آوریل ٢٠٠٨

محمود قزوینی

 

جمهوری اسلامی راه برون رفت ندارد

 

مقدمه

آیا جمهوری اسلامی میتواند به یک رزیم متعارف سرمایه داری جامعه ایران تبدیل شود و با زیست  اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جامعه ایران سازگار شود؟ آیا مردم ایران میپذیرند  به زندگیشان در چهارچوب حکومت اسلامی ادامه دهند؟ آیا خامنه ای و احمدی نژاد و سپاه پاسداران عناصر این راه متعارف کردن جمهوری اسلامی هستند؟  پاسخ من به به این سوالات منفی است. نه جمهوری اسلامی میتواند با زیست جامعه ایران سازگار شود و نه مردم ایران جمهوری اسلامی را قبول میکنند . نه غرب جمهوری اسلامی را میپذیرد و نه جمهوری اسلامی توان آن را دارد که آشکارا و علنی بر علیه فلسفه وجودی خود در این شرائط ریسک کند و نه ائتلاف احمدی نژاد و خامنه ای عناصر این کار هستند.

اگر ١٣، ١٤ سال پیش میشد به عنوان یک استسناء معجره آسا و یک فرض تقریبا محال از برون رفت رژیم و نه متعارف شدن و متعارف ماندن رژیم اسلامی صحبت کرد، امروز دیگر حتی نمیتوان از چنین فرض استثنائی حرف زد. جنبش های اجتماعی توده ای به میدان آمده اند، اوضاع جمهوری اسلامی تغییر کرده است، وضعیت جنبش اسلامی و جایگاه جمهوری اسلامی در جنبش اسلامی تغییر کرده است، مسئله سازش اعراب و اسرائیل بر سر مسئله فلسطین در محاق فرو رفته است و...  

دلائلم برای پاسخ منفی به سوالات بالا شامل چند بخش میشود، ابتدا از اقتصاد شروع میکنم.

 

بن بست اقتصادی و جدالهای بی حاصل

 

دعوا بر سر سیاستهای اقتصادی احمدی نژاد در درون جناحهای جمهوری اسلامی و در درون دولت احمدی نژاد و کل رزیم بالا گرفته است. تورم افسار گسیخته و ورشکستگی صنایع و عمق یافتن بحران اقتصادی سرمایه داری در ایران، جناحهای جمهوری اسلامی را به جان هم انداخته است. دستیابی دولت به میلیاردها دلار در اثر افزایش قیمت نفت هم کمکی به اقتصاد ایران نکرده است و بر شدت یابی بحران آن افزوده است. احمدی نژاد به رئیس کل بانک مرکزی، روسای بانکهای دولتی و خصوصی کشور،  وزیر اقتصاد و دارائی حمله کرده است و آنان را مسئول این نابسامانی و بحران اقتصادی نامیده است. رئیس کل بانک مرکزی آقای طهماسب مظاهری و کارشناسان اقتصادی جمهوری اسلامی و جناحهای مخالف احمدی نژاد، سیاستهای اقتصادی احمدی نژاد، از کاهش نرخ سود بانکی، عدم رغبت و تلاش برای خصوصی سازی و اجرای اصل ٤٤، واردات " بی رویه" تا دادن وام های مسکن و وام هائی برای سرمایه گذاریهای زودبازده و...عامل این بحران عمق یابنده معرفی میکنند و به یکدیگر حمله ور شده اند.

اما بحران اقتصادی جمهوری اسلامی راه برون رفتی در چهارچوب رژیم جمهوری اسلامی ندارد. بحران اقتصادی جمهوری اسلامی بحران عادی نظام  سرمایه داری و یک بحران دوره ای این نظام  نیست که سرمایه و دولت بتوانند با اتخاذ این و یا آن سیات اقتصادی، با حمله به سطح معیشت کارگران و با افزایش نرخ سود و... برای دوره ای از آن خلاص شوند. بحران اقتصادی جمهوری اسلامی مضمن تر از بحران های معمولی نظامهای سرمایه داری با کارکرد متعارف است. این بحران به سیاست اقتصادی این و یا آن جناح رژیم هیچ ربطی ندارد و از این نظر احمدی نژاد همانقدر در تعمیق بحران اقتصادی جمهوری اسلامی مقصر است که رئیس کل بانک مرکزی و...جدال سیاستهای اقتصادی برای فائق آمدن بر بحران و بن بست اقتصادی در جمهوری اسلامی بی حاصل است.

