جدال انسانيت با توحش!
۱۱ كارگر در سنندج به جرم شركت در مراسم اول مه به جريمه و شلا ق محكوم شده و حكم در مورد تعدادي از آنها به اجرا در آمده است!
انسان متمدن امروز وقتي صحنه شلاق زدن بردگان دردوران برده داري را ميبيند، بر پيشرفت انسانيت بر بربريت به خود ميبالد. اما توحش نظام سرمايه داري امروزه در استثمار طبقه كارگر، در ستمكشي بر زن و در نمونه هايي چون ايران تحت حاكميت سياه اسلامي دستكمي از آن دوران ندارد.
"اگر از کسى بپرسند که آن جنايات اصلى که در تاريخ بشر ميشود
اسم برد کدام است، روى اين چيزها انگشت ميگذارد، دو جنگ جهانى، فاشيسم هيتلرى، کوره
هاى آدم سوزى، هيروشيما، جنگ ويتنام، جنگ ايران و عراق وغيره. اينها جنايتهاى بزرگى
بوده است که همه ميشناسند. هم جانيان را ميشناسند و هم قربانيانش را. اما يک جنگ
اعلام نشده و يک جنايت در حال جريانى در متن جامعه سرمايه دارى هست که قربانيانش از
نظر تعداد کمتر از اين نمونه هاى برجسته جنايت در تاريخ نيست. همانقدر آدم روانه
گورستان ميکند، همانقدر آدم روانه بيمارستان ميکند، همانقدر خانه ها را از هم
ميپاشد، همانقدر شاديها را به غصه و غم تبديل ميکند که هر کدام از اين دوره هاى ننگ
آور در تاريخ بشر. اما فرقش در اين است که در اين مورد قاتلين و جانيان دارند کنار
قربانيان خودشان قدم ميزنند و کسى نميتواند نشان بدهد و بگويد مسول مرگ آن هزاران
نفر اين کسى است که اينجا دارد راه ميرود، يا اين نهاد است و اين موجودى است که
تازه خودش را هم از بقيه جامعه معتبرتر و بالاتر ميداند. قربانيان اين جنايت خيلى
معلوم و مشخص اند."( منصور حکمت)
در همين شهر سنندج کودکى ١٤ ساله، به جرم روزه خوارى زير ضربات شلاق اسلامي جان
باخت. كارگران خاتون آباد را به گلوله بستند. كارگران شركت واحد و كارگران هفت تپه
را با تهاجم نظاميان و پاسداران سركوب كردند. سرمايه داران ايران پشت وحوش پاسداران
اسلامي مسلح و نمايندگان غيرمسلح خود در مجلس و دادگاهها مخفي شده اند. در همه اين
جنايات و بي حرمتي ها، منفعت كثيف سرمايه و سود خفته است. اين ها را مردم ميشناسند
شلاق زدن كارگر قبل از اينكه نشانه قدر قدرتي و ارعاب باشد
نشانه ترس و انتقام از كارگر است. مجازات و تحقير كارگر است. وحشت از حقخواهي،
برابري طلبي و سوسياليسم كارگري است. نشانه تنفر اسلامي از كارگر و زن و جوان و از
خوشبختي و رفاه و شادي است.
رفسنجانی در یکی از نماز جمعه هایش به مردم گفت: "به ما
میگویند برویم اما ما میمانیم"! این اعلان جنگ نهایی رژیمی است که پیام رفتن و مرگش
را مدتها است از مردم شنیده و دریافت کرده است.
مردم!
كارگر را در عوض كاري كه كرده و مزدي كه نگرفته و طلب ميكند، شلاق و كتك ميزنند و
تحقير ميكننند. دختر دانشجو را دم در دانشگاه به بهانه بدحجابي ميكشند، دانشجوي
آزاديخواه و برابري طلب، زير شكنجه وحشيانه جلادان قرار گرفته است.
تعرض دولت و كارفرماها به سطح معیشت ما و به حرمت و آزادیها ما حد و مرز این و آن
صنف و قشر اجتماعی نمیشناسد. دولت ضد كارگر و ضد زن و ضد انسان، تسلیم همه جامعه را
خواهان است. او زندگی همه انسانهای جامعه را گرو گرفته است و سلب همه حقوق انسانی
را نشانه رفته است. جبهه انسانیت و آزادی به صفوف متحد و متشكل و هماهنگ نیاز
دارد.
رژيم نماينده بربريت سرمايه داري و اسلامي بايد به شما حساب پس بدهد. قضات
جنايتکار و شلاق زنندگان جانى بايد شناسايي و مجازات شوند. اينها از دست ما خلاصى
نخواهند داشت. روز محاکمه همه اينها خواهد رسيد. کسانى که امروز آزادى را از ما
گرفته اند، كارگر را شلاق ميزنند، دانشجورا شكنجه ميكنند و حتى کودک ۱۳ ساله را زير
شلاق ميكشند، تاوان سنگينى را برعهده گرفته اند.
به اين جانيان ميگوييم که، رژيمتان رفتنى است، شما کجا ميرويد؟!
كارگران!
بايد به دشمن نشان داد، بايد به بورژوازي و دولتش نشان
داد كه صاحب اصلي جامعه كيست؟ اگر كارگر شهرداري كار نكند زباله از سر و كول اقايان
و اعوان و انصار مفتخورشان بالا ميرود. اگر شركت واحد بايستد و اگركارگر شهرداري
كار نكند شهر برق و آب و گرما ندارد. شهر ميميرد. اگر كارگر نفت تنها يك روز اعتصاب
كند و شيرهاي نفت را ببندد شاهرگ حيات ننگين اين دزدان و مفتخوران را كه از اين
سرمايه بي انتها تغذيه ميكنند از نفس مياندازد. بايد يه اين جانيان نشان داد كه
قدرت جامعه كجا خفته است. اين قدرت را كسي عهده دار نخواهد شد.
طبقه كارگر منفرد و متفرق برده اي بيش نيست و حتي جرات ميكنند شلاقش بزنند. صداي
اعتراض شما در هر كارخانه و كارگاه ، به اين توحش؛ ميتواند رژيم وجلادانش را از دست
بلند كردن روي كارگر و از ادامه شلاق زدن كارگران سنندج باز دارد.
غولهاي خفته كارگري در شركت نفت و مراكز كليدي كار بايد بيدار شوند. بي تفاوتي طبقه كارگر به سرنوشت هم طبقه ايهايش در اين و آن بخش و فابريك و محل كار بايد خاتمه يابد. تعرض به هر تك كارگر تعرض به كل طبقه ما است. تحقير هر تك كارگري، اخراج هر تك كارگر و دستگيري هر تك كارگري امر همه طبقه كارگر است. بردگان مزدي ناجيان خود و بشريتند، چرا كه نبض جامعه تنها با كار آنها ميزند. بدون كار كارگر جامعه ميميرد. با سر برآوردن طبقه ما و ر هبري سياسي جامعه، سرمايه داري ميميرد و جامعه ميشكفد. ما چشم به دنياي آزاد و برابر دوختيم. با چشمان باز به اين آينده شكوهمند و رهايي و خوشختي بنگريم.
حزب كمونيست كارگري- حكمتيست
۵ اسفند ۸۶ (۲۴ فوريه ۲۰۰۸)