-- Logo ---->

 

درسهای یک اعتصاب  کارگری

شرکت واحد بعد از 3 سال

 خالد حاج محمدی

                                                   

سه سال قبل طبقه کارگر ایران شاهد یک تحرک کارگری بود که با همه کاستیهایش کل جامعه را متوجه خود کرد. اعتصاب کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد تهران، پایتخت ایران را با مسایل جدید و جدی ای مواجه کرد. خبر اعتصاب کارگران دهان به دهان میان کارگران تهران و سایر شهرها گشت و همه را خشنود ساخت. کارگران شرکت واحد با اعتصاب خود به همه نشان دادند که اگر طبقه کارگر اراده کند، اگر یک روز چرخهای تولید را متوقف کند، چگونه کل جامعه را میتواند تحت تاثیر قرار دهد. این تحرک کارگری، از نظر تاثیرات و قدرتمندی آن یکی از بر جسته ترین تحرکات اعتراضی طبقه کارگر در دوره اخیراست.

جمهوری اسلامی در مقابل این اعتراض بر حق کارگران ساکت ننشست،  تعداد زیادی از کارگران و نمایندگان آنها و از جمله اکثریت اعضا هیئت مدیره سندیکا را دستگیر و محاکمه کرد. هم اکنون  منصور اسالو رییس سندیکا و غلامرضا غلامحسینی از اعضای هیات مدیره  سندیکا در زندان میباشند. علاوه بر این طبق اطلاعیه سندیکای کارگران شرکت واحد هنوز ٣٠ نفر از کارگران با حکم اخراج روبرو و شمشیر بیکاری را بالای سر خود دارند.

اعتصاب کارگران شرکت واحد تجربه ای از اتحاد و اقدام قدرتمند بخشی از کارگران برای تحقق خواستهایشان بود. این اعتصاب وسیعترین سمپاتی طبقه کارگر و مردم مبارز تهران و شهرستانهای مختلف را به خود جلب کرد و همین مایه هراس جدی دولت و صاحبان سرمایه بود. همچنین در اعتراض به دستگیری کارگران شرکت واحد در این سه سال یک صف همبستگی جهانی شکل گرفت که جای ارج فراوان است.

سندیکای شرکت واحد در اطلاعیه مورخ ١٦ شهریور امسال خود در مورد این اتفاق چنین میگوید:  " متاسفانه امروز با گذشت سه سال از نخستین اعتراض صنفی مان به بیشتر خواسته هایمان که نرسیدیم هیچ بلکه حدود ٣٠نفر از همکارانمان هنوز با حکم اخراج، بیکار هستند و دو نفر روزهای سختی را در زندان های ایران می گذرانند. با این که برای بازگشت به کار همکاران اخراج شده مان به هر طریق ممکن به صورت کتبی و شفاهی و به هر نهاد مرتبط مراجعه کرده ایم ولی تا کنون هیچ نتیجه ای عایدمان نشده است اما ما برای گرفتن خواسته های صنفی به حقمان دست از تلاش بر نداشته و بر نخواهیم داشت".

چرا چنین است ؟ این سوالی است که هر کارگر آگاه و هر فعال کارگری و خصوصا کارگران شرکت واحد با مراجعه به این اتفاق و کشمکش سه ساله با جمهوری اسلامی در مقابل خود دارند. واقعیت این است که در کل این پروسه جمهوری اسلامی بدون یک سر سوزن توهم علیه کارگران شرکت واحد به میدان آمد، از هر تلاشی برای به زانو در آوردن آنها کوتاهی نکرد. بیش از ٥٠ نفر از کارگران را به جرم شرکت در اعتراض، همان وقت اخراج کرد و مدتها بلاتکلیف بودند. تعداد زیادی از فعالین اصلی این سندیکا را دستگیر و روانه زندان کرد. به خانه و محل زندگی آنها یورش برد، تهدید کرد و چند مورد مسئولین این سندیکا را با زور چماق در خیابان ربود. جمهوری اسلامی تلاش کرد فعالین اصلی این تحرک کارگری را تنبیه کند، تلاش کرد از آنها زهر چشم بگیرد تا درس عبرتی به کل طبقه کارگر داده باشد.

حمله جمهوری اسلامی به کارگران شرکت واحد، جنگی بود برای خفه کردن هر اعتراض بر حق کارگری. روشن است که در این جدال زور کارگران در آن توازن قوای معین به جمهوری اسلامی نرسید. اما این کل ماجرا نیست. میتوانست اوضاع در همین توازن هم، چنین نباشد، اسالو و غلامرضا غلامحسینی میشد زندان نباشند. میشد بخشی از مطالبات کارگران را متحقق کرد و میشد ارزیابی سندیکای شرکت واحد امروز چیزی دیگر باشد. مسلم است که جمهوری اسلامی با ما سر جنگ دارد، مسلم است که کل توان خود را برای شکست هر تحرک انقلابی و بر حق بکار میبرد. اما یک طرف این ماجرا هم ما هستیم، کارگران شرکت واحد و کل طبقه کارگر ایران است. جدا از کل مشکلاتی که طبقه کارگر ایران از عدم تشکل کارگری تا تشتت و فقر و محرومیت که با آن روبرو است، فاکتورهای دیگری نیز عمل میکنند که در این تحرک کارگری به عیان تاثیر گذاشت و عمل کرد و نگذاشت اعتصاب شرکت واحد به جایی برسد که میتوانست برسد.

