-- Logo ---->

فقر و تورم بیداد میکند

عبدالله دارابی

بحث پیرامون فقر و تورم، سرتیتر اغلب رسانه های ارتباط جمعی بورژوازی جهان، منجمله  ایران را بخود اختصاص داده و با تجزیه و تحلیل های گونا گون  ریشه  و بانی فقر و تورم  لجام گسیخته حاکم بر جهان را به وضوح  توجیه میکنند.  بورژوازی با یورش به سطح معیشت کارگر و مردم، میکوشد در پرتو تورم و گرانی سرسام آور موجود، موقعیت فلاکت بار کنونی میلیونها کارگر و زحمتکش مزد بگیر را آشکارا قربانی سود جویی  خود به عنوان مشتی سرمایه دار مفتخور و مرتجع  کند و بدینوسیله سطح توقعات  فعلی آنان را در برابر تهاجم اقتصادی خود در هم شکند.  رسانه های جمعی مواجب بگیر بورژوازی، بار فریب و تحمیق این تعرض غیر انسانی را به عهده دارند و انگار قربانیان صف مقدم این یورش اقتصادی،  بخشی از سرمایه دارانند و غرامت پردازان آن هم کارگران  و مردم مزدبگیر!  بزعم آنها،  کارگر و مردم مزدبگیر قبل از اندیشیدن و  فکر کردن به زندگی فلاکت بار خویش، ابتدا باید درغم و سوگ سرمایه داران به اصطلاح "ضرر دیده " سهیم و شریک شوند. بعد اگر خاکی  باقی ماند آنوقت بر سر خود نیز بریزند!!  سرمایه داران و دولت هایشان با  تمام قدرت خویش مسیر سود جویی و چپاولگری خود را در ابعادی وسیع و کم نظیر با حمله به سفره خالی و بی رمق کارگران و زحمتکشان آغاز نموده، میکوشند نتایج ثمربخش ناشی از  آن را با آسانترین و کم درد سر ترین تلاش ممکن به انجام رسانند. سرمایه داران به کمک افزایش سرسام آور قیمت کالا ها از جمله مایحتاج روزمره مردم، بسرعت بر ثروت و سرمایه های نجومی خود بیافزایند و با این  اقدام  جنایتکارانه ،  کارگران و مزد بگیران را بیش از پیش به  قعر فقر و خانه خرابی  سوق دهند. با توجه به آن، جا دارد علیرغم جنبه سراسری و جهانی آن، به جدال واختلافات درون خانوادگی بورژوازی ایران و دولت جنایتکاراشان هم  نظری بیفکنیم و در پرتو آن  اثرات زیان بار  ناشی از  فقر و گرانی حاکم بر  کارگران و مزدبگیران  این جامعه را مورد توجه قرار دهیم.

