-- Logo ---->

 

مارکس در رنگين کمان اعتراضى!

گلباخ سليمى


شهر مالمو در منتهى عليه جنوبى سوئد در فاصله هفدههم تا ٢١ سپتامبر به يک "رنگين کمان" شباهت داشت؛ رنگين کمان اعتراضى! در فاصله اين پنج روز شهر مالمو ميزبان برگزارى دوره اىEuropean Social Forum "همايش اجتماعى اروپا" بود. زير چتر اين همايش حدود بیست  هزار  نفر از نهادها و جريانات و احزاب مختلف از گوشه و کنار دنيا گرد هم آمدند. اين بار هم همانند نوبتهاى قبلى، تنوع طيف شرکت کننده در همايش خيره کننده بود. ناپديد شدن نسل خرسهاى جنگلهاى چين، دفن زباله هاى سمى کارخانه هاى برزيل، قتلهاى ناموسى با ريشه هاى اسلامى، زندانيان سياسى ترکيه تا کوبا، جنگ عراق، توليد و صدور اسلحه، جهانى شدن سرمايه، فقر، سرنوشت اتحاديه هاى کارگرى و آينده احزاب چپ از جمله صدها سمينار و سخنرانى است که ميتوان در آنها شرکت جست. با همه تنوع هنوز ميتوان مخرج مشترک ساده اى را در ميان شرکت کنندگان سراغ گرفت: اعتراض


مضمون اعتراض در عنوان گوياى همايش ـ جهان ديگرى ممکن است ـ گنجانده شده بود. طبعا انواع تظاهرات و اکسيونها در برنامه ها هم نظر علاقمندان را بخود جلب ميکرد. اکسيون اعتراضى با بادکنکهاى رنگى تا اشغال محوطه کارخانه اسلحه سازى و درگيرى هاى خيابانى ميان پليس و جوانان گروههاى آنارشيست و Reclaim the city همگى جاى ويژه اى را بخود اختصاص ميداد. در تکميل تصوير اين همايش هنوز بايد از فاکتور مهم ديگرى نيز نام برد، جشن و جشن و جشن. در ولوله صدها سمينار و جشن و موزيک و پايکوبى و اعتراض، شهر مالمو خواب آرام بخود نديد


روز پايانى از اجزاى مهم اين همايش بحساب ميايد. رژه بزرگ و خيابانى مثل هميشه توجه افکار عمومى و رسانه ها را بخود جلب کرد. اين رژه مطابق برنامه ريزى قبلى زير عنوان "عليه کاپيتاليسم و تخريب محيط زيست، دنياى ديگرى ممکن است" برگزار گرديد. پانزده هزار نفر با پرچمها و باندرول و طبل و شعارهايشان يکبار ديگر و اينبار چکيده پيام خود براى "جهان ديگر" مدنظر خويش را بنمايش گذاشتند. ما هم، جمعى  از واحد شهرى گوتنبرگ از حزب حکمتيست و سازمان سراسرى پناهندگان ايرانى براى شرکت در اين رژه کفش و کلاه کرديم.


عکس بزرگى از مارکس را براى اين رژه آماده ساخته بوديم. جايى که بحث بر سر سرمايه دارى باشد، جايى که بحث بر سر ساختن دنياى متفاوت در ميان باشد، مارکس بايد در پيشاپيش اين صف قرار بگيرد. در فاصله کوتاهى و به محض شروع صف تظاهرات و راه پيمايى، در ميان انبوه باندرولها و پرچمها اين  مارکس بود که بيشترين توجه را بخود جلب مينمود. صرف نظر از اينکه هر جريان شرکت کننده در صف تظاهرات کدام تغييرات را جستجو ميکرد، صرف نظر از پيام باندرولها، صرف نظر در تنوع خيره کننده در پرچمها و اهداف رژه روندگان يک سرنخ اصلى را ميشد تشخيص داد و آن اينکه "سرمايه دارى سرمنشا همه مصايب دنياى ماست، دنياى ديگرى را با اعتراض خود ممکن خواهيم ساخت". جاى مارکس اينجا بود. در فاصله چهار ساعت تظاهرات موج بزرگى از توجه، علاقه و تشويق به سمت مارکس و گروه چند نفره ما معطوف بود. براى اين تظاهرات برشورهايى در معرفى منصور حکمت و "برنامه دنياى بهتر" آماده ساخته بوديم که بسرعت در ميان علاقمندان دريافت آن، ناپديد گرديد.


کيف و جيبهايمان  پر از انواع برشور و اعلاميه، شامگاه روز شنبه راه شهر گوتنبرگ را در پيش گرفتيم. شور و شادى و تحرک موجود در ميان جمعيت حاضر در همايش هر ذره از خستگى را از تن فرارى ميدهد. بخش اصلى شرکت کنندگان مرارت و زحمت و راه طولانى را بر خود هموار ساخته بودند تا تلاش خود  براى تغيير مد نظرشان را در اين ولوله  جلوى صحنه برانند. بازارگرمى و يار گيرى کنند.هيجان و حرارت و مشت هاى گره کرده اين آدمها با همه طيف رنگارنگ موجود ميان آنها، نشانه غير قابل تحمل بودن دنيايى است که در آن بسر ميبريم. در اين مناسبت ميشد براحتى تشخيص داد که چپ در مرکز تپش قلب اعتراض در دنيا قرار دارد، و راحت تر از آن ميشد ديد و تشخيص داد و لمس کرد  که مارکس تکيه گاه، سرمنشا و سنبل محبوب اين اعتراض است.

 

گوتنبرگ ـ ٢٢ سپتامبر ٢٠٠٨