-- Logo ---->

 آتش زیر خاکستر

رحمان حسین زاده

 

سیلی خوردن شاهرودی رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی در سنندج تنها  وجه سمبولیک تنفر و اعتراض عمیق مردم علیه جانیان اسلامی حاکم بر ایران را نمایندگی نمیکند. این واقعه بار دیگر یادآوری میکند که "گوش را باید به زمین چسباند" و صدای شکل گرفتن جهشهای عظیم تری که وضع موجود و رژیم حاکم را نشانه میرود، شنید.

استبداد و دیکتاتوری و خفقان تنها زور و سرکوب و اعدام و کشتار را علیه جامعه به همراه ندارد، فراتر از آن وارونگی را به جامعه تحمیل میکند. وارونگی مناسبات جامعه و حاکمیت، وارونگی افکار و اعمال در جریان و حاکم ، در مقابل افکار و اعمال خلاف جریان در عمق . در یک کلام تحمیل تناسب قوای وارونه.  

ظاهرا سران جمهوری اسلامی میتوانند سفرهای "استانی و غیر استانی" داشته باشند و با "طیب خاطر" به اقصی نقاط کشور سر بزنند  و مردم را جمع کنند. ظاهرا رجزخوانیهای خامنه ای و احمدی نژاد و شاهرودی و رفسنجانی و خاتمی  میتواند صورت مسئله مردم را عوض کند. کشمکش هسته ای و پایان مجلس هفتم و آغاز مجلس هشتم و وفادار ماندن و نماندن به "رهنمودهای امام" و اسلام فقهی و غیر فقهی و .... را به مسئله مردم تبدیل کنند. هر کس که نفعی در حفظ این سیستم استبداد وستم و ارتجاع نداشته باشد، ذره ای و لحظه ای این وارونگی را جدی نمی گیرد.

سران جمهوری اسلامی بیش از همه میدانند که صورت مسئله مردم ایران چیز دیگری است. عاصی شدن از دست فقر و گرانی و بیکاری، تنفر از استثمار و ستم و نابرابری، انزجار از حاکمیت اسلامی، تامین نان، آزادی، رفاه و سعادت وبهره مند شدن از زندگی انسانی حرف اول و آخر کارگر وزن و جوان و  مردم ایران است. سه دهه زندان و شکنجه و اعدام و سرکوب و اتکا به خرافه مذهب و به خدمت گرفتن ژورنالیسم نوکر و سفر های سران ارتجاع اسلامی نتوانسته این مردم را قانع و به تمکین بکشد.

جنب و جوش اعتراضی بخشهای مختلف جامعه ایران، زیر پا گذاشتن روزمره قوانین و موازین و پوشش اسلامی،  حق طلبی زنان، اعتراض مداوم بخشهای مختلف کارگری و منجمله مبارزه مستمر کارگران هفت تپه، ادعانامه های کارگران در اول مه، تحرک دانشجویی و به میدان آمدن دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب تنها جلوه هایی از پتانسیل عظیم تر جنبش اعتراضی موجود در اعماق جامعه علیه مناسبات ظالمانه جاری و علیه سرمایه و جمهوری اسلامی است. در این راستا مردم سنندج به تلافی  احکام ظالمانه یکساله گذشته علیه کارگران و شلاق زدن کارگر، رئیس قوه قضائیه، نفر اول صادرکنندگان احکام جنایتکارانه کشور را به زانو در آوردند. سیلی مردم مبارز شهر سنندج و مجبور کردن شاهرودی جنایتکار به لغو چند حکم ظالمانه علیه فعالین کارگری و اجتماعی و آزادی شیث امانی، شعله ایست از آتش زیر خاکستر مردم جان به لب رسیده که زبانه کشید.

تجربه سنندج بسیار با اهمیت است. این تجربه مبارزاتی باردیگر نشان داد، مردم تجمع کرده و متحد و با اراده میتوانند، ورق را برگردانند. میتوانند معادله  را تغییر دهند. تکثیر این نوع تجارب مبارزاتی و همه گیر شدن آن در سطح ایران به وارونگی تحمیلی موجود توسط حاکمیت اسلامی پایان میدهد، تناسب قوای تحمیلی و سیمای جامعه را تغییر میدهد. در نتیجه چنین تحولی آزادیخواهی و برابری طلبی و سکولاریسم و حق طلبی و رهبران و چهره های محبوب کارگران و مردم عروج خواهند کرد. کارما و همه بخشهای جنبش آزادیخواهانه و پیشروان آن شتاب بخشیدن به این روند است.

***