقص و نفس لذت بردن از زندگی جرم است. در آن، کودک به عنوان انسان به رسمیت شناخته نمیشود. در حکومت اسلامی سرمایه از بیش از 5/1 میلیون کودک در سختترین شرایط کار میکنند. در دفاع از تقدس مالکیت خصوصی و سرمایه، به زور سرنیزه، بی حقوقی مطلق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را به طبقه کارگر و از اینطریق به جامعه و به اکثریت مردم ایران تحمیل کرده اند. حکومتی سراپا ضد کارگر که نه تنها کوچکترین حقی برای طبقه کارگر قائل نمیشود که به عنوان طرف کارگر در هر اعتراض کارگر علیه کارفرما و سرمایه دار، برای سرکوب و ضرب و شتم کارگری که حقوق معوقه خود را میخواهد نیروی پاسدار و یگانهای ویژه خود را فورا گسیل میکند. در حکومت اسلامی سرمایه هم اکنون فقر بی داد میکند، اعتیاد زندگی جوانها را سیاه کرده است، تن فروشی بیداد میکند و به شکل وسیعی برای امرار معاش درآمده است. آمار معتادین به مواد مخدر در حکومت اسلامی سرمایه بیش از هر کشور سرمایه داری دیگری حتی با جمعیت به مراتب بیشتر از ایر ان است. اغراق نیست که اگر بگوئیم حدود نصف جمعیت ایران یعنی مردم کارگر و زحمتکش آن زیر خط فقر زندگی میکنند. تعداد کودکان خیابانی حکومت اسلامی از هر کشور سرمایه داری دیگری مشابه ایران، بیشتر است. از نظر تعداد بی سرپناهها حکومت اسلامی در میان دیگر کشورهای سرمایه داری منطقه سر است. جامعه ای با مردمی بدون بهداشت رایگان و بدون آموزش و پرورش رایگان و بدون وجود سیستم بیمه های اجتماعی و بیمه های بیکاری مکفی برای هر فرد آماده به کار. و این در حالی است که ایران کشوری است بسیار ثروتمند با امکانات مادی بسیار وسیع. بیشترین بخش درآمد مردم این کشور به گلوی ارگانهای متعدد سرکوب و بوروکراسی جمهوری اسلامی و به گلوی حوزه های علمیه و مراکز اسلامی و آیت الله ها و گله آخوندها ریخته میشود و بخشی از آن نیز خرج تروریسم اسلامی در منطقه میشود. حکومت اسلامی سرمایه دارای بیشترین زندانی حتی در مقایسه با کشوری مثل هندوستان با جمعیت یک میلیاردی یعنی هر 36 نفر زندانی  در 100 نفر در جمهوری اسلامی هر 230 نفر در 100 نفر است. طبق گفته شاهردوی که خود در سمت رئیس قوه قضائیه حکومت اسلامی فرمان دست و سر و پا بریدن و چشم درآوردن و سنگسار را صادر و تایید میکند، سالیانه بیش از15 میلیون پرونده قضائی به دادگاههای اسلامی ارجاع میشوند. سران حکومت اسلامی خود رسما جزو آدمکشان حرفه ای این نظام هستند. خامنه ای و رفسنجانی و احمدی نژاد و خاتمی و امثال محسنی اژه ای ها و دیگر سران جمهوری اسلامی پرونده بیش از 100 هزار قتل زنجیره ای و غیر زنجیره ای را زیر بغل دارند. دزدی و اختلاس و فساد و رشوه خواری و دروغ و تزویر و ریای اسلامی نیز بنیاد سیستم حکومت اسلامی سرمایه را میسازد. در یک کلام، حکومت خدا و خون و خفقان سرمایه در ایران برای ادامه تحمیل این شرایط به مردم و جامعه ایران، بقاء روز بروز خود را تا اين لحظه با کشتار و ارعاب و به  کمک نیروهای ارتجاعی تاریخ از قبیل خدا و میهن و ناسیونالیسم و جنگ و  زن ستيزى و ترس از بیگانه تامين کرده است.

این تازه گوشه هایی ا ست از آنچه که در ایران تحت حاکمیت اسلامی سرمایه میگذرد. د ر این وضعیت اوباش اسلامی ای، نظیر  خامنه ای و احمدی نژاد از اینکه به خیال خود در متن بحران اخیر سرمایه وقت مناسبی برای استتار کثافت اسلامی سرمایه از انظار عموم و نرخ گذاری مجدد جریان اسلامی را پیدا کرده اند، ابراز رضایت میکنند.   

ریاکاری خامنه ای در این مورد و همچنین در مورد شکستن "حباب کاذب" پول البته رنگ باخته تر از آنست که خود را زیر آن پنهان کنند. اکنون کسی نیست که نداند که نبض خامنه ای و هر آخوند دیگری هم  با بالا و پائین رفتن "حباب کاذب" پول در بازارهای بورس و سهام، بالا و پائین میرود. آنچه که خامنه ای و احمدی نژاد و دیگر اوباش حکومت اسلامی را به این ریاکاری وادار کرده است، نه عدم اطلاع مردم از ماهیت جمهوری اسلامی، بلکه همان مشکل شکسته شدن "حباب کاذب" پول در اقتصاد سرمایه داری است که دامن حکومت اسلامی سرمایه را نیز گرفته است. شکستن "حباب کاذب" پول در حکومت اسلامی سرمایه، چه بسا وخامت اقتصادی و در نتیجه سیاسی موجود جمهوری اسلامی را در این دوره دو چندان و حتی شدیدتر نیز بکند.