رژیم اسلامی از نظر اقتصادی راه برون رفتی ندارد. شکست اقتصادی جمهوری اسلامی ریشه در روندها و تضادهای داخلی اقتصاد ایران ندارد، "بلکه ریشه در اقتصاد سیاسی دوران حاضر و به ماهیت و جایگاه خاص جمهوری اسلامی و جنبش اسلامی در جهان امروز دارد. خروج سرمايه دارى ايران از اين سير قهقرايى نيز منوط به کشف يا غلبه سياست اقتصادى "درست" نيست. راه خروج بورژوازى ايران نيز اساسا راهى سياسى است." داخل گیومه از بحران آخر نوشته منصور حکمت است.

 پروژه رفسنجانی، تلاشی ناکام برای فائق آمدن بر این مشکل بوده است. اما سیاستهای سیاسی و اقتصادی احمدی نژاد حتی تلاشی برای فائق آمدن بر این مشکل نیست. بلکه سیاستهای او مشکل جمهوری اسلامی را تشدید عمل میکند. هشدارهای اقتصاددانان جمهوری اسلامی و جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی بخشا به این مربوط است. ماهیت و جایگاه خاص جمهوری اسلامی و جنبش اسلامی در جهان معاصر و رابطه جمهوری اسلامی با غرب و آمریکا بسیار پایه ای است. راه حل آن هم اساسا سیاسی است و  نه اقتصادی. جمهوری اسلامی بدون بیرون کشیدن پایش از جنبش اسلامی و بدون عقب نشینی های چشمگیر در مقابل مردم ایران و کم کردن فشارهای فرهنگی و سیاسی بر جامعه ایران، نمیتواند به مشکل رابطه با غرب و مشکل اقتصادی بپردازد. احمدی نژاد هم کشمکش با آمریکا و غرب را شدت بخشیده است و هم به چایگاه جمهوری اسلامی در جنبش اسلامی بیشتر تکیه زده است و هم فشازهای فرهنگی و سیاسی بر جامعه را افزایش داده است. از این نظر بحث در باره سیر متعارف شدن رژیم اسلامی بدست احمدی نژاد  پایه ای ندارد.

 

جمهوری اسلامی با بحران اقتصادی و سیاسی  روبروست که راه برون رفت از آن برای آن وجود ندارد. جمهوری اسلامی از  نظراقتصادی، سیاسی و فرهنگی در فلج کامل به سر میبرد. هیچ فرمولی نمیتواند جلوی سقوط پدیده ای را که از نظر تاریخ،  اقتصاد سیاسی جامعه و  مردم عمرش را کرده است بگیرد.  احمدی نژاد پروژه ای در مقابل بحران اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی نبود و نیست. پروژه احمدی نژاد مانند پروژه خاتمی تلاشی برای  پاسخ به بحران سیاسی است که جمهوری اسلامی را فراگرفته است. این  بحران، بحران خود نظام جمهوری اسلامی است و در چهارچوب نظام اسلامی راه حلی ندارد. وعده و وعید رفاهی احمدی نژاد حرکتی برای شکست دادن رقیب  حکومتی و بدست گرفتن اهرمهای حکومتی بود و نه راه حل اقتصادی برای جمهوری اسلامی. احمدی نژاد را آوردند تا ضمن بی اثر کردن جناحهای دیگر، بتوانند منسجم تر به مردمی که در کمین رژیم اسلامی هستند تا آن را سرنگون کنند، پاسخ دهند. این برای رژیم ممکن نشد. به زنان حمله کردند و بعد مجبور به عقب نشینی شدند. خطر شورش های کارگری در بالای سر حکومت در پرواز است، نسل جوان، نسل جدیدی که زندگی در زیر سایه اسلام و حکومت اسلامی را نمیپیرد، حکومت اسلامی را با بحران جدی مواجه ساخته است. سیاستهای مواج اقتصادی احمدی نژاد فقط مسکنهایی برای پاسخ روزمره رژیم است و هیچ هدفی به جز از این ستون به آن ستون فرج است ندارد.

 