احمدی نژاده  دلسوز"مستضعفین"،  خود بمثابه یکی از جناح ها و باند های مافیایی درون  رژیم، مانع فلج اقتصادی ایران  را بدون ذکر نام کسی "مافیای اقتصادی" میداند که در درون مجلس و حکومتش لانه کرده  و او نیز از "فرط دلسوزیش نسبت به مردم" راه حل خود را  در جنگ با این "مافیا" ترجیح میدهد. عده ای دیگر هم  در این زمینه، بشدت به احمدی نژاد معترضند و میگویند سیاست اقتصادی او موقعیت رژیم  را به لبه پرتگاه سقوط نزدیکتر میکند. بانک مرکزی و باند های دیگری هم  سر راست تر از بقیه از سیاست بردن اقتصاد به سمت بازار آزاد دفاع میکنند و به سیاست احمدی نژاد بعنوان  "حرکت تدریجی" بشدت  انتقاد دارند. در این میان، آخوند مهدوی کنی هم بخاطر بالا رفتن سطح توقع و شعور مردم، مثل مار زخم خورده به دور خود می پیچد و به این وضعیت بوجود آمده ناسزا میگوید.   اما علیرغم هر اختلاف و دعوای خانوادگی بین آنها، همه باند و  جناح های اصلی رژیم  در ادامه بقا و ماندگاری رژیم با همدیگر شریک و سهیمند  و ثروت و سامان نجومی خود را مدیون موجودیت ساختاری آن میدانند. احزاب و گروههای اپوزیسیون راست و ناسیونالیست خارج از حکومت هم بجای انتقاد از ساختار و سیستم بورژوایی حاکم بر ایران، خصلت اسلامی بودن آنرا  به پرده ساطری برای لاپوشانی ماهیت  سرمایه دارانه رژیم عنوان کرده و بدینوسیله،   گریبان خود را  از دست عواقب زیانبار ناشی از فقر و گرانی فی الحال موجود در جامعه ایران رها کرده  و بجای آن مدام اذهان مردم را بسمت واژه های پوچی چون" خلیج همیشه فارس"و.... منحرف میکنند.  در واقع هیچ جناح و باند و دار و دسته ای به ثروت اندوزی کلان بخشی از سرمایه داران که حاصل فقر و  تورم و گرانی موجود در جامعه می باشد، اعتراضی ندارند. این جنگ درون خانوادگی طبقه سرمایه داری ایران،  چیزی غیر از خاک پاشیدن در چشم کارگران و ایجاد سر درگمی و تفرقه میان آنان نیست.  تمام تلاش این است از شدت این  بحران به نفع بقا و طول عمر رژیم بکاهند و  کاری کنند به آسان ترین شکل ممکن رژیم را  از پیچ و خم های این مسیر پر فراز و نشیب با تلفات هر چه کمترعبور دهند. در بطن این کسمکش ها  شاید یکی از سئوالات این باشد، آیا کارگران و زحمتکشان مزد بگیر ایران تحت تاثیر این دعوا های درون حکومتی سرمایه داران ایران که چیزی غیر از بقای رژیم را در خود ندارد، قرار خواهند گرفت؟  پاسخ روشن است، بعضی ها به نحوی از انحا  تحت تاثیر این دروغ ها قرار می گیرند،  به این امید بلکه میان تاریکی ها، جرقه ای از روشنایی وجود داشته باشد و بدینوسیله فرجه و گشایشی برای یک زندگی بخود و نمیر باقی بماند. برای نمونه، رفقای کارگر ما در کارخانه نیشکر هفت تپه بخاطر وضعیت فلاکت بار حاکم بر زندگیشان، خودشان  پیشقدم شده اند  تا در مقابل شکر وارداتی ارزان قیمت توسط سرمایه داران، کارخانه شان را با استثمار هر بیشتر از خودشان سر پا نگهدارند! در این مورد مشخص، باید به ابهامات ناشی از دعوا های درون حکومتی پایان داد و با چشمی باز این جنگ طبقاتی تحمیل شده را از نظر گذراند و با تکیه بر منافع طبقه کارگر و مردم مزد بگیر جامعه،  ابتدا اذهان خویش برای خلاصی از این گرد و غبار  بر پا شده توسط سرمایه داران و حکوتشان، پاک نمود آنگاه  بدفاع آگاهانه و متشکل در برابر این  یورش اقتصادی آدمکشان ایستاد و نقشه مند به پیش رفت.