خامنه ای تا چند روز قبل ادامه خصوصی سازیها و اجرای طرح یارانه ها(سپردن تعیین قیمتها کاملا به مکانیسم بازار) را به  دولت احمدی نژاد با قید "احتیاط" توصیه میکرد. احمدی نژاد هم پوتین ها را بالا کشیده بود تا خط اقتصادی ای را که رفسنجانی از بعد از پایان جنگ ایران و عراق در پیش گرفته بود به سرانجام برساند و در اقتصاد نیمه دولتی سرمایه داری در ایران را بر روی مکانیسم بازار، همان لیبرالیسم اقتصادی ای که این روزها مورد "هجمه" رهبرش قرار گرفته است، بگشاید. مشکل اینها اینجاست که خود مکانیسم بازار فعلا کفگیرش به ته دیک خورده است. حکومت اسلامی تا چند روز قبل میخواست کاملا به مکانیسم بازار شیفت کند، اما اکنون خود مکانیسم بازار دخالت دولت بورژوایی را در اقتصاد سیاسی خواستار شده است. این وضعیت در واقع جمهوری اسلامی را آچمز کرده است. همین چند روز پیش احمدی نژاد در جلسه معارفه با وزیر پیشین بانک مرکزی جمهوری اسلامی از اینکه تا حال چهار بانک دولتی خصوصی شده اند، خود را گله مند نشان میداد. پناه بردن خامنه ای و احمدی نژاد به دفاع ایدئولوژیک از نظام اسلامی سرمایه، بیانگر این وضعیت و بلاتکلیفی است که جمهوری اسلامی خود را با آن روبرو می بیند. نه برای خصوصی سازی ها مشتری پیدا میشود و نه دولت اسلامی راه حلی برای جلوگیری از شکستن "حباب کاذب" پول در اقتصاد بورژوائی ایران را دارد. اقتصادی بر پایه تجارت خارجی با وابستگی شدید به نفت که اگر نتواند غله را از خارج وارد کند، جامعه بلافاصله با قحطی روبرو میشود.

در مورد تسلی خاطری که خامنه ای و احمدی نژاد و دیگر سران جمهوری اسلامی با "شکست" مارکسیسم به خود میدهند باید گفت که این تسلی خاطر و در واقع هراس آنها چه در سطح بین الملل و بویژه چه در سطح ایران از بازگشت مارکسیسم و از جنبش کمونیستی طبقه کارگر، قابل درک است. اگر قرار باشد در پس بحران اخیر سرمایه داری و در ادامه آن جنبشی پا بگیرد، آن جنبش، مارکسیسم و جنبش کمونیستی طبقه کارگر و آزادیخواهی و برابری طلبی کارگری این جوامع است. راسیسم و مذهب مدتهاست علیه کمونیسم و کارگر به اندازه کافی به جلو صحنه رانده شده اند. همچنین به پایان رسیدن سلطه اقتصادی و سیاسی و نظامی آمریکا بر جهان(رسمیت یافتن جهان چند قطبی) که روزی عروج جریان اسلامی در منطقه و سرکار آمدن آن در ایران محصول جانبی آن در متن تقابل شرق و غرب بود و اکنون خامنه ای در دنیای چند قطبی امروز بدنبال مفری برای بقاء حکومت اسلامی است و از این بابت اظهار خوشحالی میکند، به معنی رو آمدن مجدد و یا گسترش جریان اسلامی حتی در کشورهای مسلمان نشین نیز نخواهد بود، بلکه رو آمدن مجدد چپ و کمونیسم و کارگر و بالاگرفتن پرچم مارکس و جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه طبقه کارگر و در نتیجه حاشیه ای تر شدن جریان اسلامی، میتواند یکی از شق های کاملا محتمل آن باشد. سرمایه گذاری مجدد خامنه ای بر روی خاصیت ضد کمونیستی و ضد کارگری جریان اسلامی برای سرمایه در تقابل با گسترش مجدد مارکسیسم و کمونیسم و کارگر، ممکن است هنوز بدرد گرفتن زیر بغل جمهوری اسلامی توسط دول غربی یا قطبهای نوظهور سرمایه بخورد، اما دردی از حکومت اسلامی نزد مردم ایران دوا نخواهد کرد.

انزجار توده کارگر و دیگر مردم آزادیخواه و برابری طلب در ایران از حکومت اسلامی تنها ناشی از شکاف عمیق طبقاتی، فقر و بیحقوقی سیاسی و اختناق و توحش و استبداد و سرکوبگری هر روزه جمهوری اسلامی نیست، ناشی از اسلامی بودن حکومت و ناخوانی عمیق آن با جامعه امروز ایران و نیازهای امروز زندگی مردم ایران نیز هست. تا حکومت اسلامی است، زن در ایران ناچار از مبارزه مداوم علیه آن است. تا حکومت اسلامی است، مبارزه برای اسلام زدایی بخشی از مبارزه این مردم و جوان سکولار و مدرن این جامعه است.

با سپرانداختن اپوزیسیون بورژوایی ایران در این دوره در مقابل حکومت اسلامی، بدون اغراق، رقم زدن آینده سیاسی ایران را بیشتر از هر زمانی صف کمونیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی کارگری تعیین میکند. سرنگونی و به زیرکشیدن کلیت جمهوری اسلامی بیش از هر زمانی به پراتیک این جنبش گره خورده است. شکستن "حباب کاذب" پول، شکستن حباب حکومت اسلامی سرمایه نیز هست. آن را باید بر سر جمهوری اسلامی خراب کرد.