سیاست احمدی نژاد ادامه سیاست اقتصادی شکست خورده رفسنجانی نیست. سرمنشاء بحران اقتصادی  ایران از جدا افتادن حوزه تولید و بازتولید کاپیتالیستی ایران از بازار جهانی تولید سرمایه داری است. علارغم ارزان بودن نیروی کار در ایران و علارغم دسترسی سرمایه و دولت آن  به سوبسید نفتی، عمق و دامنه بحران اقتصادی جمهوری اسلامی روز به روز افزایش مییابد. نه سیاست خصوصی سازی که سالهاست رژیم اسلامی بدنبال اجرای آن است و موفق نشده و نمیشود چاره ساز است  و نه سیاست دولتی کردن که هم اکنون در جمهوری اسلامی طرفداری ندارد، راه حل برون رفت از بحران اقتصادی رژیم اسلامی است. خود دولت احمدی نژاد که برای " تقسیم پول نفت بر سر سفره مردم" آمده بود، زیاد تمایل به اجرای  طرح خصوصی سازی ندارد. احمدی نژاد تحت فشار مجمع تشخیص مصلحت نظام و رهبر و مجلس به این سیاست تن داده است و در اجرای کند و یا عدم اجرای آن مرتب مورد انتقاد جناحها و رهبر قرار دارد.  سیاست خصوصی سازی پروژه ای شکست خورده است. نه سرمایه خارجی و نه حتی سرمایه داخلی رغبت قابل محسوسی برای حضور در بازار ایران و سرمایه گذاری در آن نشان میدهند. کسی حاضر نیست سرمایه اش را فدای تکنیک عهد بوقی کند که ورورد کالاهای مرغوبتر از بازارهای خارجی حتی بازار فروشی برای تولیدات آن باقی نمیگذارد. بعد از شکست پروژه اقتصادی رفسنجانی که مبنی بر ادغام بازار ایران در بازار جهانی سرمایه بود، دیگر همه میدانند که پروژه اقتصادی در جمهوری اسلامی پاسخگوی اقتصاد ایران نیست و اقتصاد ایران حتی در چهارچوب نظام سرمایه داری به راه حل سیاسی احتیاج دارد.

سیاست " اقتصادی" قابل اجرا و "معقولانه" احمدی نژاد در تسهیلات برای ورود کالاهای ارزان قیمت از بازارهای خارجی خلاصه میشود. افزایش نجومی قیمت نفت این سیاست را برای او ممکن ساخته است. تقریبا همه جناحهای حکومت، احمدی نژاد را به خاطر این سیاست مورد انتقاد قرارمیدهند و احمد توکلی این سیاست را خطرناک و با سیاست شاه در سالهای ١٣٥٤ تاا ٥٧ مقایسه کرده است.

خصوصی سازی و حضور سرمایه در بخش صنعت بدلیل سطح نازل سوددهی و به دلیل  سطح پائین تکنیک  آن که امکان رقابت آن با کالاهای تولید شده در بازارهای جهانی  اصلا وجود ندارد، ممکن نیست. در شرائطی که هر روز داد و فغان این و یا آن شرکت و سرمایه دولتی و  خصوصی از واردات " بی رویه" کالاهای ارزان قیمت از خارج به هوا میرود و در بیشتر موارد بستن شرکت و کارخانه تنها راه حل پیش روی مدیران و صاحبان شرکتهاست، تصور اینکه کسی بیاید سرمایه خود را در بخش صنعت سرمایه گذاری کند، یک خیال خام است. جمهوری اسلامی برای برون رفت از این وضعیت نمیتواند از خصوصی سازی شروع کند. بلکه باید از خود پروژه جمهوری اسلامی شروع کند. از رابطه با غرب شروع کند.

فاکتورهایی که رژیم اسلامی را با فلج اقتصادی روبرو ساخته اند استراتژیکی و جهانی اند، در اقتصاد سیاسی دوران حاضر ریشه دارند و به جایگاه رزیم جمهوری اسلامی و جنبش اسلامی در جهان امروز برمیگردد.

در شرائط کنونی با همه اینکه  افزایش بهای نفت کمک بسیار بزرگی به حیات جمهوری اسلامی کرده است و رژیم با بدست آوردن میلیاردها دلار توانسته است برخی از چاله و چوله ها را پر کند، اما بحران عمیق اقتصادی آن موجب این شده است که حتی این افزایش قیمت نفت بنا بر گفته خود کارشناسان رزیم اسلامی موجب افزایش نقدیندگی و تورم و بروز بحرانهای شدیدتر اقتصادی گشته است. بروز این بحران احمدی نژاد را مجبور ساخته است در سیاست اقتصادی خود که چیزی جز ورود کالاهای ارزان قیمت و تزریق پول نقد در چرخش اقتصاد نبوده است تجدید نظر کند.