 تحرک کارگران شرکت واحد با تمام ارزشمندی و بر حق بودنش از یک نگرش که بر کل این پروسه حاکم بوده، رنج برده است و اکنون هم رنج میبرد. این نگرش، صنفی گری و محدودنگری گرایش سندیکالیستی حاکم بر ذهنیت کارگران شرکت واحد عموما و بر رهبران و فعالین اصلی آن خصوصا است. تلاش برای  محدود ماندن اعتراض کارگران در  چارچوب قوانین سراپا ضد کارگری ، ترغیب کارگران برای "مصون" ماندن از سیاست و سیاست زدایی، عدم دخالت در مهمترین مسائلی که در مقابل کل جامعه و در راس آن طبقه کارگر قرار گرفته است تحت نام اینکه، سیاست امر آنها نیست، یک پای جدی محدود ماندن و در جا زدن تحرکات کارگری و مشخصا تحرک کارگران شرکت واحد بوده است. بیاد داریم که قالیباف شهردار وقت تهران در شروع اعتراضات کارگران شرکت واحد با اتکا به  قانون گرایی سندیکا و صنفی گری فعالین آن، چگونه توانست کارگران را با حیله و نیرنگ و قول وعده های توخالی سر بدواند و دنبال نخود سیاه بفرستد.

 کارگران شرکت واحد علیرغم سمپاتی بسیار بالایی که در میان طبقه کارگر ایران نسبت به تحرک آنها ایجاد شده بود، علیرغم سمپاتی وسیع مردم تهران به اعتراض آنها و با تمام تلاشهای مثبت این دوستان، متاسفانه نتوانست از این نیرو استفاده کند و آن را در جهت به سرانجام رساندن تحرک خود به کار گیرد. تبدیل اعتراض کارگران به یک تحرک صرفا صنفی و مختص به شرکت واحد، عدم طرح خواستهای سراسری و همه گیر کارگری، تحت این نام که آنها فعلا امر شان شرکت واحد است، باعث شد بقیه بخشهای کارگری مسائل پیشاروی  سندیکا را امر فوری خود ندانند. حتی رهبران و فعالین اصلی اتوبوسرانی تهران خود توقعی را جلو جامعه عموما و کارگران بخشهای دیگر حتی در تهران قرار ندادند. اسالو در همان زمان و در جواب به یکی از مصاحبه کنندگان در مورد همکاری کارگران مرکز دیگر، گفت،  چرا آنها از ما دفاع کنند، آنها خود مشکلات مربوط به خود را دارند! کسی که این توقع و انتظارش است، سخت است بخشهای دیگر را به صف خود فرابخواند و برای گسترش اعتراض خود به سایر مراکز کارگری کاری کند. همین نگرش عاملی جدی بود که حتی کارگران خود شرکت واحد در تهران را هم جمع نکند و دامنه و قدرت اعتصاب کارگران را بسیار محدود کند و کل نیروی کارگران در همین بخش را هم جمع نکند.  دست به کلاه خود گرفتن و فعلا گلیم خود را از آب بیرون بکشیم، در تحرکات شرکت واحد و کل پروسه اعتراض آنها عیان بود و متاسفانه اکنون هم چنین است.

 اکنون بعد از ٣ سال در اطلاعیه این دوستان، نامی ازاعتصاب  به میان نمی آید و به جای آن میگویند "سالروز چراغ روشن کردن"!  انگار اسم بردن از اعتصاب جرم است و آنها نباید حتی نامش را بیاورند.نهآ
شرکت  اتوبوسرانی تهران یک مرکز مهم کارگری است که به میدان آمدن و اعتصاب و دست از کار کشیدنش میتوانست و میتواند کل جامعه را فلج و دولت سرمایه داران را مجبور به تمکین و سر فرود آوردن کند. اما چنین اقدامی درست به اندازه بی توهمی جمهوری اسلامی به کارگر و اعتراض کارگری، احتیاج به بی توهمی کارگران و رهبران آنها به جمهوری اسلامی دارد. چیزی که در این تحرک عملا چندان برجسته نبود.

گرایش سندیکالیستی حاکم بر شرکت واحد با محدود نگری و صنفی گری و جداکردن حساب خود از بقیه بخشهای طبقه کارگر و همسرنوشتان خود و با سیاست گریزی اش، نمیتوانست بهتر از این عمل کند ویا نتیجه ای بهتر از این به دست بدهد. پیشروی جنبش طبقه کارگر و پشت راست کردن در مقابل ارتجاع حاکم در گرو روشن بینی و دیدن منفعت کل طبقه کارگر و به همین اعتبار تلاش برای وصل کردن رشته ها و مراکز مختلف حول شعارهای سراسری طبقه کارگر است. این امر در گرو حاشیه ای کردن صنفی گری و محدودنگریهای سندیکالیستی در ذهنیت و عمل کارگران و فعالین و رهبران کارگری است.