-- Logo ---->

از ميان اخبار

ترس رژيم از هر اقدام انساني!

باز پرس جنايي تهران ٣ هنرمند سينماي ايران، عزت الله انتظامي، پرويز پرستويي و كيومرث پوراحمد را به دادسرا احضار كرده است. جرم آن ها اقدام به جمع آوري پول براي گرفتن رضايت از خانواده اولياي دم ذكر شده است.

كار جمهوري اسلامي به جايي به رسيده است كه حتي تحمل اقدام انساندوستانه و شرافتمندان شهروندان اين مملكت را نسبت به همديگر تدارد. اين براي هر رژيم مستبدي كه اينچنين از هر حركت مردم ميترسد بايد پايان كار باشد.

 اين يك طرف قضيه است و وضع و حال رژيم را ميرساند. اما از طرف ديگر اقدام هنرمندان براي جلوگيري از اعدام يك جوان كه بار انساني و دلسوزانه دارد خود اقدام مثبتي است اما ناكافي است. در يك جامعه با آن اقتصاد و سياست و فرهنگ معين و در شرايط فقر و گرسنگي و اختناق و دخالت در زندگي روزمره مردم، خشونت امري عادي و محصول اين شرايط غير انساني است. با كدخدا منشي و پادرمياني و جمع آوري اعانه چند نفر و چند انسان قرباني اين شرايط غير انساني را ميتوان از زير تيغ اعدام و زندان و شكنجه بيرون كشيد؟ رضايت چند نفر را ميتوان با پول خريد؟

اعدام شنيع ترين اقدام نسبت به انسان است. قتل عمد است. بايد عليه اعدام بود وبراي  لغو مجازات اعدام تلاش كرد. تلاشهاي فرهنگي و سياسي هنرمندان ميتواند به بيداري و هشياري جامعه و بر انگيختن مبارزه اي وسيع و تلاشي اجتماعي براي لغو اعدام و قانون  قصاص كمك كند.

شركت تعدادي از هنرمندان در مبارزه براي آزادي دانشجويان آزاديخواه و برابري طلب و ديگر زندانيان سياسي الگويي دراين زمينه است.

 

جواب زور را بايد با زور داد!

احمدی مقدم فرمانده نيروي انتظامي جرايم ناجا در حق زنان را به عنوان دستاورد معرفي و با بي شرمي گزارش داده است كه در چند روز اوايل كار 296 دستگيری به اتهام بدحجابی و 3572 تذکر، تذکر به 17135 زن در فرودگاه، جلوگيری از مسافرت 50 زن به اتهام بدحجابي، دستگيری 1098 زن در تهران به اتهام بدحجابی... داشته اند. سرانجام احمدی مقدم اعتراف ميكند كه اگر زور در کار نبود زنان ايران حجاب را دور ريخته بودند.

جمهوري  اسلامي با طرح امنيت اجتماعي اش كه اساسا براي سركوب زنان و تداوم تحميل حجاب اجباري ايجاد شده اما همزمان تحت عنوان مبارزه با اراذل و اوباش و اعدام گروهي، جو پليسي و ارعاب را در جامعه دامن ميزند.

جمهوري اسلامي براي ادامه هر روز حيات كثيفش به زور نياز داشته و دارد. جواب زور را بايد با زور داد. زور و قدرت طبقه كا رگر و مردم زحمتكش در اتحاد و تشكلشان است. بايد با اتحاد و يكپارچگي بر اين جانيان و غاصبان نان سفره مردم و حافظان آپارتايد جنسي شوريد. بايد با سازماندهي يك مبارزه بي امان نان را به سفره كارگران و مردم زحمتكش و آزادي را به جامعه برگرداند.

 

شعله هاي جدا از هم خشم كارگران!

كارگران كارخانه لاستيك سازي البرز در جاده ساوه تهران براي سومين بار در 6 ماه اخير دست به اعتصاب زده اند. كارگران حقوق معوقه شان را ميخواهند كه اغلب به 6 ماه ميرسد. كارفرما توليدات كارخانه را فروخته، انبارها را خالي كرده و از وارد كردن مواد اوليه براي توليد خودداري ميكند. كارخانه تعطيل شده و كارگران كماكان به تجمعات خود و روشن كردن آتش در محوطه كارخانه ادامه ميدهند. رژيم  تا كنون جواب كارگران را با تخريب ديوار حياط كارخانه با بولدوزر و حمله به آنها، دستگيري و شكنجه كارگران و سرانجام خسته و فرسوده كردنشان، داده است.

اين سياست ضد انساني و ضد كارگري دولت و سرمايه داران عليه كل طبقه كارگر اعم از شاغل و بيكار است. پاسخ اين جنايات بورژوازي را بايد با برپايي مجامع عمومي كارگري، اعتصابات سراسري و هماهنگ و ايجاد اتحادي پايدار از كارگران شاغل و بيكار عليه بيكاري ممكن است. شعله هاي آتش جدا از هم خشم كارگران را بايد به هم وصل كرد.