اگر راه برون رفت اقتصاد ایران به ادغام تام و تمام بازار ایران در بازار جهانی سرمایه بستگی دارد و اگر بتوان تصور کرد که جمهوری اسلامی دارد گامهای اولیه این حرکت را برمیدارد، باید گفت از این نظر جمهوری اسلامی در بدترین وضعیت خود قرار دارد. سطح سیاسی تنش میان غرب با جمهوری اسلامی به سطح بیسابقه ای رسیده است. در دوران احمدی نژاد خطر حمله آمریکا بیش از هر زمان دیگری بر فراز سر ایران سایه افکنده است. در چنین فضائی امکان پایان دادن به مخاصمات با غرب، عادی سازی رابطه با آن و از آن مهمتر راغب کردن سرمایه غربی به سرمایه گذاری در ایران محال است. با آمدن احمدی نژاد جمهوری اسلامی بیش از پیش به طرف تکیه بر جنبش اسلامی در منطقه و مخاصمه با آمریکا و غرب رفته است. سیاستمداران بازیکنان نمایشنامه تئاتر نیستند که بتوانند نقش خود را به راحتی عوض کنند. برای پایان دادن به مخاصمه با غرب و آغاز روند بهبود مناسبات با غرب، حتی در خود جمهوری اسلامی به بازیگران دیگری در بازار سیاست ایران نیاز است. احمدی نژاد عنصر مزاحمی برای چنین فرضی است و جمهوری اسلامی قبل از هر چیز باید به تضاد بنیادی خود با جامعه ایران پایان دهد، چهره معتدل تری از خود به جامعه و غرب ارائه دهد تا بتواند حرکتی در جهت نزدیکی با غرب داشته باشد و چنین سیاستی خود پایان عمر جمهوری اسلامی است و هیچ جناحی در جمهوری اسلامی بدنبال آن نیست.

 

بن بست سیاسی جمهوری اسلامی و احمدی نژاد

به بن بست اقتصادی جمهوری اسلامی باید بن بست سیاسی آن را افزود. جمهوری اسلامی قدرت حکومت کردن بر مردم ایران را ندارد. علارغم عر و تیز احمدی نژآد و آخوندها، روسری ها در همین دوران در ایران باز هم عقب تر رفته است. جامعه بشدت سکولار و مدرن ایران، حکومت اسلامی را دفع کرده است و جمهوری اسلامی بقول علی ربیعی از اعضای بلند پایه رژیم فقط یک پوسته نازک بر قشای زخیم جامعه است که آن قشا دارد این پوسته را میترکاند. ربیعی سیاست احمدی نژاد را اینطور توصیف کرده است " جامعه مانند يك بدن بيمار است، اگر تشخيص برای آن غلط باشد داروهايی كه برای آن تجويز می‌شود منجر به تشديد بيماری و يا رفتارهای شوك‌آور خواهد شد، آن وقت ما در برابر استفاده از اين داروها نتظار واكنش مناسب از سوی جامعه را داريم "

 دوران کنونی مهر جنبش نه مردم به جمهوری اسلامی را بر خود دارد. حتی اگر یکسال هیچ تظاهرات و درگیریی میان مردم و رژیم صورت نگیرد، دوران، دوران جنبش نه مردم به رژیم است. این را ما زمانی گفتیم که هنوز هیچ بروز حرکت توده ای آشکار و علنی در مقابل رژیم وجود نداشت. اما چهره خشمگین و مشتهای گره کرده مردم را هم حکومت و هم خود مردم و ما از پشت انتخابات دو خرداد و رای نه مردم به ناطق نوری دیدیم. حالا دیگر راحت میشود دوران حاضر را با اعتصابات کارگری هر روزه، درگیریهای وسیع مردم با شعار "حکومت اسلامی نمیخواهیم" و در گسترده تر شدن سر و وضع غیر اسلامی زنان و مردم ، در اعتراضات دانشجوئی و... علارغم فروکش کردن تظاهراتهای آشکار به نسبت یکسال پیش دید. اشتباه محض است که جنبش نه مردم به جمهوری اسلامی و بحران سیاسی حکومت اسلامی به برآمدهای اشکار و انقلابی محدود شود. رژیم ایران مانند رژیمهای اروپای شرقی است. در اقتصاد و سیاست و فرهنگ به بن بست رسیده است و نمیتواند زیاد دوام بیاورد. رژیمی مذهبی با جامعه ای بشدت سکولار و مدرن روبروست و این تضاد تا اعماق جامعه نفوذ کرده است.  آیا در چنین شرائطی و با فرض اینکه جناحهای طرفدار رابطه با غرب در رزیم دست بالا را بگیرند، رژیم اسلامی میتواند خود را از مخمصه نجات دهد و رابطه با غرب و آمریکا را عادی سازد؟ تکیه رزیم اسلامی با جنبش اسلامی در ایران و منطقه چه میشود؟ آیا رژیم اسلامی میتواند خود را از جنبش اسلامی در منطقه جدا سازد و جمهوری اسلامی بماند؟ بدون جنبش اسلامی قدرت جمهوری اسلامی از کجا تامین میشود؟ پاسخ به این سوالات رژیم جمهوری اسلامی را که با نفرت عمیق مردم و اعتراض انها روبروست، ساده نیست. با تغییرات کمی چشمگیر در رژیم اسلامی، مردم ایران از روی جسد این رزیم رد میشوند. رژیم جمهوری اسلامی از پاسخ به این سوالات عاجز است.

رژیم جمهوری اسلامی در بن بست کامل اقتصادی و سیاسی قرار دارد و خیزش های توده ای برای سرنگونی آن در راه است.