برای مقابله با این وضعیت چه باید کرد؟

چنانچه اشاره کردم، آمادگی ذهنی و تشخیص درست این شرایط یکی از پیش شرط های پیشروی ما است که  بدون فایق شدن بر آن، مقابله در برابر  وضع موجود نا ممکن یا  بسیار دشوار خواهد بود.  همه میدانیم که تورم چیزی غیر از بالا رفتن قیمت همه کالا ها و پایین آمدن نرخ  پول نیست. در این میان، نرخ پایین پول هم یعنی پایین بودن دستمزد کارگر و همه مزدبگیران جامعه که چیزی غیر از نیروی کارشان برای فروش در بازار ندارند. با این حساب سر انگشتی، فلسفه تورم و گرانی چیزی غیر از سود آوری کلان  به نفع سرمایه داران نیست.  باید بسیار آگاهانه به این موضوع پرداخت و  با اتکا به آن، در محل کار و زیست  کارگران و مردم، مقاومت جمعی را به عنوان موثر ترین حربه علیه فقر و علیه تورم و گرانی تحمیل شده بر کل جامعه سازمان داد و حول آن بجلو رفت. در غیر این صورت هیچ حرکت، عصیان یا نا فرمانی خود بخودی راه به مقصد نمی برد و ما کارگران را به اهداف مورد نظر خود نخواهد رساند. کارگران و مردم زحمتکش جامعه باید راه و نقشه و مسیر خود را طی کنند و بر این امر واقف باشند که تورم و گرانی در طول تاریخ همواره به مثابه یکی از مکانسیم های  موثر به نفع سرمایه داران عمل کرده و مسیر و روند  افزایش سرمایه را در مدت زمان کوتاهی به قیمت خانه خرابی مزدبگیران  شتاب بخشیده است.  باید با بکار بستن ابتکارات گوناگون منجمله  سازماندهی توده مردم از پایین در برابر این یورش وحشیانه ایستاد و افزایش دستمزد، بیمه بیکاری مکفی، لغو مالیات غیر مستقیم و ممنوعیت اخراج را در برابر این تورم و گرانی کمر شکن علم کرد و بدینوسیله سرمایه داران را وادار نمود که حق تعرض و حمله به معیشت ما را ندارند. این را باید دانست که جنگ،  خارج از اراده ما توسط بورژوازی و حکومت بغایت مرتجعشان آغاز شده  و غیر از ایستادن و مقاومت سازمان یافته در برابر آن، هیچ نسخه و راه حل راه گشا ی  دیگری برای نجات جامعه از این تنگنا موجود نیست. رهبری و هدایت عملی این گزینه قبل از هر کس و  هر گروهی،  دست رهبران و فعالین کارگری و کمونیست را می بوسد تا بدون اتلاف وقت با متحد کردن مردم  و با گذاشتن دست آنان در دست همدیگر، نارضایتی عمومی  فی الحال موجود در جامعه را  علیه فقر و گرانی سازمان دهند و با اتکا به آن نقشه مند  و برنامه ریزی شده پیش بروند.  بدون اتکا به نیروی کارگران و زحمتکشان و تغییر تناسب قوای فعلی به نفع کارگران و مزدبگیران جامعه، مقابله موثر برای مهار زدن  فقر و گرانی موجود امکان پذیر نیست. بایدهر تحرک و اعتراض مردمی را سازمان داد و در متن این اعتراضات، فعالین کارگری و کمونیستی را برای پیشبرد و هدایت و کردن آن آماده کرد. در کنار این تلاشها، باید تصرف انبار های دولتی و انبار های محتکرین را آگاهانه در دستور گذاشت و با تعرض نقشه مند و سازمانیافته به آنها، کالا های مصادره  شده  را بین مردم توزیع نمود و از این طریق گوشه ای از این  بار سنگین فقر و گرانی  را از دوش کارگران بر داشت. اجرای عملی این امر مستلزم ابتکار عمل از پایین و سازمان دادن  کمیته ها و شبکه های وسیعی از کارگران و مردم  در کارخانه ها، محلات، ... است.

ادامه این جنگ و گریز روزمره و این بگیر و به بند و فقر و گرسنگی و اعدام و شکنجه و.....،  نهایتا باید به نقطه  پایانی  این رژیم ختم شود و روند رو به افزایش این نبرد ها، راه را برای سرنگونی قطعی این رژیم هموار و تسریع نماید. آزادی، برابری، رفاه  و خوشبختی جامعه در گرو سرنگونی این رژیم هار و ارتجاعی و استقرار حکومت سوسیالیستی در ایران است.